فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کوه هایی نذاشتن رو سر این خونه خاکستر بباره 💚💚
#سرباز امام زمان (عج)
کپی ممنوع ❌❌❌❌❌❌❌❌
18.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر میگیری امام حسین بفروشی ؟
#سرباز امام زمان (عج)
کپی ممنوع ❌❌❌❌❌❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم استاد رسول ضایع شد 🤣
#سرباز امام زمان (عج)
کپی ممنوع ❌❌❌❌❌❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصر جدید و گاندو 😁
#سرباز امام زمان (عج)
کپی ممنوع ❌❌❌❌❌❌❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسانه گاندو😁😂❤️
اونجا که میگه هو جون هو (یاد آهنگه میفتم که میگه اگه ژاپنی بودی بودی اسمت میشد جون جون جون 😉😂)
🌿📱
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
فرمانده گلمون داره با اقا بهشتی صحبت میکنه
اینقدر گاندو دوست داریم ، گاندو اینه خانوادمون شده
دیگه حسمون میگه چه اتفاقی میوفته من نگران محمدم 😞😞
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
وحید در خانه مجردیش
وحید جان همه چیتو ست کردی😍
وحید جان لباسشو با شلوارشو با مبل خونش ست کرده 😂❤️
گیاه رو میبینیم پشت دسته مبل وحید یک تابلو در بالا سرش😂😁
در کل ماشااالله 👌🏼💕
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
عکس دیده نشده در مهاباد💫
این عکس رو ندیدید تا حالا من خودم تازه پیداش کردم 😍
چه زیبا میدرخشی🌈✨
مثل قرص ماهی🌕🔥
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
اینم ادامه کلیپ که گفته بودن درباره وحید و.... تو راهه💜😂
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂
#فرمانده_گمنام🍓
بریم واسه پارت جدید...😉😊
لطفا قبل از خوندن پارت، ۵ صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عج) بفرستین...🙂
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#رمان_امنیتی_سربازان_گمنام
"مدافع عــ♥️ــشق"
#پارت_16
#محسن
چند هفته ای میشه که برگشتیم ایران. خیلی دلم واسه این کشور و مردمش تنگ شده بود.
هیچ وقت فکر نمی کردم به خاطر جاسوسی از کشورم برگردم. وقتی الکساندر پیشنهاد جاسوسی رو بهم داد، اولش نخواستم قبول کنم؛ دلم راضی به این کار نبود. اما مجبور بودم. هزینه ی تحصیل من و مونا مهم نبود. ما می تونستیم درس نخونیم؛ اما هزینه ی درمان مامان، خیلی مهم بود. حالم خیلی بد می شد وقتی درد کشیدنش رو میدیدم و نمی تونستم کاری براش بکنم. مونا هم که همیشه همه چیزو می ریخت تو خودش... من و مونا تو این دنیا، هیچ کس رو جز مامان نداریم. مامان نمی دونه داریم جاسوسی می کنیم و از همین راه هزینه ی درمانشو تامین می کنیم. اگه بدونه، نمی زاره و جلومونو می گیره.
بابام یک سال بعد از جداشدنش از مامان، ازدواج کرد و من و مونا رو فراموش کرد. انگار نه انگار ما بچه هاش بودیم.
دلم می خواست کنار بِکشم و دیگه با الکساندر همکاری نکنم؛ اما نمی تونستم. چون تحدیدم کرده بود و گفته بود اگه باهاش همکاری نکنم، هم خودمو می کشه، هم مامان و مونا رو. تحدیدش جدی بود و مطمئن بودم اگه بهش کمک نکنم، عملیش می کنه. جاسوس MI6 بود و هر کاری از دستش بر میومد.
تنها دلیل زنده موندن و نفس کشیدنم، مامان و مونا بودن.
الکساندر قول داده بود بعد از پایان این ماموریت، برامون اقامت انگلستانو بگیره تا بریم و واسه همیشه اونجا زندگی کنیم.
چقدر دلم واسه بچگیام تنگ شده بود... واسه خونه ی قدیمیمون... واسه محلمون... واسه محمد که بهترین رفیقم بود... منم قرار بود مثلِ محمد بشم و از کشور و مردمم دفاع کنم. اما نشد که بشه... حالا دقیقا مقابل محمد قرار گرفتم. البته نمی دونم درسشو ادامه داد و مامور امنیتی شد یا نه... اما هر وقت کاری رو شروع می کرد، تا تهش می رفت و هیچ وقت نصفه و نیمه ولش نمی کرد... همیشه می گفت دلم می خواد از کشور و مردمم دفاع کنم... می گفت: اینکه به کشورت افتخار کنی، خیلی مهمه. اما اینکه کشورت به وجودت افتخار کنه، مهم تره...
همیشه حرفاش تاثیر گذار بودن و آرومم می کردن...
کاش درسمو ول نمی کردم و یه مامور امنیتی می شدم...
با صدای زنگ گوشیم، به خودم اومدم. الکساندر بود. حالم از خودشو و صداشو و اون لهجه ی مسخرش بهم می خورد.
اما باید جواب می دادم.
+ الو...
- کجایی؟
+ خونم.
- همین الان بیا همون جایِ همیشگی.
+ چیکار داری؟
- سوال نپرس. زود بیا. منتظرم.
قطع کرد...
نفس عمیقی کشیدم.
دلم می خواست با همین دستام خفش کنم.
اماده شدم و رفتم. نیم ساعت الکی تو خیابونا چرخیدم تا مطمئن بشم کسی دنبالم نیست. وقتی مطمئن شدم، رفتم همون رستوران همیشگی و کنار الکساندر نشستم.
- چرا انقدر دیر کردی؟
+ الکی تو خیابونا چرخیدم تا مطمئن شم کسی تعقیبم نمی کنه.
- کسی که دنبالت نبود؟
+ معلومه که نه. کارتو بگو.
- یه مامور امنیتی شناسایی کردیم. عکسی از جیبش درآورد و نشونم داد.
- اینم عکسشه.
باورم نمی شد...
خودش بود...
#محمد
یهو دیدم یه ماشین با سرعت داره به سمتم میاد. سرعتش انقدر زیاد بود که نمی تونستم کاری بکنم.
نزدیکم که رسید، سعی کرد ترمز کنه. اما سرعتش خیلی زیاد بود...
نتونست ترمز کنه و زد بهم...
پرت شدم اون طرف خیابون...
تقریبا ۳۰ متر جلوتر ایستاد...
رانندش عقب رو نگاه کرد...
ماسک و عینک داشت و یه کلاه هم سرش بود...
پلاکشو حفظ کردم...
گازشو گرفت و رفت...
مردم دورم جمع شده بودن...
چشمام تار می دید...
سرم گیج می رفت...
پام بد جوری زخمی شده بود...
دستم درد می کرد...
خیلی درد داشتم...
کم کم چشمام بسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم...
ادامه دارد...
✍🏻 به قلم: م. اسکینی💕
پ.ن1: حرف محمد خیلی قشنگ بود👌🏻👏🏻: اینکه به کشورت افتخار کنی، خیلی مهمه. اما اینکه کشورت به وجودت افتخار کنه، مهم تره...🙂😌😎✌️🏻🇮🇷
پ.ن2: محمد تصادف کرد...😢😱😭
لینک کانال👇🏻
https://eitaa.com/gandhmk
در لینک ناشناس بگید نظراتتون رو❤️
https://harfeto.timefriend.net/16317840800373
اینم لینک منتظرم ها❤️😍
ایشون آقا محمد هستن، فرمانده ی تیم.😌✌️🏻
تو کارش، خیلی جدی و باهوشه و با کسی شوخی نداره.😌🙃
۳۵ سالشه به چند زبانِ زنده ی دنیا، از جمله عربی، انگلیسی و... کاملا مسلطه.😌
اسسسسسستادِ ضایع کردن بچه ها، به ویژه رسوله.😂
البته اینم بگم. عاشقِ بچه هایِ تیمشه و اونا رو مثلِ خانوادش می دونه و براشون عینِ یه برادرِ بزرگتره...🙂❤️
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقا رسول هستن، هکر و یه جوریایی مغزِ متفکرِ تیم.😇
۲۷ سالشه. چند ماهه که با خواهر آقا سعید ازدواج کرده.😉☺️
تو ماموریت هایِ مهم هم شرکت می کنه.😉😊
بسیار بسیار شوخه و اصلا دوست نداره کسی وقت دنننننیییاااا رو بگیره.😂
معمولا خییییلی ضایع میشه توسط محمد.😐💔😅
وقتی هم که یه کشفِ جدید می کنه یا ذوق زده میشه، اصلا به اطرافش توجه نمی کنه و بلند داد می زنه: اییییییول، که خب آقا محمد ضایش می کنه.😐💔😂
نا گفته نماند. بعضی وقتا هم گاف میده.😐🤦🏻♀😂
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقا سعید هستن، معروف به سعید کراوات.😂
لقبش: مهندس😂
۳۲ سالشه.
بعضی وقتا خیلی نمک میریزه.😐😆
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقای عبدی هستن، مافوق همه ی بچه ها.😌✌️🏻
۶۰ سالشه.
خیییلی به بچه ها، به ویژه محمد اعتماد داره و معمولا از کارشون راضیه.😊
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقا امیر هستن، یکی از اعضایِ تیم آقا محمد.😊
۲۹ سالشه.
فعلا ماموریته؛ اما قراره به زودی از ماموریت برگرده و تو پرونده ی جدید باشه و کمک کنه.😃
خییییلی به خوراکی علاقه داره.😂
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقا داوود هستن، معروف به جیمز باند گروه.😂
لقبش: دهقان فداکار.😂
۲۵ سالشه.
وقتی تو فصلِ دو پاش تیر خورده بود، اخلاقش عوض شده بود و پرخاشگر شده بود، که فرشید و سعید و رسول متوجه این موضوع شده بودن و خیلی ناراحت شدن.😐💔😂
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون آقا فرشید هستن. ۴ ماهِ که با خواهر رسول، ازدواج کرده.😊
۲۶ سالشه.
با اینکه تازه کاره، کارشو خوب بلده.😌
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
نرگس قاسمی.😍
۲۳ سالشه و دوست صمیمی و همکار سارا، خواهر سعیدِ.😊
فوق العاده باهوشه...😌
خیییلی مهربون و خوش قلبه.❤️
تک فرزنده.🙃
همسر سعیدِ...🙂
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون ریحانه خانم هستن. خواهر آقا رسول و همسر آقا فرشید.😊
۲۳ سالشه. فوق لیسانس کامپیوتر داره و خیلی دخترِ باهوش و مهربونیه.😌☺️
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون عطیه خانم هستن. همسر و البته فرمانده ی آقا محمد.😂✌️🏻
۲۸ سالشه.
تو وزارت خارجه کار می کنه و خیلی تو کارش حرفه ایه.😌
به زبان عبری کاملا مسلطه.😌☺️
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
رونمایی می کنم از خانم راضیه امینی...😌😍
با ۵ سال سابقه کار در شرق کشور...☝️🏻
فوق العاده مهربون و دوست داشتنی...😘😁❤️
تیر اندازیش عالیه...👌🏻
۲۳ سالشه...
یه خواهر و یه برادر داره...
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
ایشون سارا خانم هستن. خواهر آقا سعید و همسر آقا رسول.☺️
۲۴ سالشه. پرستاره و عاشقِ شغلشه.😌
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
محسن محتشم.
متهم پرونده.👿
۳۴سالشه.
دوستِ سابقِ محمد.
تو پارت هایِ بعدی، بیشتر دربارش می خونید.
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
مونا محتشم.
متهم پرونده.👿
خواهر محسن محتشم.😒
۲۹سالشه.
تو پارت هایِ بعدی، بیشتر دربارش می خونید.
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf
الکساندر مُحسِنیان.
متهم اصلی پرونده.👿
فارسی رو خوب بلده، اما چون خارج از کشور بزرگ شده، موقع حرف زدن، لحجه داره.😒
۳۶ سالشه و یه خواهر کوچکتر به اسم آنیل داره.
#شخصیت_رمان💚
@bmkjnf