💥 آمل، شهر "هزار سنگر"👇
🌷آنچه رفتن به دنبال حماسهای به نام ششم بهمن را جذاب تر میکند این است که امام (ره) در وصیتنامهشان آنجا که مدل مشارکت مردم در امنیت را نام میبرد از نقش مردم آمل در حادثه 6 بهمن تقدیر و تشکر کرده و میفرماید: "ما باید از مردم آمل تشکر کنیم، دیدید مردم آمل چه بر سرتان آوردند."
🔥گروهی از اعضای اتحادیه کمونیستهای ایران با نام "سربداران"، از مقر خود با این هدف و اندیشه که مردم آمل در همه زمینه ها با آنها همکاری و پس از آن با کمک شوروی حکومتی را تشکیل و شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری به مقر حکومت خود اضافه می کنند، وارد جنگل های آمل شدند...
🔥انتخاب جنگل های آمل به عنوان مقر گروه سربداران دلایل فراوانی داشت؛ اول اینکه از نظر جغرافیایی، کوهستانی بودن و پوشش جنگلی آن، امکان استتار و اختفا را به راحتی برای آنها فراهم میکرد و دیگر اینکه آب و مواد غذایی به راحتی در دسترس بود، آمل عمق پدافندی بسیار مناسبی داشت؛ یعنی فاصله کوه تا لب دریا زیاد بود و این عمق، امکان تعقیب و گریز در کارهای چریکی را فراهم میکرد، به علاوه این شهرستان بر سر راه جاده استراتژیک و بینالمللی هراز بود و آنها میتوانستند به راحتی با ایجاد راه بندان و پخش اعلامیه، اخبار حضور خود را به اطلاع دیگران برسانند، ضمن اینکه جاده هراز گزینه خوبی برای تحرکات و جا به جایی نیرو هم بود...
🔥ورود این گروه کمونیستی تا شکست آنها در شهر آمل 6 ماه طول کشید، در طی زمانی که سربداران در جنگل های آمل پناه گرفته بودند بعضی از جوانان را تحریک کرده و حدود 120 نیرو را به صورت یک گروهان به جمع خود وارد کردند، سربداران در آغاز کار ترورهای کور را آغاز کرد و مردم عادی و روحانیون را مورد ترور قرار می داد، حتی در آن ابتدا یکی از روحانیون را پیش چشمان خانواده اش به شهادت رساند، این ترورهای کور به سطح شهر کشیده شد و نیروی انتظامی که در گذشته با نام شهربانی فعالیت می کردند از حضور این گروهک کمونیستی باخبر شدند...
🔥در اقدام اول، شهربانی بدون برنامه ریزی وارد عمل شد که تلفات زیادی به تشکیلات نیروی مسلح وارد آمد، پس از مدتی با برنامهریزی دقیق سپاه و ساخت پایگاه های متعدد در اطراف جنگل و محاصره آنان فشار بر گروه سربداران آغاز شد تا زمانی که در روز پنجم بهمن ماه گروه منافقان برای فرار به سطح شهر آمدند...
🔥شب پنجم بهمن ماه نیروی سپاه در سطح شهر آماده دفاع در مقابل منافقان شدند، اما منافقان با ورود به داخل شهر شهربانی، فرمانداری، جاده هراز و چند نقطه از شهر را به تصرف خود درآوردند...
🔥روز ششم بهمن ماه درگیری از ساعت 6 صبح آغاز شد، شهر در صبح ششم بهمن از مردمی بود که به کمک سپاه، رزمندگان و بسیجیان آمده بودند، مردم سطح شهر چرخ هایی را که برای فروش وسایل در بازار از آن استفاده می شد را پر از ماسه های شن کرده و با آن سنگر های کوچک ساختند، رزمنده ها پشت این سنگرهای کوچک روی گاری رفته و مردم چرخ را هل می دادند و رزمنده ها به سوی منافقان تیراندازی می کردند...
🔥در نهایت 9 صبح 6 بهمن 1360 با به همت مردم، سپاه و رزمندگان تعدادی از کمونیستها به هلاکت رسیدند و مابقی هم دستگیر شدند...
💥صبح روز ششم بهمن ماه سال 1360 یک روز سرد زمستانی، ملت شجاع و انقلابی آمل از خانه ها بیرون آمدند و نبرد خود را با منافقان در کنار سپاه، رزمندگان و بسیجیان آغاز کردند و با ساختن سنگر های بی شمار برای رزمندگان نام شهر هزار سنگر را برای آمل رقم زدند. سهم این مردم غیور در این میان سرنوشت ساز بود، در پایان درگیری ها و با رشادت های مردم شهر در کنترل ملت قرار گرفت... در این شکوه حماسه 42 مرد و زن در راه وفاداری به انقلاب به شهادت رسیدند...
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصر_کاوه
راوی: برادر جانباز پاسدار حمزه اسماعیلی
منبع: ایستا
#بقعه_شیخ_طرشتی
https://eitaa.com/kordmihanhasan
🌷#من_بی_غیرت_نیستم
#یکم_فروردین سالروز شهادت #خلبان_حسین_خلعتبری
صدای خلبان شهید را میشنوید
شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار میگیرد
🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری
اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن میشویم و مرگ در این راه را افتخار میدانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم میکردم
🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبههاى خبرى گفته است: اینها را مىگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمىشویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمىکند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمىکشد
🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکتکننده در عملیات مروارید توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمعکن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناوهای اوزا را دادند
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه
احترام ویژه شهید «خلعتبری» به یک «نام»/ موشکی که با یاد شهید خلعتبری پر آوازه شد
https://defapress.ir/fa/news/579931/احترام-ویژه-شهید-خلعتبری-به-یک-نام-موشکی-که-با-یاد-شهید-خلعتبری-پر-آوازه-شد
🌷#من_بی_غیرت_نیستم
#یکم_فروردین سالروز شهادت #خلبان_حسین_خلعتبری
صدای خلبان شهید را میشنوید
شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار میگیرد
🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری
اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن میشویم و مرگ در این راه را افتخار میدانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم میکردم
🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبههاى خبرى گفته است: اینها را مىگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمىشویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمىکند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمىکشد
🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکتکننده در عملیات مروارید توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمعکن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناوهای اوزا را دادند
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
۳۱ فروردین سالگرد امیر سرلشکر
#شهیدایرج_نصرت_زاده_گرامیباد
.
نصرت زاد با پیروزی انقلاب اسلامی با حضور در ستاد نیروی زمینی ارتش به خدمت در ارتش ادامه داد. فروردین ماه سال ۱۳۵۸ بود که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله و آنجا را محاصره کرد و در این ایام یک هیأت عالی رتبه شامل افرادی، چون مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی به سنندج آمدند و شورای اداره شهر را تشکیل دادند. اما چندی بعد عناصر ضد انقلاب اداره شهر را در دست گرفته و غالب شدند. او به همین دلیل هم به صورت داوطلبانه عازم کردستان شد و به مبارزه با ضد انقلاب و مزدوران پرداخت.
سرلشکر شهید ایرج نصرت زاد پس از جلب نظر اعضای کمیسیون دفاعی در شمال سنندج، پاسگاه فرماندهی برقرار کرد و پرسنل را به بیرون از پادگان برد. فرمانده پادگان فرد دیگری بود، اما ابتکار عمل در دست نصرت زاد بود که روحیه بالای نظامی و انقلابی داشت. با اصرار سرهنگ صدری سرانجام گردان هوابرد شیراز به سنندج رسید و در فرودگاه مستقر شد. بر مبنای برنامه مسئولان ارتش قرار بود این گردان از داخل سنندج عبور کرده و به سقز اعزام شود که با ترفند منافقین در حضور دانش آموزان در سطح شهر، عبور میسر نشد. اما گردان با رهبری شهید نصرت زاد پس از دور زدن شهر، از مسیر ـ سد قشلاق ـ به راه خود ادامه داد.
شهید نصرت زاد در تاریخ هشتم دی ماه سال ۱۳۵۸ با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر ۲۸ پیاده نیروی زمینی ارتش با درجه سرهنگی به منطقه کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورود به لشکر، این تیپ را به صورت مجدد سازماندهی کرد و با رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد. وی افراد گردان را برای ایجاد رعب و وحشت در دل ضد انقلاب با شرایط خاصی به شهر میبرد و تمرینات صحرایی انجام میداد و در این حالت شهر را دور میزد و گاهی سنگرهای ضد انقلاب را ویران میساخت و آنها جرأت هیچ اقدامی نداشتند.
در این ایام شهید نصرت زاد برای حفظ قدرت و روحیه نیروهای خودی در سنندج و تضعیف روحیه دشمن از این روش استفاده کرده و موجودیت ارتش را در آن مرحله اعلام میکرد. این تمرین نظامی که با هدف شناسایی محیط و موقعیت دشمن انجام میشد با توجه به غارت هزاران قبضه انواع اسلحه از مراکز نظامی و ژاندارمری، ضروری به نظر میرسید و عملاً فکر حمله سراسری به پادگان را از سر ضد انقلاب بیرون میکرد.
در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج سقز سد قشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان ۱۱۶ برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد.
شهید نصرت زاد پس از صعود به ارتفاعات و مشاهده صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عدهای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آنها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگتر کردند.
سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم به لشکر مخابره کرد. (عین مکالمه وی در دایره شهدای لشکر موجود است.) این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود.
سرانجام همراهان شجاعش، به دست مزدوران به شهادت نائل آمدند، در حالی که در آخرین پیام خود که با بی سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته است: «من سرهنگ ستاد ایرج نصرت زاد، جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد ارتش جمهوری اسلامی ایران، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یکم، خدا حافظتان، نصرت زاد». مزدوران ضد انقلاب خائن نیز که از پیام او سخت عصبانی و ناراحت شده بودند او را در همان لحظه به شهادت رساندند
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه