eitaa logo
رسانه مذهبی بقعه 🇮🇷🚩
4.9هزار دنبال‌کننده
63.6هزار عکس
30.7هزار ویدیو
3.2هزار فایل
📌بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔸 اطلاع رسانی اخبار جلسات 🔸 دانلود قطعات صوتی و تصویری 🔸نشر حدیث 🔸و... 🔹کانال در پیامرسان ها👇 📲 @boghe_ir 🔄ادمین @boghe_admin 🎬طراحی تیزر و پوستر"رایگان" @feraghadmin 🔽درباره ما👇 📘 zil.ink/boghe_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 : «به رفاقت نوجوانانتان با ما کمک کنید» ✍ یکی از پرتکرارترین مشکلاتی که در تحلیل پیام کاربران در ماه فروردین با آن روبرو بودیم؛ مسائل مربوط به «نوجوان» بود. • ما برای راه‌اندازی بخش رسانه نوجوان بیش از یکسال است که با دو گروه متخصص در تلاشیم. یک گروه متخصص در محتوا و یک گروه متخصص در تولید‌های هنری ویژه نوجوان. • آنقدر مدل‌های مختلفِ تولید را برای محتوای انسان‌شناسی نوجوان بالا و پایین کردیم تا بالاخره رسیدیم به یک مدلی که تا حد قابل قبولی به دل خودمان نشست. مدلی که در آن ضمنِ: ۱• تولیدات ویژه شبکه‌های اجتماعی و مخصوص وب‌سایت نوجوان و ۲• تولیدات مکتوب مثل رمان‌ها بسته‌ای از فعالیت‌های اجتماعی مثلِ : ۱• کارگاه‌ها ۲• هیئات مخصوص نوجوان ۳• اردوهای آموزشیِ هنری به منظورِ ‌«هم آموزش» و «هم تولید فرم‌های مختلف مفاهیم انسانی توسط خود نوجوانان» را در خود جای داده است. • ما در «استدیو نوجوان انسان تمام» بالاخره بعد از یکسال تلاش، و آموزش گروهی از نوجوانان برای تولید محتوا به وسیله‌ی خودشان، آماده حضور در عرصه رسانه‌ی نوجوان شدیم. • و پنج‌شنبه اولین روز از دهه کرامت، اولین روز دیدار «گروه برنا منتظر» با نوجوانان شما خواهد بود. که ان‌شاءالله از فردا که ایّام شهادت امام صادق علیه‌السلام می‌گذرد اطلاعیه‌های آن را منتشر خواهیم نمود. ✘ اما آنچه مهم است در این میان، همراهی درست والدین با این واحد است تا نتیجه‌ای که ما در انتظار آن هستیم اتفاق بیفتد. یعنی «اصلاح جهان بینی» که خودبخود «اصلاح رفتار» را نیز بدنبال خواهد داشت. • پس خواهش میکنیم به رفاقت نوجوانانتان با ما کمک کنید، برای خلق کارهای بزرگ! نه اینکه آنها را به یک مجموعه‌ی آموزشی برای نشستن و آموختن معرفی کنید و خیالتان راحت باشد که به نتیجه خواهیم رسیدنه ! ما بدنبال یک رفاقت اثرگذاریم، تا از فرزندان شما سفیران فرهنگی برای «برنا منتظر» بسازیم. امروز، برای شماست! شما پدر و مادرها! شما عموها و خاله‌ها و مادربزرگ‌ها و . شما معلمان و دبیران و آموزشگاه‌داران و • اول ما باید بدانیم چگونه با آسیب‌های بچه‌ها روبرو شویم، تا «برنا منتظر» بتواند در آینده‌ای نزدیک با ابزار رفاقت و احترام و ارزش‌مداری نسل نو، آنان را با مفهمومی به نام «خود» و «مدیریت خود» آشنا کند. نوجوانی که این دو را آموخت، مدیریت تمام ارتباطات خویش را خواهد آموخت. برنا منتظر: «استدیو نوجوانِ انسان تمام» . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 💬 : کسی که «زمان‌شناسی» بلد است در این زمان حساس، فقط به آمادگی خود برای نقش آفرینی در حکومت صالحان فکر میکند: همین! ✍️ ما عادت کرده‌ایم هر گاه پروژه‌ای را شروع می‌کنیم به ناگاه همه چیز بهم می‌ریزد، و موانع یکی پشت دیگری وسط می‌آیند تا آن کار جلو نرود، یعنی دقیقاً زده‌ایم وسطِ هدف. یعنی باید با استقامت و همدلی یکی یکی این موانع را • یا برداریم • یا دورش بزنیم ※ و فقط مواظب باشیم دستهایمان از دستِ هم درنیاید، که فقط در همین صورت است که باخته‌ایم. ✘ در پروژه نوجوان موانع و مشکلات زیاد بود، امّا وقتی جدّی و آماده‌ی معرفی و دورهم جمع کردنِ فرزندانمان شد، یکی یکی موانع بزرگ بود که می‌آمد تا همه چیز را بهم بریزد. و ما این را با سلول به سلول‌مان لمس می‌کردیم. امّا سپر صحیفه‌ی جامعه است که تا اینجای راه آوردِمان و باز هم خواهد بُرد. • این اولین بار است، که برنامه‎‌ای جدّی و ممتد برای گروه نوجوان در حوزه‌ی «انسان‌شناسی الهی» و «مدیریت چالش‌‌های خویشتن» چیده شده و آماده‌ی اجراست که بعد از تهران بسرعت در استانهایی که تشکیلات‌سازی کرده‌ایم بحول و قوّه‌ی خدا اجرا خواهد شد. • در حساس‌ترین بُرهه از تاریخ قرار داریم که باید فرزندانمان را برای ورود به جهانِ آینده آماده کنیم. و محال است کسی ساختار درونی خویش را بشناسد و بتواند حساسیت زمان را درک کند و در فتنه‌ها و آتش‌بازی‌های آخرالزمانیِ شیاطین جانِ سالم بدر ببرد. مهم‌ترین اسلحه‌ای که می‌تواند به فرزندان ما «مدیریت خویشتن» در حوادث تند آخرالزمان را بیاموزد، «فهمِ خویشتن» و «نحوه‌ی مدیریت آن» است که پیش‌نیازِ «زمان‌شناسی» و «دشمن‌شناسی» است. • استودیو کودک و نوجوان انسانِ تمام (بُرنا منتظر) در تکاپوی آمادگی است برای حفظ فرزندان شما در تلاطم‌های عجیب و طوفانی آخرالزمان با این اسلحه! که نتیجه‌ی بیش از چهل سال تحقیق و تلاش استاد محمد شجاعی و ساماندهی این علوم در مؤسسه منتظران منجی علیه‌السلام است. ما قصد آموزش نداریم قصدِ پرورش فرزندان شما را داریم، برای اینکه از آنها نسل نوجوانانِ تمدن‌ساز بیرون بیاید، همانها که زمان را می‌فهمند و در این زمان حساس به آمادگی خود برای نقش‌آفرینی در «حکومت صالحان» فکر می‌کنند. بُرنا منتظر : . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : «او جزو ماست! معرفی لازم ندارد»! ✍ نوجوان که بودم، بعضی از برنامه‌های رادیو برایم جذاب بودند! همیشه برایشان نامه می‌نوشتم و شعرها و نوشته‌هایم را می‌فرستادم. • یک روزی نامه‌ای آمد درِ خانه‌مان و دعوتم کردند بعنوان مهمان برای یکی از همان برنامه‌ها. من که اصلاً انتظارش را نداشتم و نمی‎‌دانستم چرا باید یک نوجوانِ الکی شاعر، را به یک برنامه رادیویی دعوت کنند در یک بُهت همراه با خوشحالی، با مامان در روز تعیین شده رفتم به ساختمان رادیو. • در نگهبانی اسمم را پرسیدند و مامان را نگه داشتند و مرا بسمت استودیوی آن برنامه راهنمایی کردند. وقتی رسیدم آنجا هیچ کس انگار غریبه نبود! همه با یک عالمه مهربانی و یک عالمه عشق جلوی پای من بلند شدند. حتی بعضیها هم آمدند بغلم کردند و من با بُهت نگاهشان می‌کردم. • دعوتم کردند نشستم و بعد از چند دقیقه یک آقایی آمد که یک عااالمه نامه در دستش بود. من آن نامه‌ها را می‌شناختم. همه‌شان را خودم با عشق نوشته بودم و روی پاکت همه‌ی آنها کنار نام آن برنامه یک علامت قلب که دو تا چشم و یک لبخند داشت کشیده بودم. • آن آقا، آقای احمدی بود، نویسنده برنامه که اولین نفری بود که نامه‌های مرا می‌خواند. • آقای احمدی نشست کنارم و گفت: چایت را نمی‌خوری؟ گفتم : چشم. ادامه داد: تلفنی که با تو صحبت می‌کردم خیلی شاد و سرزبان‌دار بودی، چرا الآن اینقدر ساکتی؟ نگاهش کردم و هیچ نگفتم! گفت: اینجا ما یک گروهیم که چند سالیست این برنامه را اداره می‌کنیم! شبیه یک خانواده شده‌ایم دیگر درواقع باهم داریم زندگی می‌کنیم نه کار! گفتم : من این را بمحض ورود فهمیدم. گفت : دیگر چه فهمیدی؟ این را هم فهمیدی که بعضی مخاطبان هم دیگر برای ما مخاطب حساب نمی‌شوند، و جزو این خانواده‌اند؟ مثلاً تو ..! • انگار خجالت کشیده باشم، یا خوشحال شده باشم، یا کمی بغض کرده باشم، نمیدانم شاید هم همه‌ی اینها باهم به چشمانش نگاه کردم و گفتم: بله فهمیدم و علّت سکوتم هم همین است! گفت : سکوت ندارد که آدمها می‌توانند با جانشان باهم اتحاد برقرار کنند حتی اگر هرگز همدیگر را ندیده باشند. نامه‌های تو آنقدر عشق داشت که من آنرا همیشه در جمع بچه های استودیو می‌خوانم برای همین هم حتی آقای خوشرو که راننده سازمان است تو را خوب می‌شناسد. • آنروز تمام شد و . شاید ۲۰ سال بعد یکروز در حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها داشتم زیارت‌نامه می‌خواندم که رسیدم به عبارت «عرف الله بیننا و بینکم فی الجنه» خیالم رفت به لحظه‌ای که طبق این فراز، خدا می‌خواهد مرا به حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها معرفی کند. یکهو دلم ریخت یاد ورودم به آن استودیو رادیویی و نحوه‌ی برخورد آدمهای آنجا با خودم افتادم. نامه‌‌های من بود که مرا برای آنها شاخص کرده بود! و بقول آقای احمدی جزو خودشان بودم دیگر... • با خودم گفتم : باید تا فرصت زندگی داری آنقدر با قلبت نامه بنویسی برای خانوم که وقتی خواستند معرفی‌ات کنند، بگوید : او جزو ماست! معرفی لازم ندارد! . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 💬 : «یک اشتباه محاسباتی بود!» : «شیطان شناسی و شیطان ستیزی» ✍️ یک ساعت مانده بود به اولین اجتماع نوجوانان بُرنا منتظر. می‌گشتم میان تیم‌های مختلف (پذیرایی ،تصویر، اجرا، صدا، پخش زنده، انتظامات، مهدکودک، پشتیبانی و خداقوتی می‌گفتم و رد می‌شدم تا ماندنم تمرکز بچه‌ها را برهم نزند. • در یکی از تیم‌ها متوجه یک اشتباه محاسباتی شدم، و کمی آنجا توقف کردم ببینم خودشان در جریانند یا نه. دیدم نه و اگر در همین یکساعت جبرانش نمی‌کردند در خلال برنامه قطعاً این مسئله مشکل‌آفرین میشد. سه تا از سرتیم‌های این بخش را صدا کردم و نشستیم و موضوع را گفتم! برق از سرشان پریده باشد انگار تازه متوجه این اشتباه و عقب ماندن‌شان از تایم برنامه شدند. بعد از این مرحله، همه‌ی نگاه‌ها رفت سمت یک‌نفر! یکی گفت: من اخطار داده بودم، دیگری گفت: من در جریان نبودم، آن یکی کمی منصفانه‌تر گفت: من گفتم، ولی حتماً در میان شلوغی فراموشش شد فلانی. • در سکوت فقط نگاهشان میکردم. بلند شدم و تنهایشان گذاشتم. و رفتم سراغ بخش‌های دیگر. • برنامه کم کم داشت شروع میشد. سه نفری، از یکی دو تا مدیران بخش‌های دیگر کمک گرفتند و در همین مدّت کوتاه راه حل مشکل را پیدا کردند و این عقب ماندن را جبران نمودند. • برنامه تمام شد و بچه‌های مهمان، با نهایت شادی و سبکی از ما خداحافظی کردند و رفتند. که این شادی هنوز هم در جان ما جریان دارد •دو روز بعد، طبق معمولِ همیشه، جلسه‌ی بررسی نقاط قوت و ضعف برنامه‌هایمان را داشتیم. خواهش کردم اگر کسی چیزی به ذهنش می‌رسد، قبل از نکات من، درموردش حرف بزند. یکی از همان سه نفر گفت : «ما دچار اشتباه محاسباتی شدیم»! و از جریان برنامه بسیار عقب افتادیم. ولی این اتفاق‌ها، طبیعی است همه جا پیش می‌آید! اشتباه ما آنجا بود که بمحض کشف مشکل بجای آنکه به فکر راه حل جمعی باشیم؛ به یافتن مقصر رو آوردیم. شما که تنهایمان گذاشتید فهمیدیم اشتباه اصلی، اشتباه محاسباتی ما نبود، بلکه شکافی بود که داشت بین‌مان می‌افتاد و شیطان همین را می‌خواست! ✘ تازه فهمیدیم فعلاً فقط باید جبران کنیم، و برای کشف ریشه‌ی خطا و عدم تکرار آن، زمان زیاد است. • نفس راحتی از سینه‌‎ام خارج شد. گفتم تمام تلاطم‌هایی که در جریان زندگی ما رخ می‌دهد برای کشف «فرمول‌های شیطان شناسی و شیطان‌ستیزی» است. آفرین به آنکه حاشیه را رها می‌کند و فرمول را می‌بیند و می‌فهمد. او هر روز ثروتمندتر از روز دیگر خواهد بود. . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : مدعیان انتظار و دعا، حتماً آزموده خواهند شد تا «اهل قدم صدق» مشخص شوند. ✍️ دو سه یکماه پیش بود داشتم موضوعات روزِ هفته‌ را که از روی نتایج تحلیل پیام کاربران استخراج می‌شود، اولویت‌بندی می‌کردم که سراسیمه وارد شد و گفت: من الآن وضعیت هوا را چک کردم، با موسسه ژئوفیزیک نیز تماس گرفتم، جمعه دقیقاً در بازه زمانی مراسم استغاثه هوا بارانی است. آنهم رگبار تند همه چیز به کنار! سیستم صوت و محل نشستن مهمانان و . را چه کنم؟ • با مکث افتخارآمیزی به چشمانش نگاه کردم. نگرانی و دغدغه‌ و مسئولیت‌پذیری‌اش همیشه در نقطه‌‌ی اوج بود. و خیالم همیشه بابت چنین مدیری آرام بوده و هست. • گفتم : برای کسی که به طلب رسیده، از آسمان سنگ هم ببارد فرقی نمی‌کند. می‌دود زیر همان سنگها و دردش نمی‌گیرد چون در جانش درد بالاتری ریشه دوانده که همه‌ی دردها را شسته و برده است. • در یک لحظه احساس کردم چشمانش به جهان بزرگتری باز شد. کمی خود را روی صندلی رها کرد و گفت : می‌فهمم حرفتان را، ولی سیستم صوت اجاره‌ای است، اگر زیر باران حتی یکی از باندها آسیب ببیند هزینه‌اش برای ما خیلی سنگین می‌شود. گفتم : برای جانِ به لب رسیده که اراده کرده به یک مطلوب برسد، هر مانعی قطعاً راهکار دارد.‌ اراده قوی، عزم را جزم می‌کند، و به قدرتی می‌رساند که برای‌ امور غیرقابل حل نیز، تدبیری می‌یابد. حرف از «استغاثه» زدن آسان است. امّا حتماً کسی را که ادعای استغاثه می‌کند و سعی در ایجاد نهضت دعا و توسل دارد آزموده می‌شود. آرام شد و هیچ نگفت و بعد از کمی سکوت رفت. و می‌دانستم که مسئله برایش حل شده است. • روز جمعه هوا آفتابی بود و همه چیز مرتب! دیدم امّا بچه‌ها برای همه‌ی باندها دو لایه کاور ضد آب آماده کردند و تمهیدات احتمالی را چیدند. دقیقاً همزمان با سخنرانی استاد، باران گرفت. مهمانان زیر باران نشستند و زیرباران سینه زدند و زیر باران دعای استغاثه خواندند. زیر لب شکر کردم و با خودم گفتم : باران که هیچ! صدق ادعای هر کسی را حتماً خواهند سنجید. بیماری، بی‌پولی، گرفتاری، خستگی، شلوغی تمام هفته و نیاز به استراحتِ روز جمعه و . بقول استاد، آدمی که قصد کرده در میان آنان که به مقام اضطرار و دعا رسیده‌اند بیاید و برود تا بالاخره جانش آتش بگیرد و به سوز دعا برسد، باید در این زغال نسوخته آنقدر مستمر بدمد تا روشن شود. ※ مدعیان انتظار و دعا، حتماً آزموده خواهند شد تا «اهل قدم صدق» مشخص شوند. . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 💬 : «گاهی گپ روز، بی‌موضوع و یکهویی بیاید بد نباشد شاید» ✍️ نشسته‌ام در دفتری که جز یکی دو نفر، بقیه رفته‌اند قطعه فانوس بهشت زهرا. تیم پشتیبانی/ پذیرایی/ تصویر/ پخش زنده/ صدا/ انتظامات و . سکوتی آرام ساختمان را فرا گرفته، چیزی که تقریباً یک «آرزویِ دیر به دیر اجابت شونده» در اینجاست. • داشتم آمار و اطلاعات مربوط به مراسم‌های استغاثه امروز در سراسر ایران را چک می‌کردم مغزم سوت کشید. ۲۴۶ مرکز استغاثه که ۱۷۵ مرکز عمومی و ۷۱ مرکز خانگی هستند بطور همزمان امروز در ۱۰۵ شهر این اجتماع هماهنگ را برپا می‌کنند. از این ۱۰۵ شهر هم دو تا در خارج کشور هستند • برگشتم به آمارهای ماه‌های قبل. از نیمه‌ی شعبان که این حرکت را آغاز کردیم تقریباً دو ماه و نیم گذشته و هر هفته در کمترین حالت، با غیرت و همت شما سی چهل مرکز به جدول نهایی اطلاع‌رسانی اضافه می‌شود. و تا الآن جز در استان «کردستان» در همه‌ی استان‌ها مرکز استغاثه دایر شده است. استانهایی مثل تهران، اصفهان، خراسان رضوی، کرمان، قزوین، یزد در صدر تعدد پایگاه‌های استغاثه در سطح کشور قرار دارند. • داشتم با خودم فکر می‌کردم خدا حجت را تمام می‌کند در آخرالزمان. و مدعیان انتظار با همین حرکت ساده سنجیده می‌شوند. از ما که دائماً از انتظار حرف میزنیم تا آنان که می‌شنوند و فکر می‌کنند که منتظرند، همه و همه سنجش می‌شوند. کداممان حاضریم خودمان را برسانیم به جمعی که در نزدیک‌ترن موقعیت مکانی به ما قرار دارد؟ و کداممان حاضریم مهمانداری کنیم و بقیه فرزندان امام را جایی جمع کنیم و برایش دعای استغاثه بخوانیم؟ ✘ در جهانی که بیدار شده و چفیه‌ها را دور سر دانشجویان دانشگاه‌های جهان می‌بینیم، و بقول استاد بزودی بسیاری از آنها برای برپایی «تمدن الهی» شهید خواهند شد، آیا وقت آن نرسیده یک عَلَم را هم ما برداریم و یا خودمان را زیر عَلَمی که برافراشته شده برسانیم و در کنار آنانکه می‌سوزند برای عاقبت بخیر شدن در خیمه‌ی امام، ما هم دامنمان شعله‌ای بگیرد و آتش عشق به جانمان بیفتد؟ دولت کریمه، دولت عاشق هاست هااااا . گفته باشم! عاشق شو ورنه روزی، کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود، از کارگاه هستی ✘ خیلی وقت است که وقت آن رسیده شیعیان در خارج از کشور مراسم‌های استغاثه خیابانی برگزار کنند و دیگران را به دعا برای ظهور منجی دعوت کنند. چرا ما اینقدر کم عاشقیم که توفیق این «به دل میدان زدن‌ها» را به ما نمی‌دهند؟ (یه سر به سایت استغاثه بزنین، بد نیست: 😉 شاید یه گوشه کار منجی خواهی جهانی را ما برداشتیم! اگر بخواهیم حتماً می‌شود) . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : بازیِ بُرده را داریم می‌بازیم و حواسمان نیست! ✍️ شبیه شوک بود! بیش از ۱۲ ساعت گیجی و بی‌خبری! یک شوک سنگین برای «پراندن خواب یک سرزمین به خواب رفته!» • خواب‌رفتگی، نابینا شدن، عدم فهم زمان و مکان، از میوه‌های غفلت است! و غفلت ابزارِ دست شیطان است. یک سرطان بی‌درد ! سرگرمت می‌کند به نداشته‌ها و کمبودها، به ضعف‌ها و عقب‌ماندگی‌ها و آنقدر احساس بدبختی یکهو می‌ریزد در دلت که چشمانت نمی‌بیند داشته‌هایت را! و ما درست هفت‌روز پیش به شوکی مبتلا شدیم که پرده‌ها را کنار زد، و باز داشته‌هایمان را به رخمان کشید و خواب سنگینِ غفلت‌مان را شکست. • چشم که بینا می‌شود، ضعف‌ها کوچک می‌شوند و قوّت‌ها باز نقطه‌ی تلاقی و اتحاد آدمها می‌شوند برای حفظ داشته‌هایشان. • برای همین است در این هفت روز از هر طرف به اتفاق مصیبت‌بارِ سقوط بالگرد که نگاه می‌کنم رحیمیت خاص خدا را می‌بینم، که با تمام خودش آمد وسط میدان و شانه‌های مردم تمدن‌ساز را گرفت و بیدار کرد و آورد شانه‌ به شانه‌ی همدیگر به بدرقه‌ی رئیس جمهور شهیدشان کشاند. و این حادثه جز «مانور قدرت عشق» نبود برای اهل جهان. • اما جهل جاهل همیشه کار خودش را می‎کند! آخر خواستگاه غفلت، جهل است. جاهلان غافل می‌شوند، نه آنان که به معرفت رسیده‌اند. اهل معرفت هم خودشان را بیدار نگه می‌دارند هم دیگران را. • مصیبتی که به خانواده‎‌ای میرسد بچه‌های آن خانه اگر اختلاف دارند و قهر هم که باشند، می‌آیند و می‌نشینند دور آن سفره تا پدر یا مادرشان را راهی سفر آخرت کنند. چه شد که ما آنقدر جهل‌مان زد بالا که از سکوتِ رئیس جمهورمان برای حفظ وحدت حرف زدیم، و آنرا برجسته کردیم، اما خودمان شروع کردیم شاخصه‌های حرفه‌ای و اخلاقی این شهید را چماق کردیم بر سر دیگران! • خدا را می‌خواستیم راضی کنیم ؟ • یا خلق خدا را ؟ • شاید هم دل خودمان را می‌خواستیم خنک کنیم! ✘ اینها رفتارهای متانت بار نیست درندگی رسانه‌ایست که گریبانمان را گرفته و زمان و مکان نمی‌شناسد. مصیبت و شادی نمی‌شناسد. همه چیز را آلوده می‌کنیم بی‌آنکه بدانیم، خدا خواسته جامعه‌ای را به مصیبتی پیچیده در لحافِ رحمتش، به وحدتِ دوباره برساند، آنهم در خطرناک‌‎ترین بُرهه تاریخ که اگر نجنبیم و از این ناموس حفاظت نکنیم، «بازیِ بُرده را خواهیم باخت.» • کمی حواسمان باشد، به عقب برنگردیم! وحدت را فقط جانهایی می‌توانند حفظ کنند که از گذشته رهایند، چشمشان آینده را می‌‌بیند و در زمان حال فقط برای آینده می‌‌دوند، اینها اهل دولت کریمه‌اند، همان بزرگانِ حکومت صالحان که قرآن وعده‌اش را داده است. وحدت ناموسِ پیروزی ماست، مراقب باشیم بازیِ بُرده را نبازیم! . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : «بدون تفریح، هم خودتان و هم بقیه را می‌کُشید و خبر ندارید!» ✍️ در آخر هر ماه، واحد تحقیق و توسعه رسانه استاد شجاعی، جدول تحلیل ماهانه‌ی پیامها و مسائل مخاطبان را به واحدهای دیگر تحویل می‌دهد تا بقیه تصمیم‌گیری‌ها و تولیدات بر اساس نیازهای مخاطبان چیدمان شود. • یکی از شایع‌ترین گلایه‌های مخاطبان ما، عدم توجه کافی خانواده مخصوصاً پدرها، و علی‌الخصوص پدر و مادرهای مذهبی و اهل جهاد به مقوله تفریح خانواده بوده است. تا جایی که خانواده را بسمت افسردگی و سردی و فاصله‌ی عاطفی پیش برده است. • از همین رو این سرفصل، سرلیستِ تولیدات واحد رسانه قرار گرفت و امروز، سه‌شنبه هشتم خرداد حول محور «جایگاه تفریح در حفظ سلامت و تعادل فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان‌ها» قرار گرفت. • دعوت می‌کنیم ضمن استفاده از این مبحث مهم، آنرا برای عزیزانتان که چنین خطری تهدیدشان می‌کند، ارسال نمایید. منتظر: رسانه رسمی استاد شجاعی . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : «وسعتِ یک جان چقدر می‌تواند باشد که نه تنها از جریان نیفتاده که سالهاست دارد ریشه می‌زند و جوانه می‌دهد و میوه‌هایش را به استخدام اصلاح جهان درمی‌آورد.» ✍️ مردی است بسیار پخته، نورانی و با باطنی وزین و قیمتی. دانشمندی است در حوزه علوم سیاسی، که برای پروژه مستند «امام حسین علیه‌السلام در ادیان» که بزودی از رسانه رسمی استاد شجاعی منتشر خواهد شد، تنگاتنگ در کنار ما قرار گرفت و چه مبارک حضوری است حضورش! آرام و بی‌ادعا و رها. آمد و بازبینی بعضی قسمتها را باهم به اتمام بردیم و کم‌وکاست‌ها را استخراج کردیم و تمام موقع رفتن‌شان گفتم: ممنونم از اینهمه دغدغه که در عین وسعت و مهربانی خرجِ این پروژه می‌کنید. من یکی از دلایل استقامتِ از سر عشق بچه‌ها را پای این پروژه، وجود پردغدغه و رحمانی شما می‌دانم. گفت : من هرساعتی به اینجا وارد شدم، شبیه جبهه زمان جنگ بوده! در هر طبقه یک عالمه آدم در حال دویدن و کارند که زمان و ساعت نمی‌شناسند. اینها «ظرفیت انقلابند»، استقامت جزو وجودشان است، به بودن من ربط ندارد. این کلمه مرا چنان اخذ کرد که جمله‌های دیگرشان را دیگر نشنیدم؛ «ظرفیت انقلاب»‼️ • چقدر شیرین بود برایم این انتساب! در قلب من «انقلاب» یک درخت تنومند است که بقول دانشمند حکیم حائری شیرازی، ریشه‌‌اش در تمام عالم نفوذ کرده و در هر جایی بزودی میوه خواهد داد، که امروز این را به چشم داریم می‌بینیم. • اما این کلمه‌ی او برایم محل توقف شد. «ظرفیت انقلاب» یعنی محصول یعنی میوه‌ یعنی میوه‌ی شیرین یک درخت تنومند! و این انتساب چقدر فخر با خودش داشت، چقدر جلال با خودش داشت! اینکه میوه‌ی یک درخت را با مهمترین ویژگی آن (استقامت) می شناسند عزت‌آفرین بود. • با خودم گفتم وسعتِ یک جان چقدر می‌تواند باشد یعنی؟ و امام همچنان نه تنها از جریان نیفتاده که چهل و چند سال است دارد ریشه می‌زند و جوانه می‌دهد و میوه‌هایش را به استخدام اصلاح جهان درمی‌آورد. آدم باید چقدر جاری شده باشد، که میوه‌هایش را فقط به نام او بشناسند و تمام؟ • در یک لحظه درک کردم که واقعاً جز همینکه این مرد گفت، دارایی ارزشمند دیگری در زندگی ندارم. اینکه ظرفیت و محصول انقلابی باشم، که تمام تاریخ منتظر بود تا بیاید و آخرین برگ تاریخ را ورق بزند و برساند به ناجی‌اش به «دولت کریمه‌ی صالحان» نشستم گوشه‌ی راهروی پشت در و گفتم: این نعمت را که به من داده‌ای؛ وقتی که من حواسم نبود بخواهمش! پس مگیر از من نعمتی را که به آینده موعود جهان متصل خواهد شد. . 💠 بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی 🔻 کانال در ایتا👇 📲 https://eitaa.com/joinchat/2992439322C285493b84c ❤️اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🇮🇷 : «من نمی‌دانستم که امام می‌تواند اینقدر بَد باشد!» : بررسی آفات و انحرافات داخلی انقلاب ✍️ غروبها بعد از اذان عادتمان بود همه‌ی خانواده‌های شهرک می‌آمدیم بیرون! بچه‌ها باهم بازی می‌کردند، مامان‌ها گاهی آش می‌پختند، گاهی سبزی پاک می‌کردند، گاهی باهم به یکی که مریض شده بود سر می‌زدند و . باباها هم دورهم جمع می‌شدند، گاهی صندوق قلکی داشتند، گاهی فقط چای می‌خوردند و مشکلات را باهم حل می‌کردند، گاهی هم با ما بازی می‌کردند، گاهی هم بساط عروسی می‌چیدند و یکی از بچه‌های شهرک را سامان می‌دادند و . • بابا و مامانِ یکی از خانه‌ها هیچ وقت نمی‌آمدند امّا و آن خانه برای من که آن روزها ۸ سالم بود؛ همیشه یک خانه‌ی پر رمز و راز بود. این دو نفر با اینکه بسیار متین و مهربان بودند، یک دختر خیلی مودب ولی پسر شروری داشتند که از هر جا عبور می‌کرد یک شرّی به پا می‌‌کرد که بالاخره پای این بابای باآبرو و اصیل را باز می‌کرد به ژاندارمری! • امام (که نور و رحمت خدا بر ایشان باد) آن روزها بیمار بودند! و تمام ایران را فضای نگرانی و دعا پر کرده بود. این جوّ غالب کشور بود اما بودند کسانی که هنوز دلبسته نظام شاهنشاهی بودند و این فضای ملتهب و نگران آزارشان می‌داد. • ما داشتیم «وسطی» بازی می‌کردیم که توپ‌مان قل خورد به سمت جایی که باباها نشسته بودند و باهم گفتگو می‌کردند. رفتم بیاورمش که یک صدای عصبانی و ناراضی مرا میخ‌کوب کرد! ناراضی از وضعیت اقتصادی و شغلی خودش و مقایسه‌ی آن با زمان پیش از انقلاب. من ایستادم و حرفهای او را گوش کردم و تمام جانم با این کلمات به غلیان افتاد! • چند روز با جهان به هم ریخته‌ی وجودم سر کردم! و با ذهن هشت سالگی‌ام آنقدر بالا و پایین کردم آن حرفها را نسبت به مردی که سوپرمَن زندگی‌ام بود که بالاخره شنبه شد و من با بغض، بعد از اینکه از مدرسه تعطیل شدم، رفتم کانون! آن موقع‌ها «کانون پرورش فکری» تنها مامن کودکان و نوجوانان دهه شصت بود. «آقای خلیلی» مربی نبود برای بچه ها بابا بود برایمان. رفتم کنارش نشستم و تمام ماجرا را با اشک برایش تعریف کردم. گفتم : من امام را دوست داشتم، من برای امام یک عالمه نامه نوشته‌ام که آنها را برایش نفرستاده‌ام هنوز. من نمی‌دانستم که امام می‌تواند اینقدر بَد باشد! • او عادت داشت وقتی می‌خواست حرف مهم با ما بزند خم شود و زانو بزند روی زمین و دستانش را بگذارد روی شانه‌هایمان و به چشمانمان نگاه کند و حرفش را به جان ما تزریق کند. این کارش را دوست داشتم، چون باعث می‌شد همه حرفهایش را در امنیت کامل بفهمم. • گفت : فلانی را می‌شناسی که ؟ (همان همسایه‌ی محجوبمان را می‌گفت که پسرش به شرارت معروف بود!) گفتم : خب بله! گفت : دوستش داری؟ گفتم : خیلی! اما پسرش همیشه بازی‌هایمان را خراب می‌کند! • گفت : او مرد بزرگی است! مهربانی و خیرش آنقدر زیاد است که چندین و چند خانواده از همین شهر را تحت پوشش دارد و برایشان پدری می‌کند! حالا یک فرزند ناخلفی هم دارد، که خیلی از پیمبران نیز با همین امتحان سخت روبرو بودند. این فرزند ناخلف آیا از ارزش او، و میزان مهربانی و عطوفت او نسبت به آدمهای شهرک کم کرده؟ گفتم : اصلاً همه ایشان را خیلی دوست دارند و حساب پسرش را از ایشان جدا می‌دانند! • آقای خلیلی لبخند قشنگی زد و گفت : حساب امام هم از بعضی دولتمردان ما جداست دخترم! انقلاب، نور است! نور صبح‌ها وقتی می‌تابد، همه‌ی سیاهی را از بین می‌برد. ولی همه‌ی دزدها فقط در تاریکی شب دزدی نمی‌کنند؛ بعضی‌ها زیر نور خورشید هم اهل خطا و غارتند! همیشه یادت باشد برای بررسی چیزی، بیایی عقب و تمامِ ابعاد آن را ببینی! آنوقت هیچ سیاهی کوچکی، نمی‌تواند ارزش و اعتبار اصل نور را برایت کم کند! 👍 من فهمیدم همان موقع حقیقتی را که سالها بعد؛ آغاز فهم من از «جریانِ انتظار فعال» و «تمدن‌سازی نوین اسلامی» در بستر انقلاب اسلامی شد. امام آمده بود نوری را به انفجار برساند که سرنوشت جهان را عوض کند! کم و کاستی‌ها زیر نور بیشتر به چشم می‌آیند ولی نمی‌توانند نور را منکر شوند. 💠 رسانه مذهبی بقعه استان مرکزی 🔹 کانال در تمام پیام‌رسان‌ها👇 📲 @boghe_ir 🌸اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲
🇮🇷 : «من با کوله‌باری از درد برگشته‌ام». : وضعیت بسیار اسفناک شیعیان در لبنان ✍️ ظهر دیروز ایستاده بودم در سالن انتظار فرودگاه امام و منتظر استاد شجاعی و تیم عملیاتی ایشان که از سفر لبنان برمی‌گشتند. داشتم به این لحظه‌های آخری که می‌دانی هواپیما نشسته و عزیزانت تا رسیدن به پشت این شیشه فاصله‌ای ندارند؛ فکر می‌کردم! تا چشم نبیند و جان آرام نگیرد هنوز دلواپسی هست انگار، و شاید از بس این دلواپسی با شوق قاطی شده که نمی‌فهمی‌اش. • داشتم فکر می‌کردم چقدر حال این لحظه‌ی من شبیهِ حال همین الآنِ دنیاست! تمام جهان دارد داد می‌زند که فاصله‌ای تا در آغوش کشیدنِ آخرین حجت خدا ندارد، ولی در شوقی که محصول این شهود است؛ آنقدر دلواپسی نهفته که تا خودش را به چشم از پشت شیشه‌های انتظار نبینیم، دلمان می‌جوشد. • در همین فکرها بودم که استاد و بچه‌ها را روی پله‌های برقی دیدم و دستانی که تکان می‌خوردند و چقدر درد، با این دستها تکان می‌خورد. • اولین جمله‌ای که استاد گفتند؛ همین بود! «من با کوله‌باری از درد برگشته‌ام». سوز سرما تا مغز استخوان را می‌سوزاند. حزب الله توانسته آوارگان لبنانی را تا حدودی سامان دهد! ولی دولت لبنان مانع ورود اقلام و اجناس کمکهای مردمی به لبنان می‌شود. آب معدنی ساده ۱۷۰ هزار تومن به پول ماست! و ما گمان می‌کردیم با مبالغی که جمع‌ شده می‌شود کلّی کار کرد؛ ولی آنجا گرانی بیداد می‌کند. • مسئله خطرناک لبنان، علاوه بر بی‌خانمان‌های جنوب لبنان، شیعیان سوری هستند که به لبنان پناهنده شده‌اند و ۱۵۰ هزار نفرند که در اردوگاه بعلبک اسکان دارند. بچه ها لباس تمیز و حتی گرم ندارند. آموزششان رها شده است. سه تا خانواده را باهم در یک اتاق بدون امکان جدا کردن محرم و نامحرم اسکان داده‌اند. فقط به همت گروه‌های جهادی، قادریم روزی یک وعده غذا به آنها برسانیم. پشت این محدودیتهایی که دولتمردان آمریکایی صفتِ لبنان برای ورود اجناس کمکهای مردمی از ایران ایجاد کرده، توطئه‌های دینی و حتی نظامی نهفته که بسیار خطرناک است. 🔹 با هر کلمه‌ی ایشان، دردی در جان من تیر می‌کشید. و تند تند راههایی به ذهنم می‌رسید که مسیر کمک به این فرزندان امام زمان علیه‌السلام را آنهم درست در وقتی که همه از شور حضور افتاده‌اند و جز عده‌ی قلیلی پای این آوارگی استقامت نکرده‌اند؛ باز می‌کرد! 🔹 راه اول : یکی از همین راهها حرکت کمپین who is imam mahdi در استان‌های کشور است. این کمپین در عین فعالیت فرهنگی و خدمت‌رسانی رایگان در هر استانی که حضور می‌یابد به جمع‌آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی (که قابلیت نقدینگی دارند) می‌پردازد و آنرا با کمک تیم عملیاتی موسسه منتظران منجی علیه السلام و نیز تیم عملیاتی استاد مهدوی ارفع در لبنان به مصرف درست و نقطه‌زنش می‌رساند. جمعه ۱۹ بهمن ماه، چادرهای این کمپین به همراه استاد شجاعی در گلزار شهدای شهر قزوین مستقر شده و ضمن خدمت‌رسانی رایگان (فرهنگی/ مشاوره/ پزشکی/ حقوقی/ نوجوان و ..) به راه‌اندازی بازارچه خیریه به نفع عملیات فرهنگی و عمرانی در لبنان و نیز جمع‌آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی که قابلیت نقدینگی دارند (طلا، سکه، شمش، و ..) خواهند پرداخت. از ساعت ۱۴ تا 1۹ در گلزار شهدای قزوین در انتظار شماییم، لطفاً کاغذهای باطله و کتب بلااستفاده خود را نیز جمع‌آوری نموده و به غرفه «پویش نذر کاغذ» در همین بازه زمانی تحویل دهید.🌷. 🔹 راه دوم : ورود پویش «نذرکاغذ» بمنظور تامین مایحتاج آوارگان لبنانی در مدارس است. با کمک بسیج دانش‌آموزی، کمپین who is imam mahdi از هفته آینده وارد مدارس شده و ضمن عرضه بسته‌‌های فرهنگی و کارگاه‌های آموزشی به جمع‌آوری کاغذهای باطله کتب بلااستفاده دانش‌آموزان پرداخته و آنرا بعد از تفکیک بصورت نقدینگی صرف اسکان و معیشت و اشتغال زایی برای شیعیان آواره لبنانی و سوری خواهد کرد. 🔹 راه سوم : برگزاری نمایشگاه کتاب‎های داستان و رمان کودک و نوجوان با درونمایه «خودشناسی» و با تخفیف ۳۵% در مدارس کشور است که درآمد آن صرف این منظور می‌گردد. از مدیران، معلّمان و عزیزانی که می‌توانند مدارس خود را ۱- به پویش نذر کاغذ ۲- پویش برگزاری نمایشگاه کتاب در مدارس وارد نموده و به ما در این جریان عظیم کمک کنند خواهش می‌کنیم به آیدی مدیر واحد کودک و نوجوان رسانه منتظر ( خانم علی‌بیگی) پیام داده و منتظر هماهنگی‌های بعدی باشند : روابط عمومی موسسه منتظران منجی علیه‌السلام 💠 رسانه مذهبی بقعه استان مرکزی 🔹 کانال در تمام پیام‌رسان‌ها👇 📲 @boghe_ir 🌸اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲
🇮🇷 : 🔖 سوءتفاهم‌ها و قضاوت‌های اشتباه، دامن همه ما را می‌گیرد، حتی قوی‌ترین انسانها از نظر کمالات معنوی و روحی! علّت چیست و چگونه می‌توانیم آنها را در وجود خودمان به حداقل برسانیم؟ 🔖 علّت اخلاق بد و زننده، موضع‌گیری‌های اشتباه، قضاوت‌های اشتباه در انسانهای اهل عبادت و مذهبی‌های دو آتشه چیست؟ . 🏴بقعه رسانه مذهبی استان مرکزی ▪️کانال در تمام پیام‌رسان‌ها👇 📲 @boghe_ir 🚩اللهم عجل لولیک الفرج🤲