🔴 عشق راستین
آرایشگر دختر فرعون، خدا پرست بود. روزی در حالی که سر دختر فرعون را شانه می کرد، شانه از دستش افتاد، آن را برداشت و نام خدا را بر زبان آورد.
دختر فرعون گفت: آیا جز پدر من، خدای دیگری داری؟
آرایشگر کفت: خدای من و خدای پدر تو و خدای آسمان ها و زمین، خدای یگانه است که شریکی ندارد.
دختر برخاست و گریه کنان نزد پدر رفت.
فرعون گفت: چرا گریه می کنی؟
دختر گفت: آرایشگر گفته است که خدای من و خدای تو و خدای آسمان ها و زمین یکی است.
فرعون، آرایشگر را احضار کرد و گفت: اگر از این گفتار بازنگری تو را هلاک می کنم! آرایشگر از توحید باز نگشت. فرعون دستور داد او را چهار میخ کردند و با میخ ها بر زمین دوختند و مار و عقرب بر سینه اش گذاشتند. فرعون گفت: از دینت باز گرد! اما او نپذیرفت. فرعون دستور داد دختر بزرگ او را روی سینه اش سر بریدند؛ ولی او از توحید باز نگشت. دختر شیر خواره ای داشت، او را نیز آوردند و روی سینه اش سر بریدند؛ اما دست از دین خود برنداشت و سپس خود آن زن با ایمان را به قتل رساندند
داستان های کشف الاسرار495
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سرد و گرم کردن دل آدم ها
#دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
مردي از بنی اسرائیل در مکانی بسیار سر سبز و خرم، که داراي درختان بسیار و چشمه هاي گوارا بود خدا را پرستش می کرد.فرشته اي از آنجا می گذشت، او را دید، عرض کرد: پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب این بنده ات را به من نشان بده! خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد ثواب مرد به نظر فرشته خیلی اندك آمد لذا تعجب کرد که چرا با آن همه عبادت ثوابش کم است!!
خداوند فرمود: برو پیش او و با وي همنشین باش تا قضیه برایت روشن گردد. فرشته به صورت انسانی نزد او آمد. عابد از او پرسید: تو کیستی؟ فرشته پاسخ داد: من بنده عابدي هستم، چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم آمده ام که در اینجا خدا را با هم پرستش کنیم. فرشته آن روز را با عابد به سر آورد. صبح روز دیگر به عابد گفت: عجب جاي خوش آب و هوا و باصفایی داري؟ که تنها شایسته عبادت است. عابد گفت: آري! از هر لحاظ خوب است، ولی اینجا یک عیب دارد.
فرشته پرسید: آن عیب کدام است؟ گفت: کاش خداي ما الاغی داشت! اگر پروردگار ما الاغی داشت او را در اینجا می چراندیم که این گیاهان سرسبز و خرم ضایع نمی شد. فرشته پرسید: - آیاپروردگار تو الاغ ندارد. عابد گفت: آري! اگر الاغی داشت، این علف ها تباه نشده و بی فایده از بین نمی رفت. خداوند به فرشته وحی نمود که من به اندازه عقل او پاداش می دهم، (براي اینکه عقلش کم است، پاداشش نیز اندك است).
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
هدایت شده از بهلول عاقل | داستان کوتاه
🔴نتيجه فرمانبردارى از شوهر
مرويست كه :درزمان پيامبر اكرم (ص)مردى از انصار به مسافرت رفت وقبل از رفتن به همسرش سفارش كرد كه از خانه بيرون نرود تا او برگردد.
چيزى نگذشت كه پدر آن زن بيمار شد . قاصد ى فرستاد واز پيامبر اكرم (ص) اجازه خواست تا به عيادت پدرش برود . حضرت فرمودند :درخانه بنسين و شوهرت را اطاعت كن.
حال پدر بدتر شد وبازهم آن زن از رسول خدا (ص) اجازه ملاقات با پدر را خواست ولى باز همان جواب را شنيد .
پدر آن زن از دنيا رفت وزن كسي رانزد پيامبر (ص)فرستاد و اجازه خواست تا در مراسم كفن ودفن پدر حاضر شود ولى پاسخ قبلى را شنيد واز خانه بيرون نرفت .
آن گاه رسول اكرم (ص)براى آن بانوى بزرگ پيغام فرستاد كه:
خداوند به پاس اين فرمانبردارى كه از شوهرش كردى هم تو را آمرزيد وهم پدرت را مورد مغفرت قرار داد .
منبع 👇🏻
📚داستان شگفت آور از عاقبت غلبه بر هوس
تهيه وتنظيم: واحد تحقيقاتى گل نرگس
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#آیا_می_دانستید 💡
در زمان گذشته به پزشکان حکیم می گفتن و این حکیمان با دانش محدود و چند جوشانده گیاهی سعی در معالجه بیماران می کردند.
این حکیم باشی ها در نسخه های خود علاوه بر دارو، نحوه مصرف آن و همچنین غذای که بیمار در دوران بیماری باید مصرف کند را نیز ذکر می کردند، این دستورات حکیم همانند وحی منزل بود و باید مو به مو اجرا می شد و فی المثل اگر کسی از شیوه ی درمان بیماری دچار تعجب می شد به او گفته می شد که "حکیم این چنین فرموده است!"
اصطلاح "حکیم فرموده"کنایه از انجام کاری است که شخص مجری براساس امر و دستور یک مقام بالاتر موظف به انجام آن است و خودش در انجام آن هیچ اراده ای ندارد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی با تعجب گفت: مگه شما زیارت نمیرین؟
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بترس از کسی که...
#دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🎉شــــــــب
💫انتهای زیباییست
🎉برای امتداد فردایی دیگر
💫تا زمانی
🎉که سلطان دلت
💫 خـــداست
🎉کسی نمی تواند
💫دلخوشیهایت را ویران کند
🎉شبتون دلنواز و خوش
💫و در پناه خــالق مـــهربان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 خانم ڪمحجابی ڪه به شیشهی ماشین سردار سلیمانی میزند
✍سردار سلیمانی نقل میڪند یڪبار با دخترم زینب رفته بودیم ڪه میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی ڪه پوشش مناسبی نداشت، با شڪ و تردید من را نگاه میڪـــرد و به همراهش میگفت این آقا ...😳
ادامه این ماجرای عجیب درڪانال🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4043833365C3d3968f492
خدای مهربانم❤️
وقتی توکلم بر خودته🤲
آرومم و میدونم هرطوری بشه
تو هوامو داری❤️
ازم میخوای بهت اعتماد کنم😇
میدونم این اتفاقای زندگی
یه نشونه ست تا دوباره
به یادت بیفتم✨😊
سلام صبح زمستونیتون بخیر🥰
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔰انسان بااخلاق و خوش خو چه ويژگي هايي دارد؟
🔰براي کسب اخلاق نيکو به کدام امام متوسل شوم؟
✍️پاسخ:
✅پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
مكارم الأخلاق عشرة يكون في الرّجل و لا تكون في ابنه، و يكون في الابن و لا تكون في الأب، و يكون في العبد و لا تكون في سيّده يقسمها اللَّه لمن أراد به السّعادة:، صدق الحديث، و صدق البأس، و إعطاء السّائل، و المكافاة بالصّنائع، و حفظ الأمانة، و صلة الرّحم، و التّذمّم للجار، و التّذمّم للصّاحب، و إقراء الضّيف و رأسهنّ الحياء.
اخلاق خوب ده چيز است كه گاهي در مرد هست و در پسرش نيست و گاهي در پسرش هست و در پدرش نيست. در بنده هست و در آقاى او نيست. خدا هر كه را سعادتمند خواهد، قسمت او كند:
راستى گفتار، پاى مردى در جنگ، عطاى سائل، نيكى در عوض نيكى، حفظ امانت، پيوند خويشان، حمايت همسايه، حمايت دوست، مهماندارى، و سر سلسله آن حياست.(1)
براي پيدا کردن اخلاق خوب علاوه بر راهکارهايي که وجود دارد دعا و توسل نيز موثر است. برخي از علما نقل کرده اند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله اين دعا را زياد مي فرمودند:(2)
اللّهم حسّن خُلقي و خَلقي
اللّهم جنّبني منكرات الأخلاق
موفق باشيد.
📚منابع:
1. نهج الفصاحة، 2740.
2. سفينة البحار ؛ ج2 ؛ ص680.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیدن عبارت دوستت دارم :
♥️ برای یک مرد...
او را برای مصاف با سخت ترین های زندگی زره پوش می کند، توان میگیرد، برای آنکه بیشتر بکوشد، مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است، چون به مرد بودنش افتخار میکند
♥️ برای یک زن ...
آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد،
و همه جای زندگی را با عشق از نو بیاراید
♥️ برای فرزند...
خصوصا وقتی روی دوزانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی خیالت راحت من هستم،
یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر میخوابد...
عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم
این عبارت غوغا به پا می کند
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 موفقیت از نقطه ای شروع میشه که...
#دکتر_انوشه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️حکومت و امیرالمؤمنین
على علیه السلام با سپاهیان اسلام براى سركوبى پیمان شكنان به سوى بصره حركت مى كردند.
در نزدیكى بصره به محل (ذى قار) رسیدند. در آنجا براى رفع خستگى و آماده سازى سپاه توقف نمودند. عبد الله بن عباس مى گوید:
من در آنجا به حضور امیر المومنین على رسیدم ، دیدم (رئیس مسلمانان ، فرمانده كل قوا) خود كفش خویش را وصله مى زند.
حضرت روى به من كرد و فرمود:
ابن عباس ! این كفش چه قدر مى ارزد؟ قیمت آن چه قدر است ؟
گفتم :
ارزشى ندارد.
فرمود:
سوگند به خدا! همین كفش بى ارزش از ریاست و حكومت شما براى من محبوب تر است . مگر این كه بتوانم با این حكومت و ریاست حق را زنده كنم و باطل را براندازم .
آرى ! ارزش یك حكومت ، بسته به آن است كه در سایه اش حق زنده و باطل نابود گردد و گرنه چه ارزشى دارد؟
داستان های بحار جلد 3
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 گران بهاترین شی
شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند:فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت:«سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.»
شیخ را گفتند:فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت:«زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.»
او را گفتند:فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود.
این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».
پیام متن:
ارزش واعی انسان به این است که همواره به یاد خداوند باشد و هرگز حضور او را از یاد نبرد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
28.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 از رویکردهای مؤثر دولت سیزدهم در کاهش سوانح و تلفات جادهای شتابدهی به اصلاح نقاط پرتصادف و پرحادثه جاده ها در سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای است.
🔹 اصلاح این نقاط به عنوان یکی از راهکارهای اجرایی نوین در سطح دنیا برای کاهش تصادفات جاده ای شناخته می شود.
🔷 این راه تا رسیدن به نقطه مطلوب یعنی رضایت، رفاه و ایمنی مردم ایران ادامه دارد...
#کلیپ
#اصلاح_نقاط_پر_حادثه
#سازمان_راهداری_و_حمل_و_نقل_جاده_ای
@rahbaraniran
🖤 ای زینب (س) !
به راستی سجاد علیه السلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده
و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
🖤وفات جانسوز عقیله بنی هاشم و عالم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد . . .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
☝️جــواب آتش فقط آتش است!
هارون بن سعيد گويد: من از امير المؤمنين عليه السلام شنيدم كه به دشمنش مىفرمود:
🌕 گويا مىبينم كه شما با بدنهايى تر و تازه، از گور بيرون كشيده و مصلوب مىشويد؛ و اين(تازگى بدن)وسيلۀ فتنۀ دوستانتان مىگردد؛ سپس آتشى را كه براى ابراهيم و يحيى و جرجيس و دانيال (ع) و هر پيامبر و صدّيق و مؤمنى، افروخته گشت، مىآورند پس از آن آتشى را كه بر در خانۀ من افروختيد، تا من و فاطمه و حسن و حسين و زينب و ام كلثوم علیهمالسلام را بسوزانيد، مىآورند تا با آنها سوزانده شويد؛ و بادى سخت و كشنده مىوزد و پسماندۀ شمشيرها بدنتان را نابود و تباه مىسازد و به دوزخ برده مىشويد؛ آنگاه به صحرايى كه جاى نابودى شما بود، برده مىشويد؛ آن مرد گريه كرد و گفت: از گفتۀ شما به خدا پناه مىبرم و آيا نشانهاى دارد؟ حضرت فرمودند: آرى كشتار و مرگى عمومى و طاعونى شنيع كه از مردم يك سوم باقى مىماند و منادى از آسمان، نام يكى از فرزندان مرا مىخواند، و كسى كه نزد خدا عملى درست دارد نجات مىيابد.
📗إرشاد القلوب، ج ۲، ص ۲۸۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🖤 حیاء زینبی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:
مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم.
منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت.
حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.
او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند.
وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.
يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زن هم باید نگاهش را کنترل کند!
استاد عباسی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🖤 حضرت زینب علیهاسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
نقل كرده اند كه:
روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را به همراه خود به منزل آورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند:
در خانه براى مهمان چه دارى؟ عرض كرد يا على فقط يك گرده نان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذارده ام.
حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اين سخن را از مادرش شنيد با اينكه چهار ساله است!
گفت: مادر جان نان را براى مهمان ببريد،
جود و سخاى زينب از همان خرد سالگى معلوم است تا چه رسد به روز عاشورا و فدا کردن فرزندانش.
حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد.
حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامى كه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرون آمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه ناله ها و چه گريه هايى مى كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديده اش را داده ولى از خيمه بيرون نمى آيد.
📗زندگانى حضرت زينب عليها السلام ص 26
امام سجاد عليه السّلام فرمودند:
عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت .
📗وفيات الأئمه ، ص 441
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🖤زادمردِ بی نیاز
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟
او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.
خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟
آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب).
هر که از خدا بترسد ، برای او راهی برای بيرون شدن قرار خواهد داد ، و از جايی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد
به نقل از: مجله موعود جوان، سال چهارم، شماره26
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ از_او_بگوئیم
💢دیشب به سفارش خانومم رفتم توی یک شیرینی فروشی خوب، توی دور و زمونه الان هر فروشگاهی اسمش خارجی تر باشه تو ذهن بعضی ها باکلاس تره.
💢 اسم این شیرینی فروشی “نورالقائم” بود. شاید ما توجه نکنیم. اما اسم ها خیلی اثر دارند.
💢بعضی از اسم ها بار تبلیغی دارند. خیلی حس خوبی داشتم توی این قنادی.
💢با خودم گفتم چکار کنم که صاحب قنادی تشویق بشه و در ضمن نامی از امام زمان علیه السلام هم برده باشم.
💢 توی صف صندوق وقتی نوبت من شد در حال کارت کشیدن گفتم: “درود بر شما. عجب اسم قشنگی برای قنادی خودتون انتخاب کردید”
💢پاسخ داد: بله. اسم امام زمان علیه السلام خیلی قشنگه.
💢از قنادی که می اومدم بیرون با خودم فکر کردم چه راحت میشه بعضی وقت ها از امام زمان علیه السلام صحبت کرد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانهها و علائم ظهور حضرت قائم (عج)
سخنران استاد عالی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد دانشمند ؛ حضرت زینب زینت علی!!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
الهی...
به زیبایی سادگی
به والایی اوجِ افتادگی
رهایم مکن جز به بند غمت
اسیرم مکن جز به آزادگی...
#آمین
شبتون در پناه حق🌹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴ماجرای ڪاباره رفتن مرحوم ڪافی!!
«پارسال خدا یک توفیق به من داد.یک روز در کرج میرفتیم یک جایی، دیدیم خیلی مردم میروند آنجا. گفتیم اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا اینجا کـــاباره است. گفتم صاحب اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن میگذاشتند و زنها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و اینها میخوردند...
گفتم...
👈ادامهداستانبازشـــود👉
👈ادامهداستانبازشـــود👉
🖤در بلاغت چون علی در فصاحت چون حسن
🖤در شهامت چون حسین و در حیا چون مادر است
🖤از کمال علم و تقوی شد عقیله نام او
🖤همچو زهرا از همه زنهای عالم برتر است
سلام صبحتون بخیر
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🖤 در خصوص علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا علیه السلام
از زبان مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی نقل شده:
که بعد از عروسی حضرت زینب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت یک شبانه روز امام حسین علیه السلام را ندیده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. برای زینب، حتی آن یک شبانه روز هم دوری از امام حسین علیه السلام، بسیار سخت بوده است.
پس از این که می خواهد به دیدار برادر برود، به ایشان خبر می دهند که امام حسین علیه السلام خودشان به دیدار شما می آیند. زینب کبری سلام اللّه علیها از فرط خستگی بر سکوی خانه و جلوی آفتاب به خواب می رود، تا این که امام حسین علیه السلام سر می رسند، اما زینب را بیدار نمی کنند، بلکه قبای خود را سایه بان خواهر می نمایند، تا حضرت زینب بیدار نشوند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها که از خواب بر می خیزند، از برادر می پرسند: چرا من را بیدار نکردید امام حسین علیه السلام می فرمایند: دلم نیامد. بعد خانم گفتند: این کار را باید یک روز جبران کنم. و این جبران به عصر عاشورا کشید که زینب کبری با نیمی از چادر خود، نیمی از بدن عریان سید الشهدا علیه السلام را در گودال قتلگاه پوشانید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚#داستانک
پیرزن
پیرزنی بود که تک و تنها زندگی میکرد و همیشه از این بابت غمگین بود.
هیچ بچهمچهای نداشت و همهی عزیزانی که او را دوست داشتند، سالها پیش مرده بودند. زن تمام روز پشت پنجرهی اتاقش مینشست و بیرون را نگاه میکرد. همهاش با خود فکر میکرد: «آه، چه میشد اگر پرنده میشدم و میتوانستم به همهجا پرواز کنم.»
یکروز که پنجرهی خانهاش را باز کرده بود، پرتو خورشید به درون اتاقش میتابید و پرندهها جلوی پنجره چهچه میزدند، دوباره با خودش فکر کرد: «آه، چه میشد اگر پرندهای میشدم و میتوانستم همهجا پرواز کنم.» یکهو دید دیگر پیرزن سابق نیست. یکهو شد یک مرغ دریایی سفید و زیبا. از پنجرهی اتاقش پرید و در آسمان اوج گرفت. بالای شهر به پرواز درآمد، تمام شهر را زیر بال خود گرفت، چرخی طولانی روی دریا زد، روی نوک برجِ خیلی از کلیساها و پایهی پلها نشست و خوشحال و قبراق به خردهنانهایی که مادربزرگها و نوههایشان کنار ساحل میریختند، نوک زد. غروب دوباره به طرف خانه پرواز کرد، دوباره از پنجره آمد تو، روی صندلی خود کز کرد و دوباره همان پیرزنی شد که صبح همان روز بود.
فکر کرد: «الحق که چقدر زیبا بود!» صبح روز بعد دوباره پنجره را باز کرد، دوباره در قالب یک مرغ دریایی از نردهی پنجره بیرون پرید و هر روز همین ماجرا تکرار شد تا این که یک بار آن قدر دور رفت و آن قدر اوج گرفت که دیگر هیچ وقت برنگشت.
نویسنده: فرانتس هولر
مترجم: علی عبداللهی
داستانهای کوتاه جهان...!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel