#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ گریه بر مصائب زینب کبری "علیهاالسلام"، گریهٔ بر مصائب امام حسن و امام حسین "علیهماالسلام" است...
رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از شنیدن مصائب زینب کبری عليهاالسلام از زبان جبرئیل گریستند و فرمودند:
مَنْ بَكَی عَلَی مُصَابِ هَذِهِ الْبِنْتِ، كَانَ كَمَنْ بَكَی عَلَی اَخَوَیْهَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
▪️كسی كه بر مصیبتهای این دختر گریه كند، همانند كسی است كه برای برادرانش، امام حسن و امام حسین علیهما السلام گریسته است.
📚خصائص الزینبیه ص۶۵.
📚زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۳۵
@maghaatel
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ بیت شعر منسوب به امام زمان "علیهالسلام" در وصف حضرت زینب کبری "علیهاالسلام"...
روزی مرحوم علّامه شیخ هادی کاشف الغطاء در سوگ حضرت زینب "سلام الله علیها" اشعاری میسرود و بر روی کاغذ نوشت که:
قَد تَرَكَت عَزيزَها على الثَّرَی
و خَلَّفَتهُ في الهَجيرِ و العَرى
▪️«عزيز خود را بر روي خاک گذارده و زير آفتاب سوزان با بدن برهنه او را ترك كرده بود».
اِنْ نظَرتْ لَها العُيونُ وَلوَلَت
اَو نَظرتْ الى الرُءوسِ اَعوَلت
▪️«اگر چشمها به آن بدنهای پاک چاکچاک شهیدان بنگرند، فریاد و فغان سر میدهند و چنانچه آن سرهای بریده را نگاه کنند، اشکشان جاری میگردد».
تَوَدُّ أنّ جسمها مقبورٌ
وَ لَا يَرَاها الشَّامت الكفورُ
▪️«زینب کبری "علیهاالسلام" آرزو مىكرد كه اى كاش مُرده بود و زير خاك پنهان مىشد و دشمن ناسزاگوى ناسپاس، او را نمىديد».
🔻علامه مقرم در مقتل خود گوید:
از مرحوم شیخ هادی کاشف الغطاء "أعلى الله مقامه" سراینده اشعار فوق شنیدم که میگفت:
بعد از این ابیات بسیار گریستم و فردا صبح هنگامی که میخواستم اشعار فوق را پاکنویس کنم وقتی به آخرین شعر رسیدم که «تَوَدُّ أنّ جسمها مقبورٌ….» دیدم این بیت به دنبالش نوشته شده است:
وَ هي بِأستَارٍ مِنَ الأنوارِ
تَحجُيُها عَن أَعيُنِ النُظَّارِ
▪️«پرده هایی از نور، زینب کبری "سلام الله علیها" را فرا گرفته بودند، که همان پرده ها مانع نگاه بینندگان به او میشد»
از مشاهده این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که پس از پاکنویس کردن وقتی به پیش نویس مراجعه کردم، آن شعر را ندیدم و یقین کردم که وجود مقدس حضرت بقية الله الاعظم" ارواحنا له الفداء" چنین چیزی را نوشته اند.
📚علىٍّ الأكبر(علیهالسلام) ، مقرم، ص ۲۱
📚 المقبولة الحسينيّة.
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾ شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ...
در نقلها آمده است:
در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفتهاند) نام داشت و از آنجا ، مِس به عمل مىآمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند.
🩸 وقتیکه أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمهها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشهای نشاندند.
🩸امام زين العابدين عليهالسلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهمالسلام از سوز عطش فرياد برآوردند.
🩸حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها، يكى را نزد مِسگدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند.
وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیهالسلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك
▪️یکی از همسران امام حسین علیهالسلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد.
🩸حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود:
«از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟ »
در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد.
و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است.
📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليهاالسلام، ج۲ ص۵۳۴
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴
📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴
📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹
🔹 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفسالمهموم» مینویسد:
سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود:
«هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب»
▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهمالسلام است.
🩸 سيف الدوله علويان را جمع كرده و درباره آن از آنها پرسيده؛ يكى از آنها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهلبيت علیهمالسلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليهالسلام اين پسر را سقط كرد.
📚 نفس المهموم، ص۳۵۰
@maghaatel