🌀حسابے ڪلافہ شدھ بودم. نمےفهمیدم ڪہ جذب چہ چیز این آدم شده اند. از طࢪف خانم ها چند تا خواستگاࢪ داشت.مستقیم به او گفتہ بودند، آن هم وسط دانشگاھ.😳
وقتے شنیدم گفتم چہ معنے داࢪھ یہ دختࢪ بࢪه به یه پسࢪ بگہ قصد داࢪم باهات ازدواج کنم، اونم با چه کسے! اصلا باوࢪم نمے شد.😞
🔎عجیب تࢪ آنڪه بعضے از آن ها اصلا مذهبے نبودند. به نظࢪم ڪه هیچ جذابیتے دࢪ وجودش پیدا نمے شد.
بࢪایش حࢪف و حدیث دࢪست ڪࢪده بودند.
📍مسئول بسیج خواهࢪان تاڪید ڪࢪد: « وقتے زنگ زد ڪسے حق نداࢪه جواب تلفن ࢪو بدھ»
🔖بࢪایم اتفاق افتاده بود ڪه زنگ بزند و جواب بدهم. باوࢪم نمیشد این صدا صدای او باشد. بࢪ خلاف ظاهر خشْڪ و خشنش، با آرامش و طمانینه حࢪف می زد. تن صدایش زنگ و موج خاصے داشت.
از تیپش خوشم نمے آمد.....
✍ #محمدعلی_جعفری
📗#قصه_دلبری
#پارت_اول
⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید
~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🚛 book_caffe
┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈
🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱