eitaa logo
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
1.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
185 ویدیو
15 فایل
بسم الله... در راستای ترویج تفکر بین نوردیده هامون کتاب معرفی میکنیم. سبد خرید داریم. بانو هستم. آیدی جهت مشاوره و ثبت سفارش: @bookstore1401 لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483 ارسال به سراسر کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
سوژه‌ی جلد دوم این مجموعه با عنوان ، در مورد تکه یخی است که در انتظار بهار است، اما تمامی دوستانش خواب هستند و برای آمدن بهار تلاش نمی‌کنند. اما تکه یخ خودش دست به کار می‌شود.
سوژه‌ی جلد سوم این مجموعه با عنوان ، در مورد آدم برفی تنهایی است که منتظر آمدن یک دوست است، اما تصمیم می‌گیرد خودش به دنبال راه حلی برای دوست یابی باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستندکریمان‌ِدوعالم‌سرِخوانت‌ یکبار‌نخورده‌است‌گره‌کیسه‌ی‌نانت ‌اصلا‌حرم‌ِشاه‌خراسان‌حرمِ‌توست ‌هرصحن‌که‌گشتیم‌در‌آن‌بودنشانت یاجواد‌الائمه . .🖤 @bookcityforchildren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام تیره‌پوست شیعه! پارت اول: رسول مدنی صلوات‌الله علیه و آله، میان سخنانش بر منبر مسجد جمله‌ای گفت؛ که بعدها برای من عروسی خواهد آمد پاک‌زبان و پاک‌دامن که خدای‌من عزوجل، رحم او را شایسته‌ی حمل سرور خلایق و عوالم، پسرم جواد قرار میدهد. صدای پچ‌پچ از قسمت زنانه‌ی مسجد بلند شد... چند ده‌سال این مژده‌ی رسول، نقل محافل و گعده‌های زنان مسلمان در خانه‌ها و مساجد بود که آن عروس رسول‌الله، چه‌زمانی رخ نمایان خواهد ساخت و همسر حضرت‌رضا خواهد شد. پارت دوم: امروز در آفریقا صحرای وسیعی وجود دارد مشهور به «نوبیا» یا «nubian desert» خشک و وسیع و مأمن زرافه‌های کمیاب آفریقایی. به اهالی و ساکنین این صحرای آفریقایی نوبی میگویند. نوبی‌ها که اکثرا سیاه‌پوست هستند امروز در سودان، کنیا، تانزانیا و مصر ساکن هستند. انور سادات رئیس‌جمهور سیاه‌پوست مصر از اهالی همین منطقه است. پارت سوم: دخترکان سیه‌چشم و متموّل حجازی در آرزوی یک نگاه علی‌بن‌موسی‌الرضا می‌سوختند و از هم پیشی میگرفتند که دل او را ببرند و مصداق آن پیشگویی محمد شوند و یک عمر افتخار کنند؛ ایشان ولی با دختری از اهالی صحرای نوبه که به عنوان کنیز به بلاد اسلامی وارد شده بود ازدواج فرمود. او همان دختری بود که بعد از مژده پیغمبر، زمین مدینه انتظار قدم‌هایش را میکشید. زاهد و عالم و شب‌زنده‌دار و باتقوا که حضرت رضا او را به مریم مقدس تشبیه میکرد. دختری سیاه‌پوست از قلب آفریقای شمالی در بیت حضرت رضا. همه شگفت زده‌شده‌اند! پارت چهارم: از حضرت رضا و همسرش سبیکه نوبیّه پسری متولد شده به نام جواد؛ همچون مادرش تیره‌پوست، و مثل پدرش نورانی و زیبا. در وصف او نوشته‌اند « شدید الأدمه،حائل‌اللون» یعنی خیلی تیره‌ پوست. شکاکان و سست‌ها شو انداختند که تا بحال از این خانواده فرزندی تیره‌پوست متولد نشده. او فرزند رضا نیست. بچه که بزرگ‌تر شد و شبهه‌ها که بیشتر شد، فرمود اصلا بروید چهره‌شناس های ماهر بیاورید. چهل پنجاه مرد در باغی جمع شدند و حضرت رضا لباس باغبانی به تن کرد و آن گوشه‌ها مشغول زراعت شد. چهره‌شناس وارد مجلس شد. گفتند این پسر متعلق به کدام مرد این مجلس است. چهره‌شناس نظرکرد و نظرکرد، گفت فرزند هیچ‌ کدامتان نیست. او فرزند آن باغبان انتهای باغ است. همه تکبیر گفتند. کودک لبخند زد و دندان‌هایش مثل مرواریدی سپید درخشید... امروز اما در شرح حال حضرت جواد روحی‌له‌الفدا فقط به نام‌ پدرشان اشاره میکنیم و کم‌سن بودن حضرتش در شروع‌امامت و خفقان‌های حکومت عباسی بر ایشان. مادر آفریقایی و چهره زیبا و گندم‌گون امام را سانسور میکنیم! فکر میکنیم این نقص و نقطه‌ضعف است برای امام که رنگین‌پوست باشد و مادرش کنیزی از دل آفریقا. همه‌چیز را با شابلون‌های ساده‌لوحانه و نژاد‌پرستانه خودمان ترسیم میکنیم، حتی امام را. جان‌های ما به‌فدای یک تار موی جوادالائمه و یک نگاه آن دختر سیه‌چرده آفریقایی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴 باب الجواد 💠 حکایاتی شیرین و آموزنده از زندگانی امام جواد (ع) 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نویسنده: محسن نعما نشر: جمال رده سنی: ۱۲ سال به بالا قیمت پشت جلد: ۷۹ هزار تومان قیمت فروش ما: ۷۶ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
_____________🪴 اسماعیل فقر شدیدی داشت. توی نداری دست و پا می‌زد. یکبار پیش امام جواد نشست و سفره دلش را باز کرد. شروع کرد از فقرش حرف زدن. امام جواد سجاده‌ای که کنارش بود را کنار زد. یک مشت خاک از زمین برداشت و توی دست اسماعیل ریخت. اسماعیل متعجب شد که امام جواد چرا این کار را کرد و اصلا این مشت خاک چه ارزشی دارد؟! اسماعیل نگاهی دوباره به کفِ دستش انداخت. آنچه می‌دید خاک نبود. طلا بود. خاک، تبدیل به طلا شده بود! اسماعیل مات و مبهوت شد. طلا را برد بازار و فروخت. شانزده مثقال بود. همه مشکلات مالی‌اش حل شد. باهمان یک مُشت خاک. فهمید چه باب الجوادی است جواد! @bookcityforchildren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درکلِ‌ممالک‌و‌مذاهب‌به‌جهان مانند‌علی‌وفاطمه‌زوجی‌نیست!💚 @bookcityforchildren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی مشترکشان نه گم‌گشتگی فرهاد داشت و نه بی‌مهری لیلی اما حقیقت عشق را در زندگی فاتح‌خیبر و فخر زنان عالم میتوان دید و درک کرد‌؛ آنها لحظه‌هایی را سپری کردند که شاید رفاه نداشت اما لبریز از ایمان و پایداری است و گویی هر اندوه که به دروازه‌های خانه رسید اول در قلب فاطمه(س) نشست و هر سختی با حضور حضرت حیدر(ع) در نگاه اهل خانه محو شد. @bookcityforchildren
📜یک روسری بزرگ، یک لباس سفید، چهار بالش، آسیایی دستی، تشک خوابی که از پوست خرما پر شده بود و ظرف‌های غذا که جز یک دیگ مسی، همه از گِل و سفال بودند... 💚 جهیزیه زهرا(س) را پیش رسول خدا(ص) آوردند، دیدگانش خیس اشک شد رو به آسمان کرد و فرمود: «خدایا این عروسی را برای کسانی که بیشتر ظرف‌شان گِلی است، مبارک گردان!» 🍉 برشی از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام. این کتاب برای کسانی که حوصله خواندن کتاب‌های طولانی را ندارند، بسیار مناسب است. داستانک‌های کوتاه و کم حجم. نثر شیرین و روان. تو هر داستانک هم پیامی نهفته است. عالی بود کتاب، دوست دارم از این نویسنده کتاب‌های دیگری را نیز بخوانم که در همین سبک باشه، مثلا زندگی امام حسین، امام زمان و بقیه معصومین. خدا قوت به نویسنده.
روایاته واقعا قشنگی داره آدم احساساتی میشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧑میثم و شهر ترس‌های ممنوعه 🔰 کتاب میثم و شهر ترس های ممنوعه برای بچه‌هایی نوشته شده که می‌ترسند. اما از ترسشان فرار نمی‌کنند بلکه با آن مواجه می‌شوند. این کتاب داستان پسری به نام میثم را روایت می‌کند که در قبیله‌ای جنگجو و مبارز زندگی می‌کند اما از اینکه شمشیر به دستش بگیرد می‌ترسد. آن هم در میان مردمی که انگار از هیچ چیزی نمی‌ترسند. در این داستان مصور می‌خوانید که میثم چطور با ترس‌هایش مواجه می‌شود. ‼️ جالب اینجاست که بدونید این داستان در زمان حکومت امام علی(ع) اتفاق می‌افته و با فضائل آن حضرت گره می‌خوره. 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نویسنده: احمدرضا امیری سامانی تصویرگر: مرتضی محمد نشر: مهرستان رده سنی: ۸ تا ۱۷ سال قیمت پشت جلد: ۱۱۹ هزار تومان قیمت فروش ما: ۱۱۰ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
از خانه‌ی حسام که بیرون می‌زنم سرم پر از فکر و خیال شده است. خانه نبود که دو تا اتاق تو در تو که چهار نفر در آن زندگی می‌کنند چهار نفر، یعنی حسام و مادرش و برادر و خواهر کوچکترش. آخر من باید الان تازه بفهمم که حسام بابا ندارد؟ مادرش برای مردم نان می‌پزد و خودش هم بعد از درس در آهنگری کار می‌کند. دلم برایش می‌سوزد شاید امروز قرار نبود به آهنگری برود و برای همین به من اصرار کرد با هم به پل مدائن برویم. یعنی حسام روی من به عنوان دوستی خوب حساب کرده است؟ امان از دست اسماعیل! پسر به این حیله گری در عمرم ندیده‌ام یعنی اسماعیل می‌خواهد خواندن و نوشتن را برای چه کاری یاد بگیرد؟ فکر کنم اگر آدم حیله گر شود، خیلی خطرناک می‌شود. باید یک روز حقش را کف دستش بگذارم. اعصابم حسابی خرد است و همین طور که دارم راه می‌روم با زانوهایم به کیسه ی قلم نی و رقعه هایم می‌زنم. 🍉 برشی از
این کتاب واقعا جذاب بود و کیفیت تصویرش خیلی خوب بود و بعضی جاهاش خنده دار بود و واقعا میشه از بعضی از نکته هاش توی زندگی روزمره استفاده کرد مثل شجاعت،صبر،روبرو شدن باترس ها و... من وقتی که کتاب رو خوندم در اوایل راجب خلیفه بودن حضرت علی(ع) چیز زایادی نمیدونستم و مطلب های جدیدی رو یاد گرفتم ولی درکل ادم وقتی کتاب رو میخونه به خوبی میتونه خودش رو در اون موقعیت تصور کنه و مزه ی کنار اهل بیت بودن رو بچشه کتاب خیلیییییییی عالی و کاملی هست.