eitaa logo
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
1.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
185 ویدیو
15 فایل
بسم الله... در راستای ترویج تفکر بین نوردیده هامون کتاب معرفی میکنیم. سبد خرید داریم. بانو هستم. آیدی جهت مشاوره و ثبت سفارش: @bookstore1401 لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483 ارسال به سراسر کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 آقا مصطفی 🌀از مجموعه 🪴 کتاب "آقا مصطفی" قصه‌های کوتاهی در مورد شهیدمصطفی صدرزاده است که رهبری ایشان را الگوی نسل جوان دانستند. مصطفی جوان دهه شصتی بود که فعالیت در خط انقلاب و رهبری اولویت اول زندگی‌اش بود. او در قالب بسیج و مسجد تلاش داشت تا نوجوانان شهرش را از آسیب‌های اجتماعی و اخلاقی حفظ کند و با اجرای فعالیت‌های مختلف روح و جسم آن‌ها را پرورش دهد. شوق جهاد و مبارزه در راه حق باعث گشت تا به هر طریق که شده خود را به معرکه سوریه برساند و در آنجا به یکی از فرماندهان قابل لشکر فاطمیون تبدیل شود. او سرانجام در همین راه جانش را فدای حضرت زینب و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نمود. در این کتاب به همراه تصویرگری‌های زیبا کودکان را با رفتار و اخلاق این شهید والامقام آشنا می‌گرداند. جوانی که تمام شور و شوق جوانی و زندگی‌اش را در راه دین و انقلاب خرج کرد و سرانجام به زیباترین شکل مزد کارهایش را گرفت. 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نویسنده: محمدعلی جابری تصویرگر: زینب شبر نشر: کتابک تعداد صفحه: ۲۴ صفحه رده سنی: ۸ تا ۱۵ سال قیمت پشت جلد: ۴۰ هزار تومان قیمت فروش ما: ۳۸ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
خادم حرم بطری را برایش پر از عطر حرم کرد به محل استراحتشان که برمی‌گشت چند بار سر بطری را باز کرد و آن را بویید از خوشحالی روی پایش بند نمیشد. بطری را گوشه‌ای از اتاق مخفی کرد و رفت پیش بچه ها چند وقت بعد که خواست مرخصی برود آمد سراغ ،بطری همه جای اتاق را گشت اما اثری از آن نبود. در همان حال یکی از رزمنده ها وارد شد و وقتی فهمید مصطفی به دنبال بطری عطر می‌گردد جلو آمد و من من کنان گفت:«سید یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟» برای لحظه ای سرش را بلند کرد:«نه عزیز دلم بگو چی شده؟» رزمنده سرش را پایین انداخت و گفت:«چند روز پیش که اتاق شما رو نظافت میکردم بطری رو دیدم فکر کردم چای سرد شده است برای همین انداختمش تو سطل آشغال!» مصطفی خیلی خونسرد دست توی جیبش کرد مقداری پول درآورد و گفت: «بیا عزیزم اینم پاداش صداقتت.» 🍉 برشی از کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا