🔰داستانی بلند از چند نوجوان که قصد دارند خود را به امام حسین(ع) در کربلا برسانند، اما موانعی در سر راهشان قرار می گیرد.
♦️♦دارای تاییدیه سامانه رشد
🌀«لیلا قربانی» در داستان بلند « بچه های فرات » ماجرای نوجوانانی را روایت میکند که آوازهی امام حسین (ع) و عزیمت او به کوفه به گوششان خورده و میکوشند در زمره یاران او باشند. آنها شنیدهاند که دعوتکنندگان امام (ع) حالا پشت او را خالی کردهاند. داستان از تردید بزرگترها میگوید و از ترسها و طمعهایشان، از عزم نوجوانان پاکسرشت میگوید و از شجاعت و همدلیشان. با خواندن این داستان بلند بهتر میتوانید بفهمید چه شد که ترس و تردیدها بر همراهمی با سیدالشهدا اثر گذاشت و چگونه شعور چند نوجوان باعث میل آنها برای حضور در کربلا شد.
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
نویسنده: لیلا قربانی
نشر: کتاب جمکران
تعداد صفحه: ۱۳۷ صفحه
رده سنی: ۱۰ سال به بالا
قیمت پشت جلد: ۴۸ هزار تومان
قیمت فروش ما: ۴۵ هزار تومان
آیدی ثبت سفارش:
@bookstore1401
🌱 از کانال ما دیدن کنید:
https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
#بچههای_فرات
#نوجوان
🖤 معرفی کتاب #بچههای_فرات
هشتگ رو لمس کنید تا با این کتاب بیشتر آشنا بشید.
@bookcityforchildren
لیست رمانهای مناسب برای ردهٔ سنی #نوجوان
#ماجراهای_کلاس_پرحاشیه
#با_غدیر_و_الغدیر
#تنفس_در_بینهایت
#دزد_و_شاهزاده
#بچههای_فرات
#و_توی_دروازه
#محمدجواد_و_شمشیر_ایلیا
#میثم_و_شهر_ترسهای_ممنوعه
#مرا_با_خودت_ببر
#نقاشی_روی_آسمان
#ابراهیم_در_سرزمین_ممنوعه
#سفر_به_قلعه_خورشید
#پروفسور_فوفو
#مسیر_خارج_از_نقشه
#سر_بر_دامن_ماه
#دختری_که_پروانه_شد
#قصههای_شیرین_گلستان_و_دلستان
@bookcityforchildren
#واریزی مشتری همیشگیمون از #شیراز
برای کتابهای
#سلام_خدا_جونم
#بچههای_فرات
#شبیه_مریم
و ۲۵ جلد کتاب دیگر.....
ماشاءالله به این دختر کتابخوان😊
🔰داستانی بلند از چند نوجوان که قصد دارند خود را به امام حسین(ع) در کربلا برسانند، اما موانعی در سر راهشان قرار می گیرد.
♦️♦دارای تاییدیه سامانه رشد
🌀«لیلا قربانی» در داستان بلند بچههای فرات ماجرای نوجوانانی را روایت میکند که آوازهی امام حسین (ع) و عزیمت او به کوفه به گوششان خورده و میکوشند در زمره یاران او باشند. آنها شنیدهاند که دعوتکنندگان امام (ع) حالا پشت او را خالی کردهاند. داستان از تردید بزرگترها میگوید و از ترسها و طمعهایشان، از عزم نوجوانان پاکسرشت میگوید و از شجاعت و همدلیشان. با خواندن این داستان بلند بهتر میتوانید بفهمید چه شد که ترس و تردیدها بر همراهمی با سیدالشهدا اثر گذاشت و چگونه شعور چند نوجوان باعث میل آنها برای حضور در کربلا شد.
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
نویسنده: لیلا قربانی
نشر: کتاب جمکران
تعداد صفحه: ۱۳۷ صفحه
رده سنی: ۸ تا ۱۶ سال
قیمت پشت جلد: ۷۷ هزار تومان
قیمت فروش ما: ۷۴ هزار تومان
آیدی ثبت سفارش:
@bookstore1401
🌱 از کانال ما دیدن کنید:
https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
#بچههای_فرات
#نوجوان
🪴 برشی از کتاب #بچههای_فرات
💠 داستان سه نوجوان که در روستایی نزدیک به کربلا زندگی میکنند و تصمیم دارند به یاری امام حسین(ع) بروند.
🔺خوانش این کتاب نوجوان شما را به سال ۶۳ هجری برده، گویا که یکی از ساکنان آن سالها بوده است.
تمام این حدس و گمان، اما و اگر و شایدها، مثل دایره در ذهن میآمد و تکرار میشد. جنگجویان نوجوان که فکر میکردند نقشۀ بکری کشیدهاند و به راحتی میتوانند وارد کاروان حسینبنعلی (علیهالسلام) شوند، حالا مثل ارتش شکست خوردهای بودند که نمیخواستند باور کنند که یک جاسوس را به عنوان دوست قبول کردهاند!
🍉 برشی از کتاب #بچههای_فرات
معلوم نبود که چه اتفاقی افتاده است. علی و مالک به همراه همه اعضای خانواده کنجکاو از خانه بیرون آمدند. همسایهها هم راه افتاده بودند. هنوز پرتوهای نارنجی خورشید، کوچههای روستا را بیرمق روشن میکرد. در کوچه بزرگ روستا، جمعیت زیادی جمع شده بودند. هر کس چیزی میگفت. علی جلوتر رفت تا خبر بگیرد.
– میگویند از سوی پسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است.
– هیبتش به مردان جنگی میماند.
– فرستاده حسینبنعلی است.
به زحمت خود را به آنجا رسانده بود. با دستهایش از مردم خواست تا آرام باشند. یکی از میان جمعیت، با صدای بلندی گفت:
– ای مردم! آرام باشید. او حبیببنمظاهر است. از سوی حسینبنعلی برای شما پیغامی دارد.
با شنیدن این حرف همهمهها خوابید. صدایی از کسی نمیآمد. گوشها منتظر شنیدن بود. پیرمرد با سلام و صلوات بر پیامبر اسلام سخنش را شروع کرد:
– شما را به شرافت و بزرگىای مىخوانم كه در روز قيامت خواهيد داشت. پسر دختر پيامبرتان در بيابان كربلا، تنها و مظلوم، محاصره شده است. مردم كوفه او را دعوت كردند. حال كه به سوى آنان آمده است، او را رها كرده و آماده پيكار با او شدهاند. به خدا سوگند، هر يك از شما در كنار حسين كشته شود، در برترين جايگاهها در بهشت، دوست و همنشين محمد خواهد بود».
حبیببنمظاهر با صدایی رسا با مردم حرف میزد و از مردان جنگی روستا دعوت کرد که برای یاری حسینبنعلی شمشیر به دست بگیرند و در مقابل سپاه کوفه بایستند که کمر به قتل او بسته بودند. در این میان، مردم که گوشهایشان حرفهای پسر پیامبر را از زبان حبیببنمظاهر میشنید، منقلب شدند. مردی به نام عبداللهبنبشر از میان جمعیت شعری را خواند که بوی زنده شدن شجاعت میداد. گویی دیگر ترسی از حسن و پدر سعد و حکومتیان نداشتند.
🍉 برشی از کتاب #بچههای_فرات
در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر به اذن امام حسین(ع) برای آوردن یاور و کمک به قبیلهی بنی اسد رفت.
اسدیان پذیرفتند و حرکت کردند امام عدهای جاسوس این خبر را به عمر سعد رساندند...
این ماجرای تاریخی را میتوانید در کتاب #بچههای_فرات بخوانید.
@bookcityforchildren