eitaa logo
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
1.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
185 ویدیو
15 فایل
بسم الله... در راستای ترویج تفکر بین نوردیده هامون کتاب معرفی میکنیم. سبد خرید داریم. بانو هستم. آیدی جهت مشاوره و ثبت سفارش: @bookstore1401 لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483 ارسال به سراسر کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
❁ـ﷽ـ❁ یک جاهایی روایت باید زنانه باشد نه اینکه مردان ندانند و نخوانند نه اما یک جزئیاتی هست که فقط زن ها می‌فهمند مثالش را قبلاً نوشته‌ام وقتی که بعد از روز دهم، به خیمه ها، به بانو رباب، آب رسید. بعدش چه شد؟ خب این را فقط مادرها می‌فهمند 😭 برای«شیر داشتن با آغوش خالی» فقط مادرها می‌توانند ضجه‌هایی از جنس سوختن بزنند. حالا روضه ما، پشت در است (عجیب است برخی واژه‌هایی که برای میلیاردها انسان به شدت خنثی است، برای ما چه دردی دارد، نه؟ آب، چکمه، سینه، انگشتر، تشت، میخ، در،…) اصلاً قصد باز کردن ندارم روضه عصمت الله الکبری را شاید نباید باز کرد اما خب… فکر کن که حملِ شش‌ماهه‌ای دارد. فرزند امانت است؛ حالا تصور کن امانتت، فرزند امام هم باشد خب خیلی حمل سنگینی است! اما سنگین تر از حق؟ سنگین تر از خود امام و امامت؟ بانو می‌آید پشت در - این ها از نظر من همه تفسیر دارد، تعبیر دارد، نماد است، میشود ساعت ها درباره تک تک جزئیات اتفاق فکر کرد و طرح کلی درآورد تا مصداق ها از آن دربیاید برای یک زندگی مکتبی - چرا؟ برای باز کردن در؟ نه در را که با هجوم باز کرده بودند 😭 در را که آتش زده بودند و نیم سوخته و باز شده بود😭 سرباز جبهه حق - که حالا اینجا یک مادر است آن هم باردار آن هم داغدار- خود را به درب خانه می‌رساند تا از حریم خدا محافظت کند، تا مهاجمین به خانه ولایت وارد نشوند. امیرالمؤمنین گوشه‌ای به تماشا ایستاده؟ نه! العیاذ بالله غیرت الله و تماشا؟! حیدر نیز در معرکه درگیر است بسیار سخت و با رعایت جوانب؛ منع شده از شمشیر کشیدن، امر شده به صبر! نقشه این است علی دست به شمشیر ببرد تا اسلام همانجا تمام شود! آااخ فکر کن که علی باشی، یکه تاز عرب، فاتح خیبر، اسدالله، میدان‌دار جنگ ها و غزوه ها اما حتی نتوانی دست به شمشیر ببری!… این خودش یک درد کشنده است! خب بانو هم میشود در این سمت میدان. میدان؟ میدان! خاک بر سر دنیا خدایا! چه شد که خانه دختر پیغمبر که ملائک برای ورود به آن اجازه می‌گرفتند شد میدان جنگ؟! 😭 با آن وضعیت، همه قوا را جمع میکند در جسم، و در را نگه میدارد که باز نشود، که شیاطین پایشان به حریم ولایت نرسد، که به امام جسارت نشود. بعد چه می‌شود؟ هی مینویسم هی پاک میکنم حتی فکر میکنم آن در، آن میخ (مسمار) هم دلشان می‌خواهد خیلی چیزها گفته نشود. فکر میکنم «در» دلش میخواسته هزار بار، اصلا تا ابد، بسوزد اما خودش را نگه دارد تا روی ریحانه خدا نیفتد خب ملعون لگد میزند با هرآنچه توان دارد آخر همسر علی، مادر حسنین، در حالی که علی دیگری در بطن می‌پروراند، پشت در است! پس محکم می‌زند! فاطمه در را نگه میدارد، فشار می آورند. شما بگویید تاب یک زن یک زن باردار داغدار مگر چقدر است در برابر لشکری از جنس مذکر؟ (نمیتوانم واژه مرد را به کار ببرم. اصلاً «نَر» می‌نوشتم بهتر بود، شبیه تر به حیوانات) 👇👇