eitaa logo
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
213 ویدیو
16 فایل
بسم الله... در راستای ترویج تفکر بین نوردیده هامون کتاب معرفی میکنیم. سبد خرید داریم. بانو هستم. آیدی جهت مشاوره و ثبت سفارش: @bookstore1401 لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483 ارسال به سراسر کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب دنیایی را که نوجوان ما فکر می‌کند، ایده آل است نشانش می‌دهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او می‌چشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پله‌ها، صندلی و دیوارها برق می‌زنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز می‌ماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟! حسنا که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا می‌تواند بی ترس از حیله‌های ملکه و فکر دلتنگی خانواده‌اش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرف‌های پدرش بیفتد که همیشه می‌گفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو می‌بندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمی‌تونه آزادانه رشد کنه». @bookcityforchildren
💍 حسنا و ملکه‌های رنگی 👑 شهری که پر از جواهر و لباس‌های دنباله‌دار و بی‌نظیر است. روی تمام تاج‌های ملکه، سنگ‌های قمیتی برق می‌زند. یک دنیای این شکلی شاید همان چیزی باشد که نوجوان‌های ما در ذهنشان تخیل می‌کنند. حتی شاید گاهی خودمان هم یک کمد پر از لباس‌های فاخر آرزو کرده باشیم. «حسنا و ملکه های رنگی» قرار است دست ما را بگیرد و ببرد توی همچین دنیایی. قرار است یکبار برای همیشه تکلیف ما را با چنین چیزهایی روشن کند! بالاخره لباس و جواهرات زیاد خوب است یا نه؟! اگر می‌خواهید چند ساعت تمام نوجوانتان میخکوب یک داستان خوب باشد و دست آخر با ذهنی روشن سراغ شما بیاید، کتاب «حسنا و ملکه‌های رنگی» بهترین گزینه است. 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نوبسنده: نسیبه استکی نشر: کتاب جمکران تعداد صفحه: ۴۸ صفحه رده سنی: ۱۰ تا ۱۶ سال قیمت پشت جلد: ۱۰۵ هزار تومان قیمت فروش ما: ۱۰۰ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
حسنا همین که می‌خواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود. یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمی‌گشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمی‌توانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شیء براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یک‌دفعه پایین رفت. 🍉 برشی از کتاب
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببینید: معرفی کتاب‌ از زبان نویسنده اثر خانم نسیبه استکی 📘📘📘📘📘 سی و پنجمین @bookcityforchildren
کتاب دنیایی را که نوجوان ما فکر می‌کند، ایده آل است نشانش می‌دهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او می‌چشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پله‌ها، صندلی و دیوارها برق می‌زنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز می‌ماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟! حسنا که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا می‌تواند بی ترس از حیله‌های ملکه و فکر دلتنگی خانواده‌اش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرف‌های پدرش بیفتد که همیشه می‌گفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو می‌بندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمی‌تونه آزادانه رشد کنه». @bookcityforchildren
💍 حسنا و ملکه‌های رنگی 👑 شهری که پر از و و بی‌نظیر است. روی تمام تاج‌های ملکه، سنگ‌های قمیتی برق می‌زند. یک دنیای این شکلی شاید همان چیزی باشد که نوجوان‌های ما در ذهنشان تخیل می‌کنند. حتی شاید گاهی خودمان هم یک کمد پر از لباس‌های فاخر آرزو کرده باشیم. «حسنا و ملکه های رنگی» قرار است دست ما را بگیرد و ببرد توی همچین دنیایی. قرار است یکبار برای همیشه تکلیف ما را با چنین چیزهایی روشن کند! بالاخره و زیاد خوب است یا نه؟! اگر می‌خواهید چند ساعت تمام نوجوانتان میخکوب یک داستان خوب باشد و دست آخر با ذهنی روشن سراغ شما بیاید، کتاب «حسنا و ملکه‌های رنگی» بهترین گزینه است. 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نوبسنده: نسیبه استکی نشر: کتاب جمکران تعداد صفحه: ۴۸ صفحه رده سنی: ۱۰ تا ۱۶ سال قیمت پشت جلد: ۱۲۰ هزار تومان قیمت فروش ما: ۱۱۴ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
.🌿 حسنا همین که می‌خواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود. یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمی‌گشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمی‌توانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شیء براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یک‌دفعه پایین رفت. 🍉 برشی از کتاب .🌿