eitaa logo
خانه‌کتاب‌شهیده‌نسترن‌خسروی🇮🇷
112 دنبال‌کننده
737 عکس
89 ویدیو
6 فایل
(: حسِ خوبِ دوستِ واقعی📚🖇️ . . . |به کوشش حلقه شهیده🌸نسترن خسروی |پایگاه زهرای اطهر سلام الله علیها |محله هشت بهشت |شاهین شهر ⚪ارتباط با ادمین @parvaa_96
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 •پیش از اینـها فکـر می کردمـ خـــدا خـــانه ای دارد کنـار ابـــرها...☁️ مــثل قـصر پادشــاه قصـه ها خـشتی از الـماس و خشـتی از طـلا👑 پایـه هـای برجـش از عاج و بلور بـر سـر تـخـتی نشسـته با غــرور _____________ مـی توان مثل علف هـا حـرف زد با زبـان بی الفبـا حـرف زد می توان درباره ی هـر چـیز گـفت می توان شعـری خیال انگیز گفت..🎼 مـثل این شعر روان و آشـنا: «پیش از این ها فکر می کردم خدا..» 🌿اشعار زیـبا و پر مفهوم در اثری از •قیصر امین پور• تکه ای از اشعار این نویسنده عزیز را خواندید، آقای امین پور خدا را بسیار خوب وصف می کند... این شعر زیبا و چند شعر زیبای دیگر، در کتاب: «📖به قول پرستو» @bookhousenastaran
📚 امـا دو روز ماندهـ به آن شب، تلفن خانه زنگ خورد:«سلام عزیز،من دارم مــی رم!» -کجا؟ -سوریه! و رفتی. به همین راحتـــیـ... _____________ وقتی می خواستی دست فاطـمه را بگیری،زدم روی دستـت. ناراحــــت شـــدی:«چرا این طوری می کنی؟» -چــون اون بچه ها بــابـا ندارن و ناراحت می شنـ...!💔 تکه ای از این کتاب زیبا را خواندید، این کتاب از زبان خانم سمیه ابراهیم پور همسر شهید«مصطفی صدرزاده» است. زندگی نامهٔ شهید صدرزاده را بخوانید در کتاب: «اسم تو مصطفاست📖» ⭕️ردهٔ سنی: نوجوان_جوان_بزرگسال "اگر می خواهید کارتان برکت پیـــــــــدا کند به خانـــــــــــــواده شهدا سر بزنید،زندگی نامهٔ شهدا را بخوانید" ~شهیدمصطفی صدرزاده~ @bookhousenastaran
📚 مطمئنم یه جوری می شه درست شون کرد... _شکل خون آشــــام شدمـ! "آقای کروز،من فردا کلاس نمی آمـ... این هم نامه ی.... __________________ ~به هرحال، تو یه خواهر بزرگ تر خـیلی خوبی می شی براشـ! _مامان؟ این همه وسیله تو اتاق من چیکار می کنن؟ تکه ای از این کتاب های زیبای مصور را خواندید،این کتاب های جذاب از زبان خانم«رینا تلگمایر» است که مشکلات و خاطرات کودکی شون رو در قالب کتاب هایی دوست داشتنی بیان کرده اند. خاطرات خانم رینا تلگمایر را بخوانید در کتاب های مصور: «لبخندها»📖 «خواهرها»📖 «دلهره ها»📖 ⭕️ردهٔ سنی: نوجوانان @bookhousenastaran
📚 امروز خیلی بهم گذشتـ...مامان سپیده از یه سخنران دعوت کرده بود تا بیاد به مهمونی و راجع به سن تکلیف صحبت کنه. خانمه خیلی مهربون بود..از ما دخترا کلی سوال پرسید و کلی هم جایزه داد.... ________________ بعدش دوتایی یه جارو دست گرفتیم، خونه رو جارو زدیم و سوره ناس و فلق رو بلــــند بلـــند خوندیم. تکه ای از یک کتاب دوست داشتنی را خواندید، کتابی از زبان خانم «فاطمه مسعودی» نامهٔ صمیمانهٔ دختری نه ساله به خدای مهربان را بخوانید در کتاب: «سلام خدا جـــونم!»📖 ⭕️ردهٔ سنی: کودک و نوجوان به خصوص دختران ۹ ساله😇✨ @bookhousenastaran
📚 چند دقیقه ای می شد که خواهران زینب از کلاس آقای مطهر برگشته بودند.. مبینا جواب داد:«دفتر خود شناسی!» زینب خانم با تعجب گفت:«یعنی چی؟!» ________ مادر به خاطر صبوری زینب خانم در مدت بیماری اش، یک عروسک قشنگ به او هدیه داد. زینب هم عروسکش را به خواهرانش داد و می گفت:«مامان این عروسک رو برای همه مون خریده. بیاید باهمـ بازی کنیمـ...!» تکه ای از این کتاب دوست داشتنی را خواندید که به قلم خانم«عاطفه سادات موسوی» نوشته شده است. قصه های کوتاه از شهدا را بخوانید در مجموعه کتاب های: قهرمان من «زیـنب خانــم»📖 @bookhousenastaran
📚 آیا در طول امتحان سیخ و بی حرکت می نشینی؟این نشان می دهد که تو نگران هستی! شاید هم برعکس.... ____________ وقتی جواب سوالی را نمی دانی: به سراغ سوال های بعدی برو و بعداً دوباره سر آن برگرد.مجبور نیستی سوال های امتحان را به همان ترتیبی که آمده است جواب بدهی. عید هم می آید و می گذرد،و باز هم امتحانات از راه می رسند!😔اگر نگرانی و نمی دانی چکار کنی،این کتاب بسیار مناسب و کاربردی است!😉📚 تکه ای از این کتاب طنز در عین حال کاربردی و جالب را از زبان آقای«ترورُ رومین» خواندید. همچنین در این کتاب با تصویرگری های خنده دار این نویسنده نیز مواجه می شوید! نکات کاربردی برای استرس و ترس از امتحانات را بخوانید در کتاب: «امان از دست امتحان»📖 @bookhousenastaran
📚 وقتی آقا مهدی را دید حسابی ذوق کرد و روحیه گرفت. آقامهدی خودش را کنار تخت رساند. با خنده گفت:«پسر! مگر به تو نگفتم شلوغ بازی نکن؟دیدی آخر کار دست خودت دادی؟» ______________ بعد کلاس مهدی را از دفتر خواستند. در دفتر مدرسه مدیر خیلی با مهدی حرف زد تا شاید او را به عضویت حزب رستاخیز راضی کند. هرچه اصرار کرد مهدی زیر بار نرفت. آخرش کار به داد و بیداد کشید. حتی ناظم مدرسه مهدی را تهدید کرد. ولی حرف او یک کلام بود: امضا نمی کنمـ!.. تکه ای از این کتاب دوست داشتنی دربارهٔ شهید"مهدی زین الدین"را خواندید که به قلم آقای«مهدی قربانی» نوشته شده است. قصه های کوتاه شهدا را بخوانید در مجموعه کتاب های: قهرمان مــن «آقا مهـــدی»📖 @bookhousenastaran
📚 من همیشه چشم به راه او هستم و هرروز از صبح تا شب و از شب تا صبح به دنبال او می گردم و این همه راه را به خاطر پیدا کردن او می روم. ________________ هر آدمی که خوبی را دوست دارد، منتظر آمدن اوست. همهٔ پیامبران گفته اند.. او خواهد آمد. کلماتی که دربارهٔ اوست،آقا صاحب الزمان(عج)💚🌿 تکه ای از این کتاب زیبا را که به قلم آقای«سید مهدی شجاعی»نوشته شده است را خواندید. بدانید حال هر کس را برای انتظار ظهور، در کتاب: «وقــتــی او بــیــایـــد»📖 ⭕️ردهٔ سنی:ج پایه های چهارم،پنجم و ششم @bookhousenastaran
📚 اتاق مرکزی دایره ای شکل بود و بدون پنجره. سه نفر از خواهران ستاره پشت به هم روی سه صندلی نشسته و مثلثی درست کرده بودند. ________ لونا تا حالا اینقدر راه نرفته بود و اینقدر گم نشده بود و اینقدر نترسیده بود. نقشه اش را به دست داشت و می توانست توی ذهنش مسیر را ببیند، مسیری که باد به آن سمت سفر می کردند. ولی راهش را گم کرده بود. تکه ای از این کتاب جادویی را که به قلم خانم«کلی بارن هیل» نوشته شده است را خواندید. بخوانید داستان دخترکی،داستانی با جادوی ماه، در کتاب: «دخـــتری که مــاه را نـــوشیــد!»📖 ⭕️رهٔ سنی:ج پایه های چهارم،پنجم،ششم @bookhousenastaran
📚 علی نفس نفس می زد. پسرک وقتی که دید حریف علی نمی شود بلند شد و فرار کرد. بچه های دیگر که دورتر ایستاده بودند به همراهش دویدند و به طرف خانهٔ کعبه رفتند... ____________ مرد دیگری از جایش برخاست و با خشم فریاد زد: قربان! هیچ کس از مردان خانوادهٔ حسین نباید زنده باشد. آنها دشمنان خطرناکی هستند، اگر زنده باقی بمانند باز ممکن است بر علیه تو قیام کنند. تکه ای از کتاب جالب و دوست داشتنی را که به قلم آقای«محسن ربانی» نوشته شده است را خواندید. بخوانید قصه های ماجراجویانه و جذاب کودکی های معصومان در کتاب: «ســـتاره هــای فـــردا»📖 @bookhousenastaran