هدایت شده از نمکتاب
کتاب های موجود برای #سفارش کتاب:
رو هر کدوم از گزینه های هشتگ دار بزنید، معرفی کتاب رو براتون میاره😉
#مادر
#پدر
#حاج_قاسم
#امیر_من
#از_کدام_سو
#سو_من_سه
#شاهرخ
گلپوش
#سلام_بر_ابراهیم یک ودو
#پسرک_فلافل_فروش
طیب
#من_ادواردو_نیستم
#مسافر_کربلا
#بی_قرار
#تاریخ_مستطاب_آمریکا
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
#تاب_طناب_دار
#بچه_مثبت_مدرسه
دوقدم تاصبح
پدری مهربان
#اپلای
شنام
#سعید
#چای_خوش_عطر_پیرمرد
راز تسخیر قلب همسر
کتابای حاج آقای پناهیان
نفوذ درایران
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
مشکات ولا
رفاقت به سبک تانک
جستجوگران شمشیر عدالت
پایگاه سری
روش های فوق درمانی
اوهنوز سالم است
قصه شال
گل دقیقه نود
ماهی که مهر رابرد (درباره ماهواره ست)
نرگس
#رعنا
#آسمان_شیشه_ای_نیست
#سه_دقیقه_در_قیامت
#اقیانوس_مشرق
#اصیل_اباد
#ایرج_خسته_است
#کیمیاگر
دنیای دیدنی
ناهید
وقت بودن
چهل تدبیر
#نقاب_ها
#نیمه_پنهان_مکران
#طعم_زندگی
#خدا_خانه_دارد
#تنها_زیر_باران
#زنان_عنکبوتی
ملاصالح
#هوای_من
#فرشته_ای_در_برهوت
استاد عشق
موجودی کتاب های کودک👼
کودک های ما
#گردنبند_عجیب
دستهای نیرومند
زیر افتاب داغ
#مداد_رنگی_های_هفته
درخت پرگل سیب
بابا بزرگ من
کودکی که فرارنکرد
چون برهای اهو
خورشید در زمین
خورشید آن دشت
خورشید ری
روزی برای پرواز
کتاب های کلر ژوبرت: یک داستان تخیلی با مفهوم قرانی
#به_مناسبت_سالروز_شهادت_مهدی_زین_الدین🌷
کتاب تنها زیر باران : هم بی قرار است هم عاشق…مسیر عشق او دنبال کردنی ست
کتاب #تنها_زیر_باران
نویسنده: مهدی قربانی
انتشارات: حماسه یاران
معرفی:
💥حکایت مردی که هیچ گاه آرام و قرار نداشت. همیشه دنبال این بود که چه باید بکند، برای وطنش.
🔰 مردی خوش پوش👕، خوش سیما، خوش اخلاق، خوش خنده. 😊
انگار همه خوش ها را جمع کرده بود کنار هم.
بریده کتاب:
🔹یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت…
آقا مهدی از در وارد شد🚪. هیجان زده پرسیدم: ” آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟”
🔸با خنده گفت: “من توی جلسه هاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده ن.”
عجله داشت. می خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: “پس حالا که می خوای بری، لااقل یه پیغامی💌 چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم.”
_ قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هر چی میگم زود بنویس.✍️
فوری خودکارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: “بفرما برادر! بگو تا بنویسم.”
بنویس: “سلام، من در جمع شما هستم.”
موقع خداحافظی🤚، گفتم: “خب الان من این رو ببرم بدم به بقیه، ازم قبول نمی کنن که. بی زحمت زیر نوشته رو امضا کن.”
برگه را گرفت. اول یک نقطه . گذاشت و بعد امضا کرد.📝
کنارش نوشت: “سید مهدی زین الدین.”
نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش کردم. باتعجب پرسیدم: “چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی!”
_اینجا بهم مقام سیادت دادن. ص ۲۷۸
میتونید این کتاب زیبا را از
پاتوق کتاب شهید حججی 📚
با تخفیف دریافت کنید👇
🆔@bookmasjed
🍃
🌺@hadith_eshgh313