من وکتابم
"مرا ببر" مرا ببر به آسمان آبی روزهای کودکیام به قصههای سادۀ مادربزرگ به روزگار بیگانگی انسا
این شعر رو به صورت کلیپ و با صدای خودم در کانال تلگرام گذاشتم اما اینجا متأسفانه ارسال نمیشه.
برای شنیدنش می تونید به کانال "من و کتابم" در تلگرام مراجعه کنید😊🙏❤️
🛑چالش
چندروز پیش دریکی از گروههای تلگرامی چالشی با موضوع زیر برگزار شد:
«یک اتفاق ساده، یک سخن نغز وشیرین یا یک دوست خوب که باعث تغییر در نگرش شما شده است».
با اینکه اول فکر می کردم برای من چنین اتفاقی نیفتاده است اما کم کم با خواندن نوشته های دیگران، یکی از اتفاقات سادۀ دو،،سه هفته پیش به ذهنم رسید و در چالش شرکت کردم. شرح ماجرا را در وبلاگ شخصی من با نام رنگینکمان بخوانید👇👇👇
https://3maxnz.blog.ir/post/%D8%B3%D8%AD%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D8%B4-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87
🔺
#چالش. #سحرخیزباش_تاکامرواباشی
#خاطره. #نسرین_زبردست.
#وبلاگ_رنگین_کمان
🆔 @booksnz
🔹راز (شعرسپید)
✍نسرین زبردست
📚مجله تخصصی شعر اقاقیا، شماره یک، صص۴۲-۴۳
#ماهنامه_اقاقیا. #مجله_شعر #شعرسپید
#نسرین_زبردست #راز. #شعرمعاصر
🆔 @booksnz
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺"راز "
درختان، ایستاده میخوابند
کوهها ایستاده نماز میخوانند
آسمان، ایستاده به معراج میرود
چرا نایستم؟
چرا در رگهای حیات جاری نشوم؟
چرا از افق
نشانی خانۀ آفتاب را نستانم؟
ساعت شنی عمر، روی دیوار است
توفانها با تیکتاک ساعتها میگذرند
غمها با تیکتاک عقربهها میمیرند
و زندگی با ایستادن روی دقیقۀ صفر
به نقطۀ پایان میرسد
چرا نایستم؟
رازِ ماندن در «ایستادن» است
در «حرکت»
در جاری شدن درمسیر نور
در چنگ زدن به میوههای رسیدۀ آگاهی
چرا نایستم؟
بادبانهای کشتی ایستادهاند
👤نسرین زبردست
🔺
#راز #نسرین_زبردست
#شعر #شعر_فارسی
#شعر_معاصر #شاعرمعاصر
#ماهنامه_اقاقیا #شاعر_ایرانی #ادبیات_فارسی #فلسفه_زندگی #شعر_فلسفی #مجله_شعر #اقاقیا
🆔 @booksnz
🔹اولین وسیلهی تسهیل طُرُق کار، جلوه دادن احترام کار در انظار عامه است.
🔹میگويند در آمریکا احترام یک نفر بنای ماهر، کمتر از یک لُرد نیست... .
🔹احترام کار فقط در تمجید کارگر... و تکرار حدیث الکاسِبُ حبیبُ الله نیست... .
🔹 کارگر را در صورتی که اطمینان به انتفاع شخصی خود از کار نداشته باشد، به قبول زحمت و مشقت نمیتوان واداشت... .
🔺صوراسرافیل تهران، شماره 23
📚 مردی برای تمام فصلهای ما
✍ نسرین زبردست
#صوراسرافیل_تهران. #دهخدا
#سرمقالات_سیاسی_اجتماعی
#کاروکارگر #دفاع_ازحقوق_کارگران
#مردی_برای_تمام_فصل_های_ما
#کتاب. #نسرین_زبردست
🆔 @booksnz
🌱من کی هستم؟
با آن که برای نوشتن، کلمات معمولا راحت به سراغم میآیند و بر صفحه سپید دفتر نقش میبندند اما نوبت به خودم که میرسد مغزم قفل میکند. واژهها میگریزند و از خودم میپرسم:
"اصلا چه فرقی میکند تو کی هستی، کِی و کجا به دنیا آمده ای؟"
اینجاست که پاسخی نمییابم و کلمات رهایم میکنند.
دوباره فکر میکنم و میگویم: خوب واقعا هم شاید مهم نباشد من کی ام و کجای این کرهی خاکی نفس میکشم.
ولی شاید گاهگاه حرف زدن با مخاطبانی که همراهم هستند، کار خیلی بدی هم نباشد.
با این فکر کلمات به سراغم میآیند و دوباره شروع به نوشتن میکنم:
"سلام، من نسرین زبردست هستم..."
نه، از این جمله ی رسمی و نچسب خوشم نمی آید.
آن را خط میزنم و به کلمات اجازه میدهم مثل بادبادکی آزاد در آسمان ذهنم پرواز کنند و هرطور دلشان میخواهد روی سطرهای آبی کاغذ بنشینند.
اسم من نسرین است
نام خانوادگی ام: زبردست
رشتهی تحصیلیام: ادبیات
فارسی
و شهرم تربت حیدریه.
از تاریخ تولدم هم جان من سؤال نکنید😁
خوب فکر میکنم برای امروز بس است. کپشن طولانی میشود و شما هم حوصلهتان سر میرود.
ادامهی حرف زدن، باشد برای یک روز دیگر🖐
#نسرین_زبردست
#نویسنده. #نویسنده_ایرانی
#Nasrin_Zebardast
#writer
#Iranian_writer
🆔 @booksnz
شب چله با قصه خوشتر میگذره 📖
در بلندترین شب سال، از ضربالمثلهای کهنمان فراموش نکنیم 🌙
❄️ شب چله هرچی سردتر، دلها گرمتر
❄️ زمستون بی چله، تابستون بی سایه
❄️ چله اولی کور میکنه، دومی درمون میکنه
❄️ چله کوچیک، پشت چله بزرگه
❄️ چله بچه است، اما زهرش بچه نیست
🍉 یلدا مبارک
#ضربالمثل
#ضربالمثل_یلدایی
#تبریک_یلدا
🆔 @booksnz