برگرفته از کتابی.. ((:
حضرت زینب اسیر کرده بودن نامردا..
تو خونه خرابه بود ... دیگه ... لعنتت..🚶🏿♂️💔
هنده دختری که شفا یافته بود...
هنده بچه ای بود
دختری که به دست حسینابنعلی*علیهمالسلام* شفا یافت و یکسال کنیز حضرت زینب بود و در خانه آن ها بود.. حال همسر یزید شده بود..
روزی از آن خرابه میگذشت.. از یزید شنیده بود آن ها خارجی هستند از مدینه آمده اند!! رفت و نزد آنها نشست رو به حضرت زینب*س* گفت:(( شنیده ام از مدینه آمده اید ؟میتوانم سوالی بپرسم؟ حضرت زینب اون رو شناخت ولی او نه! فرموند((بله .
هنده شروع به گریستن کرد و به پایبیبی افتاد گفت هرکسی رو دوست داری بگو از حضرت زینب*س*خبر داری؟ حالشان خوب است؟ آیا خبری از دختعلیابن ابیطالب داری؟ هرچه بخواهید به شما میدهم..
حضرت زینب پس ازواقعه کربلاورنج شام ومحنت ایام،آنقدری گریست که قدش خمیده شدوگیسوانش سفید ... که او حتی نشناخته بود!!..
ایشان فرمودند:《 هنده من را مگر نشناخته ای؟ من زینبم!!هنده تعجب کرد!گفت:((امکان ندارد اون از حسینش مگر جدا میشد... زینب همهجا با حسین بود.. (:💔 حضرت فرموند:(هنده من زینبم..حسینم را از من جدا کردند... من جدا نشدم..🚶🏿♂️💔💔
ارتحال حضرت زینب*س* تسلیت ..🥀🏴
#تسلیتانه
#زینبیهها..
@boostan_emam_shohada_a