eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
159 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
(علیه‌السلام) زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت گوشه حجره تو را سخت به زحمت انداخت داری از درد چه بدحال به خود می پیچی مثل لب تشنه ی گودال به خود می پیچی چه غریبانه کف حجره زمین گیر شدی چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی زهر ملعون، چه به روز جگرت آورده خنده ی حرمله را در نظرت آورده خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید زهر نه، گریه ی بسیار تو را خواهد کشت روضه ی دست علمدار تو را خواهد کشت سالها رفته، ولی خوب به خاطر داری با رقیه دل تان سوخته چندین باری مو به مو، طعنه ی اغیار به یادت مانده ازدحام سر بازار به یادت مانده دل پر خون تو، از غصه لبالب می شد چادری در ملأعام معذب می شد وحید قاسمی •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر علی انسانی •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود تمام خاطرۀ کودکی این آقا پر از حضور غریب گلو و خنجر بود •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت   مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت ✍ شاعر: رضا رسول زاده •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت گوشه حجره تو را سخت به زحمت انداخت داری از درد چه بدحال به خود می پیچی مثل لب تشنه ی گودال به خود می پیچی چه غریبانه کف حجره زمین گیر شدی چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی زهر ملعون، چه به روز جگرت آورده خنده ی حرمله را در نظرت آورده خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید زهر نه، گریه ی بسیار تو را خواهد کشت روضه ی دست علمدار تو را خواهد کشت سالها رفته، ولی خوب به خاطر داری با رقیه دل تان سوخته چندین باری مو به مو، طعنه ی اغیار به یادت مانده ازدحام سر بازار به یادت مانده دل پر خون تو، از غصه لبالب می شد چادری در ملأعام معذب می شد وحید قاسمی •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر علی انسانی •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود تمام خاطرۀ کودکی این آقا پر از حضور غریب گلو و خنجر بود •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد ✍شاعر: علیرضا خاکساری •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) شد دل عالم پریشان و حزین در عــزایت ای امام پنـجمیـن ای شهید زهر کینه السلام چشمـه نــور مدینه السلام •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری جان دادن خون خدا یادش نمیرفت بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت بردند بی صبرانه بعد از گوشواره- گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد! زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت هنگام غارت بود و در بین شلوغی... افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام... شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت در کنج حجره، داشت جان میداد امّا کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت! •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) 💔 امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: « نخستين چيزى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مى شود [ثواب] صدقه آب [دادن به تشنه] است.» •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) دم بہ دم در فراٺ چشمانٺ ماتم مجسم بود چشم تو لحظہ اے نمےآسود همہ ‌ی عمر تو بود •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•