eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
159 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 694) قسمت ۱ 🌺 شفای چشمان زنی سنّی 🌺 🌱 یکی از روات حدیث نقل می‌کند که مردی از اصحاب سلطان، یکی از روستاهایی را که وقف علویین بود اجاره کرده و در آن جا نایبی شیعی به نام خطیب گذاشته بود. این نایب، کارگری از اهل سنّت داشت که نام وی عثمان بود. عثمان از سنّیان متعصّب بود و همیشه با خطیب در این زمینه بحث داشت. روزی هر دو در حضور عدّه ای از مردم با هم مجادله کردند و خطیب به عثمان گفت: اکنون حقّ را آشکار می‌سازم. من بر کف دست خود، نام کسانی را که دوست دارم، مانند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام را می‌نویسم و تو نیز بر کف دست خود، نام کسانی را که دوست داری بنویس. پس دست من و تو را به هم می‌بندیم و در آتش می‌گذاریم. دست کسی که سوخت سخنش باطل است و کسی که دست او سالم ماند، سخنش حقّ است. عثمان آن را نپذیرفت و مردمی که آن جا بودند او را مسخره کردند و گفتند که اگر مذهب تو حقّ است، چرا سخن وی را قبول نمی کنی؟! مادر عثمان که او نیز از اهل سنّت بود در آن جا حاضر و ناظر قضایا بود. چون این قضایا را دید به حمایت از پسرش پرداخت و به لعن و تهدید و درشتی، مبالغه کرد و در همان حال ناگهان کور شد. با این که چشمان او باز بود، ولی هیچ چیز را نمی دید. یاران خود را صدا زد و قضیه را به ایشان خبر داد و این خبر منتشر شد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان هفدهم - شفای چشمان زنی سنّی - ص ۶۲ و ۶۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 694) قسمت ۲ 🌺 شفای چشمان زنی سنّی 🌺 🌱 ... مادر عثمان که او نیز از اهل سنّت بود در آن جا حاضر و ناظر قضایا بود. چون این قضایا را دید به حمایت از پسرش پرداخت و به لعن و تهدید و درشتی، مبالغه کرد و در همان حال ناگهان کور شد. با این که چشمان او باز بود، ولی هیچ چیز را نمی دید. یاران خود را صدا زد و قضیه را به ایشان خبر داد و این خبر منتشر شد. طبیبان را از بغداد و حلّه برای معالجه او آوردند، امّا ثمری نبخشید. زنان مؤمنه ای که او را می‌شناختند، به او گفتند: آن کسی که تو را نابینا کرده، ولی امر پروردگار، امام زمان علیه السلام است و اگر شیعه شوی و راه دوستی او را در پیش گیری و از دشمنان او دور شوی، ما ضامن می‌شویم که به برکت آن حضرت به سلامتی دست یابی و در غیر این صورت نجات از این بلا ممکن نیست. او پذیرفت و چون شب جمعه شد او را به مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام که در حلّه است، بردند و او را وارد قبّه نموده و زنان مؤمنه نیز بیرون قبّه خوابیدند. چون پاسی از شب گذشت، مادر عثمان با چشمانی بینا بیرون آمد و تک تک اطرافیان را شناخت و به آن‌ها از رنگ لباسهایشان خبر داد. همگی شاد شده و خدا را سپاس گفتند و از او چگونگی معجزه را سؤال کردند. در جواب گفت: هنگامی که شما مرا وارد قبّه نمودید و خارج شدید، دستی به صورت من رسید و فرمود: از این جا خارج شو، زیرا خداوند به تو عافیت عنایت فرمود. ناگهان قبّه را مملوّ از نور دیدم و دیدم مردی در میان قبّه است. عرض کردم: شما چه کسی هستید؟ فرمود: من حجّة بن الحسن هستم و سپس غایب شد. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان هفدهم - شفای چشمان زنی سنّی - ص ۶۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖