eitaa logo
داستانهای مهدوی
162 دنبال‌کننده
738 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 734) قسمت ۱ 🌺 انفجار مهیب 🌺 🌿 ماه مبارک رمضان بود. موقع افطار صدای مهیبی همه ما را از جا بلند کرد. با عجله خود را به پایین پلّه‌ها رساندیم. فرزندم بر اثر انفجار ترقه به سختی مجروح شده بود. سوختگی اش آن قدر شدید بود که صورتش قابل شناسایی نبود. نگران و ناراحت او را به بیمارستان شهید مطهری رساندیم. آن شب مجبور شدم به خانه برگردم. صبح که به بیمارستان رفتیم، او را نشناختم. سر و صورتش را پانسمان کرده بودند. چند روز بعد رئیس بیمارستان، دکتر کلانتری به من گفت: «بیمار شما وضع وخیمی دارد. درصد سوختگی او خیلی بالا است که متأسفانه امکان زنده ماندن فرزندتان بسیار کم است! ». او را به خانه بردیم در حالی که دل از همه جا و همه کس کنده و تنها دست نیاز به حلقه اتصال الهی گره زده بودیم. دو هفته بود که او را با سرُم تقویت می‌کردیم و از او پرستاری می‌نمودیم. فرزندم هر روز ضعیف تر می‌شد و همه وجودش رفته رفته آب می‌شد. برای شفای فرزندم گوسفندی را نذر امام زمان علیه‌السلام کردم. خواهرم که همسر شهید است در خواب، آقا امام زمان علیه‌السلام را دید که حضرت به ایشان فرموده بود: «من مریض شما را به اذن خدا شفا می‌دهم. نگران نباشید! » دل سپرده بودیم به دم عیسایی و ید بیضایی آخرین ستاره فروزان آسمان تشیّع، حضرت مهدی. این خواب، امید را به جان ما و حیات را به جسم مجروح بیمار ما دوانده بود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان بیست و نهم - انفجار مهیب - ص ۷۶ و ۷۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 734) قسمت ۲ 🌺 انفجار مهیب 🌺 🌿 ... دل سپرده بودیم به دم عیسایی و ید بیضایی آخرین ستاره فروزان آسمان تشیّع، حضرت مهدی. این خواب، امید را به جان ما و حیات را به جسم مجروح بیمار ما دوانده بود. کم کم حال فرزندم رو به بهبود گذاشت؛ در حالی که دکترها جوابمان کرده بودند، آقا امام زمان علیه السلام بچه‌ام را شفا داد. [۱] [ پرونده پزشکی برادر م. ح پس از بهبودی کامل از بیمارستان شهید مطهری قم به هیأت پزشکی دارالشفای حضرت مهدی علیه‌السلام ارائه شد که اظهار داشتند: در ارتباط با مصدومیّت م. ح که دارای سوختگی ۶۵ درصد (درجه دو - سه) می‌باشد، باید گفت که در مراکز درمانی بیماران سوختگی کشورهای جهان سوم، از جمله کشور ما حتّی در بهترین شرایط و اصطلاحاً با«U C. CMJS. » مصدومِ بالاتر از ۶۰ درصد سوختگی، تقریباً شانسی برای زنده ماندن ندارد و نهایتاً بیمار از دنیا خواهد رفت. [ بنابر این با استناد به نامه بیمارستان شهید مطهری، مرکز سوانح مورخ ۱/۸/۷۳ سوختگی بیمار م. ح قطعی بوده و ایشان ۶۵ درصد درجه سوختگی داشته است. بی شک او شانس کمی برای زنده ماندن داشت. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان بیست و نهم - انفجار مهیب - ص ۷۶ و ۷۷. 📚[۱] دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران، شماره ۳۸، مورخه ۲۰/۳/۷۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌱(داستان 735) قسمت ۱ 🌻 حج به یاد ماندنی 🌻 ☘ غمگین نشود دلی که دارد غم تو ☘ محروم مباد آن که شود محرم تو ☘ نومید نشد آن که ز درگاه تو شد ☘ مشمول عطا و نظر یک دَم تو [۱] 🍀 عنایتی را که حضرت ولی عصر علیه‌السلام در سفر پر برکت حج به آیةالله سیّد محمّد مهدی لنگرودی و همسفرانشان نموده است خود ایشان در مصاحبه‌ای با واحد ارشاد امور فرهنگی مسجد مقدّس جمکران چنین نقل می‌کند: اوّلین سفری که حدود سی سال پیش به خانه خدا مشرّف شدم، توأم با اتّفاقات و گرفتاری‌های زیادی بود. قبل از این که قصد رفتن به حج را داشته باشم، خواب دیدم که در مکّه هستم؛ تمام صحنه‌ها و جاهایی را که بعداً در بیداری زیارت کردم، در عالم رؤیا دیدم. در پی این رؤیا اقدامات لازم را انجام و مدارک خود را در تهران به اداره مربوط تحویل دادم. بعد از مدّتی به تهران رفتم در آن جا به من گفتند: عکس هایتان مفقود شده و مدارک شما ناقص است. بنابر این امسال نمی توانید به حج بروید چون مهلت مقرر تمام شده است. پرسیدم: من در نگهداری مدارک کوتاهی کرده‌ام یا شما؟! گفتند: کوتاهی از هر طرف که باشد، شما نمی توانید امسال به مکّه بروید. از آن جایی که خواب دیده بودم، سعی کردم هر طور شده آنها را راضی کنم تا پرونده مجددی برایم تشکیل دهند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی ام - حج به یاد ماندنی - ص ۷۸ و ۷۹. 📚[۱] به عشق مهدی، ص ۱۲۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌱(داستان 735) قسمت ۲ 🌻 حج به یاد ماندنی 🌻 🍀 ... گفتند: کوتاهی از هر طرف که باشد، شما نمی توانید امسال به مکّه بروید. از آن جایی که خواب دیده بودم، سعی کردم هر طور شده آنها را راضی کنم تا پرونده مجددی برایم تشکیل دهند. لذا به واسطه‌هایی که می‌شناختم و دارای نفوذ بودند، مراجعه کردم؛ از جمله مرحوم آقای فلسفی و امیرالحاج آن سال که فردی بود به نام نجفی شهرستانی، ولی همه در جواب می‌گفتند که امسال دیگر نمی شود و باید سال آینده مشرف شوید. از جواب‌ها و راهنمایی‌ها متقاعد نمی شدم و می‌گفتم: کوتاهی از خود آنها بوده است. باید خودشان هم جبران کنند. به همین دلیل هرچند روز یک بار به همان اداره ای که تقاضا داده بودم، می‌رفتم و اصرار می‌کردم که حتما باید امسال به حج بروم، ولی جواب همچنان منفی بود. آن قدر رفتم و آمدم تا این که یک روز شخصی که متصدی کار ما بود و گویا سرهنگ هم بود، عصبانی شد و گفت: سیّد! این قدر نیا این جا، و گرنه دستور می‌دهم بیرونت کنند. گفتم: لازم نیست! خودم می‌روم، امّا این را بدانید که شما مقصّر هستید و من عکس‌ها را گم نکرده ام. کوتاهی از شما بود و خودتان هم باید درستش کنید. دست بردار نبودم؛ هرچند روز یک بار به آن جا می‌رفتم و مرتّب بین تهران و قم در رفت و آمد بودم تا این که در یکی از روزها که به آن اداره مراجعه کرده بودم، سرهنگ خیلی عصبانی شد و دستور داد تا دو - سه نفر از مأموران بیایند و مرا بیرون کنند. در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغض راه گلویم را گرفته بود، اتاق را ترک کردم و گفتم: امیدوارم که خیر نبینی! سرهنگ گفت: من خیر نبینم؟ گفتم: بله! حالا خواهی دید. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی ام - حج به یاد ماندنی - ص ۷۹ و ۸۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌱(داستان 735) قسمت ۳ 🌻 حج به یاد ماندنی 🌻 🍀 ... در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغض راه گلویم را گرفته بود، اتاق را ترک کردم و گفتم: امیدوارم که خیر نبینی! سرهنگ گفت: من خیر نبینم؟ گفتم: بله! حالا خواهی دید. خسته و ناراحت به قم برگشتم و آن شب نخوابیدم. در حال سجده، گریه و زاری می‌کردم و می‌گفتم: خدایا! تو خودت می‌دانی که تقصیر از من نبوده است. هر طوری که شده به این‌ها بفهمان! صبح شد. داشتم خودم را برای رفتن به تهران آماده می‌کردم که مادرم گفت: نرو جانم، بی فایده است. خودت را اذیّت نکن! گفتم: مادر! به دلم برات شده است که خدا امروز نظری به من می‌کند. وقتی به تهران رسیدم و به اداره مربوط مراجعه کردم، یکی از کارمندها به من گفت: شما آقا سیّدی هستید که دیروز آمده بودید و جناب سرهنگ به شما جسارت کرد؟ گفتم: بله، خودم هستم. چه شده است؟ گفت: سرهنگ از اوّل صبح منتظر شما است و گفته است که هر وقت آمدید، شما را پیش او ببریم. با خودم گفتم: خدایا! با من چه کار دارد؟ وقتی سرهنگ مرا دید، گفت: سیّد! آخر کار خودت را کردی؟ من بین خوف و رجاء، فکری کردم که چه خواهد شد؟ که او تعارف کرد و گفت: بنشین! الآن می‌گویم عکاس بیاید و پرونده ات را تکمیل می‌کنم. ان شاءاللّه کار شما درست می‌شود. گفتم: حالا که می‌گویی درست می‌کنی، من دیگر نمی خواهم. پرسید: چرا نمی خواهی؟ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی ام - حج به یاد ماندنی - ص ۸۰ و ۸۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖