( مادر شهید درحالی که اشک از چشمانش جاری شده بود ) می گفت: آخرین باری که می خواست برود، نگاهش با من حرف میزد و انگار می خواست به من بگوید که دیگر برنمی گردم. مقداری ورقه های امتحانی را روی طاقچه گذاشت و گفت: بده به فلانی که تحویل مدرسه بدهد. وقتی پرچم سیاه بر سر منزل آویزان کردیم، یکی از دوستان با ناراحتی آمد و آنرا برداشت و گفت:شهید عباس به من ( وحتی در وصیتنامه اش ) گفت: پرچم سیاه عزا جلوی خانه من نزنید. به او می گفتند چرا زن نمی بری؟ می گفت: وقتی جبهه و جنگ تمام شد، آن موقع اقدام می کنم. یک شب خواب دیدم که دسته ای در حال حرکتند و سبزپوشند. عباس هم جلوی آنها حرکت می کند و خانمی هم همراهش بود. من گفتم چه خبر است؟ گفتند نمی دانی؟ عباس داماد شده و آن هم عروس اوست. بعد به من گفتند حاج خانم دیگر گریه نکن، عباس داماد شده است
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
بعد از شهادت عباس، محسن به جبهه رفت و دایم به جبهه می رفت و من همیشه احساس می کردم که او عباس است و او را همیشه عباس صدا می کردم و او به من می گفت من لیاقت عباس را ندارم. حتی حرکاتش هم مثل عباس بود و بارها می گفت: خدا کند که من مثل عباس باشم. او هم بطور شفاهی و هم در وصیتنامه اش به من می گفت: مادر من می خواهم تو پیش حضرت زهرا (س) و زینب (س) شرمنده نباشی.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
روزی رفته بودم مزار شهدا، روی خاک عباس نشسته بودم. یکدفعه دیدم خانمی مرا نگاه می کند.به من گفت تو چه نسبتی با شهید داری؟ من گفتم شما چه نسبتی با شهید داری؟ آن خانم گفت من هیچ نسبتی ندارم. من هم گفتم کاره ای نیستم. اصرار کرد، گفتم من مادر شهید هستم. به من گگفت خوشبحال تو. به او گفتم چرا گریه می کنی؟ در جوابم گفت: من از او حاجت گرفته ام. به آن خانم گفتم مرا هم دعا کن که به حاجتمان برسیم. در ادامه آن خانم گفت: من مریض بودم و با رها به دکتر رفتم. یک خانمی به من گفت در شب جمعه برو دست به دامن شهدا بشوید و من هم آمدم و مریضی ام خوب شد.
امت اسلام، عزیزان، از شما می خواهم تا وقتی که زنده اید، شهدا را فراموش نکنید. اینها برای اسلام ، پیامبر (ص) اهل بیت (ع) و امام زمان (عج) و امام خمینی (ره) انقلاب و کشور شهید شدند....»
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
دوست و داماد شهید جناب اسماعیل یعقوبی از شهید عباس ساجدی می گوید:
« عباس هم فرزند خانواده و هم پدر آنان بود. در هدایت معنوی همه نقش اساسی داشت.روی حرف او حرف نمی زدند. روی کار ایشان حساب می کردند. مبارزات قبل از انقلاب داشتند و تحت تعقیب بودند. چندبار بازداشت شدند. در ساری هم بازداشت شدند.در همان اوایل به ریاست کمیته انقلاب چالوس برگزیده شدند و همچنین مسئول ستاد نماز جمعه چالوس بودند. تواضع، حجب و حیا و معنویت او حرف نداشت. در رفع اختلافات خانوادگی خیلی از آشنایان ایفای نقش می کرد. از ماشین کمیته به هیچ وجه استفاده شخصی نمی کرد.کتابخانه بزرگی در منزل داشت. حضور دائمی در مهدیه داشت و جزو هیئت امنای آنجا بود. عاشق امام خمینی (ره) بود و حتی گفت: بر مزار من این جمله را بنویسید: من سرباز روح الله هستم. ... »
خواهر گرامی شهید، سرکار خانم سیده زهرا ساجدی نقل می کند:
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
« قبل از انقلاب پیوسته به فعالیت مشغول بود. اعلامیه های حضرت امام (ره) را توزیع می کردو بارها در دانشکده ساری و چالوس دستگیر و روانه زندان شد و با لباس مبدل از این شهر به آن شهر می رفت. ...
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
نزدیک عملیات بیت المقدس بود که شبی خواب دیدم شهید عباس بین ساختمانی ظاهر شد و به من می گوید: برایم آش با این محتویات درست کنید. شهید محسن هم طرف دیگر آن ساختمان می باشد که ایشان شهید محسن را با صدای بلند صدا کردند و به دنبال ایشان می گشتند که بعد از چند لحظه به هم رسیدند و بسیار خوشحال شدند. »
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
دوست و همرزم شهید، جناب غلامرضا پاکدل درباره شهید عباس می گوید:
« سید از ما خیلی بزرگتر بود و پیشکسوت ما بود. ما بعنوان شاگرددر کلاس ایشان حاضر میشدیم. او قبل از انقلاب روحیه مبارزه گری و فعالیت داشتند. از ایمان عمیقی برخوردار بود. راز و نیاز و عبادتش عالی بود و الگوی خوبی برای ما به حساب می آمد.برای ما کلاس اخلاق و ایمان می گذاشت. زندگی ساده ای داشت. از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. حرف ایشان سند و حجت بود. هرچه می گفتند مورد قبول دوستانش بود. مبارزه اش با فساد در قبل و بعد از انقلاب تمام شدنی نبود. برای سنین مختلف کلاس احکام، اخلاق و خداشناسی می گذاشت و ما را از همه جهات سیراب میکرد. او هم معلم، هم پاسدار سپاه و مسئول کمیته و . .. بود. صبر و شکیبایی و قدرت تصمیم گیری در وقت بحران او حرف نداشت. اهل مطالعه و کلاس و. ورزش بود. محفل و مامن بچه های انقالب و جبهه مهدیه بود که شهید ساجدی نقش فرمانده و هادی آن را بر عهده داشت.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
بنده هرچه دام از شهدا و خصوصا شهید ساجدی دارم و مدیون او هستم. زندگی بدون دردسر الآن ما مدیون شهیدان است. آنان بودند که نهال اسلام و انقلاب را با خون خود آبیاری کردند. امید است بتوانیم این نهضت را به نهضت حضرت مهدی (عج) متصل نماییم.»
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
من نمی دانم که به مرگ طبیعی خواهم مرد و یا به دست منافقان شهید خواهم شد. چندین شب است که خواب شهادت می بینم. از خدا می خواهم که اگرمرا لایق می داند یعنی لطفی به من بنماید و آن اینکه مرا در ردیف شهدا قرار دهد.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
گزیده ای از پیام ها و وصایای شهید
« ... درود بر شهیدان تاریخ پرافتخار اسلام که با نثار خون خویش درخت اسلام را آبیاری نمودند. امروز روزی است که اسلام احتیاج به خون هایی دارد که بتواند کاخ های ظلم و ستم را ویران کرده و زمینه ظهور حضرت مهدی (عج) را فراهم سازد.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
مادر عزیزم، من به لطف الهی تا کنون داوطلبانه سه بار به جبهه رفته ام. اما از آنجایی که هرکسی را شایستگی این نیست شهید گردد، این افتخار نصیبم نشد. نمیدانم شاید از شدت گناهان و ضعف ایمان من باشد. شاید این بار که با عزمی راسخ تر عازم جبهه می گردم، خداوند عنایتی هم به من نماید.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
مادر، این بار که من به جبهه می روم یا باید شهید برگردم و یا اینکه آنقدر در جبهه می مانم تا پیروز گردیم و پیروز برگردم. خدا شاهد است من نمی توانم طاقت بیاورم که در اینجا باشم و در راحتی زندگی کنم، اما برادرانم در جبهه ها آنقدر رنج و زحمت بکشند. هرچند که آن رنج هم خود نوعی خوشی و عبادت است برای رزمندگان ما. من می دانم که در طول حیاتم در دوران زندگیم هیچ خدمتی به انقلاب و اسلام نکرده ام و دینم را نسبت به اسلام ادا ننموده ام وشاید به خواست خداوند با مرگم و نثار خونم یک قطره و ذره ای خدمت به اسلام نموده باشم و امام زمان (عج) را از خودم راضی نمایم....
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_سید_عباس_ساجدی
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم