eitaa logo
برش‌ ها
389 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
311 ویدیو
35 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چرا نام این سرلشکر دوره پهلوی در کتاب‌ها نیست؟ 🔺سالگرد شهادت ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.
🔺اختلاط ممنوع! 🔅در فضای انقلابی دانشگاه رسم شده بود که دختران محجبه با پسران یک جا جمع می شدند و با هم تبادل نظر می کردند. بعدها معلوم شد اکثرشان سازمان مجاهدینی بودند. 💠وحید این وضعیت را نمی پسندید. خدمت آیت الله خامنه ای رسید. پیشنهادش این بود که دخترها برای فعالیت بیمارستان را انتخاب کنند و پسرها کوه را. اگر دخترها هم قصد کوه دارند جدا و با مراقبت، با فاصله از مردان بروند. 🌱آیت الله خامنه ای این نظر را پسندید. در سیره شهدا 📚کتاب دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۶؛ صفحه 33-34. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻فیلم دیده نشده از صحبت‌های پدر سردار شهید حاج حسین خرازی درباره سرلشکر شهید حاج محمدرضا زاهدی در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) مسجد شهرک دارخوین - مهرماه سال ۱۳۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ شهید تورجی زاده سالگرد شهادت ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.
🔺تخلیه چاه نفْس شکن 🔹دستشویی های گردان پر شده بود و دیوارهای اطرافش ریخته بود. امکان آوردن ماشین تخلیه چاه هم نبود. 🌀یکی از مسئولین لشکر بعد از نماز اعلام کرد که به چند نفر داوطلب برای تخلیه چاه نیازمندیم. 🔸هر یک از نیروها چیزی می گفت. یکی می گفت: «پیف پیف! چه کارهایی از ما می‌خوان». دیگری می‌گفت: «ما آمدیم بجنگیم، نه این‌که چاه تخلیه بکنیم». ⚡️رفتیم برای ناهار و استراحت. یک آن به سرم زد برم ببینم سرنوشت سرویس های بهداشتی چه شد؟ 🍁وقتی در صحنه حاضر شدم، دیدم ده نفر از بچه های گردان خودمان مشغول کشیدن چاه بودند و تا غروب مشغول بودند و بعد از اتمام کار رفتند حمام. ☄نمی دانم چرا اسم شان را نوشتم. محمدرضا تورجی زاده، رحمان هاشمی و... 💢 سه ماه بعد درست بعد از عملیات کربلای ده، کاغذ را نگاه کردم. همه آن ده نفر یکی پس از دیگری شهید شده بودند. گویا در جریان تخلیه چاه نفْس شان را شکستند و مهیای شهادت گردیدند. 📚کتاب یا زهرا، صفحه ۱۲۵٫. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ازدواج رؤیایی! 🔹تابستان سال شصت و چهار بود که در یکی از خیابان های شهر بافت به عیسی برخورد کردم. بعد از خوش و بش معمول از وضعیت زندگی اش پرسیدم. ◾️گفتم: دانشگاه رفتی؟ ازدواج کردی؟ ◽️گفت: عقد کرده ام. ◾️گفتم:«مبارکه! پس حاضر شدی ازدواج کنی؛ حالا طرف کی هست؟». ◽️گفت:«تکه زمینی در گلزار شهدای روستامون!». راوی: عسکر شمس الدینی ؛ خاطرات شهید عیسی حیدری. نویسنده: حسین فاطمی نیا؛ صفحه ۲۰. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹عقاب تیزپرواز غرب کشور ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث! روایتی از درایت و رشادت در روز اول جنگ 🌱مطلب اول و دوم را بخوانید! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺دوازده خلبان در برابر سه لشکر مکانیزه ارتش بعث! 🔹روز اول جنگ بود که یک تیم ۱۲ نفره اعزام شدیم به پادگان ابوذر. در راه دیدیم که سه لشکر زرهی دشمن به سمت سرپل ذهاب بدون هیچ مانعی در حال حرکت بودند. وقتی رسیدیم پادگان، شهید شیرودی به فرمانده پادگان گفت: «ما همگی آماده عملیات هستیم. اگر کاری نکنیم صدام همانطور که گفته سه روزه ایران رو می گیره». 💢فرمانده پادگان گفت: «بنی صدر دستور تخلیه تجهیزات، انهدام مهمات و عقب نشینی را صادر کردند. از دستور فرمانده کل قوا که نمیشه تخلف کرد». 🌱صدای اکبر بلند شد: «یعنی چی؟ هنوز یه گلوله به سمت این پادگان شلیک نشده، اون وقت میخواهید انبار مهمات ار منفجر کنید». اکبر با فریاد می زد: خائن ها!همین طور دست رو دست میگذارن تا بعثی ها بیان و زن و بچه ما رو ببرن. به خدا! اگر از این لحظه بعد کسی بخواد برای عقب نشینی پرواز کنه، خودم با تیر می زنمش». 💠وقتی با همدیگر مشورت کردیم، همگی عزم بر ماندن و مبارزه داشتیم و کل زمان ما از ظهر تا غروب آفتاب بود و با تعدادی از نیروهای نفوذی مواجه بودیم که حتی در بالگردها دستکاری می کردند تا بالگرد قدرت شلیک نداشته باشد. 🌦با عقب نشینی فرمانده و تیمش،‌نیروهای نفوذی هم از ما جدا شدند. سه نفر از بچه های تیم فنی و تعدادی از مهندسین فنی پای کار ماندند و پروازها شروع شد. 🔻ادامه در مطلب بعد👇 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ادامه از مطلب قبل👆 🔅اکبر خودش را طعمه قرار می داد و حواس نیروهای دشمن را پرت می کرد و ما شکار می کردیم. آن قدر، تانک و نفرات را می زدیم تا سوخت و مهمات مان تمام می شد، وقتی به پادگان برمی گشتیم، بدون اینکه از بالگرد پیاده شویم، سوخت و مهمات می گرفتیم و حرکت می کردیم. 🔸اکبر نفرات و فرماندهان و ما تانک ها را شکار می کردیم. این بلا را بر سر هر سه لشکر دشمن در قصر شیرین، گیلان غرب و ازگله آوردیم و همه را وادار به عقب نشینی کردیم. تانک های خودی که در حال عقب نشینی بودند، با دیدن شکار تانک ها، مصمم شده و به صحنه نبرد باز می گشتند. 🌀غروب وقتی پس از یک عملیات طاقت فرسا با سر و روی خاکی از بالگردها پیاده شدیم، کسی در پادگان نبود و همه نیروها فرار کرده بودند. شهید شیرودی در یک مصاحبه گفت: «آن شب وقتی بعد از شکار بیش از ۴۸ تانک، دشمن را وادار به عقب نشینی کرده بودیم، در پادگان از بالگردها خارج شدیم،‌ خلبان چیزی برای خوردن نداشتند و شام ما مقداری نان خشک و آب شد». ▫️راوی: خلبان ایرج میرزایی 📚کتاب بر فراز آسمان؛ صفحات ۱۰۰-۹۱. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir