🔴سطح دعوت به امامت در بیان روایت امام صادق(ع) توسط مقام معطم رهبری
🔹قیل: إنَّ لی أهل بیت و هم یسمعونَ مِنِّی أفأدعوهم إلی هذا الأمر؟ فقال: نعم؛ إنَّ الله سبحانه یقولُ فی کِتابه: «یا أیّها الذین آمَنُوا قُوا أنفسکم و أهلیکُم ناراً وَقُودها النّاس و الحِجاره»
شخصی به حضرت صادق(علیهالسلام) عرض کرد: من اهل بیتی دارم که از من حرف شنوی دارند، آیا آنها را به این امر (یعنی مسألهی امامت) دعوت کنم؟
🔺در تعبیرات ائمه(علیهمالسلام) مسألهی امامت با معنای جامع آن، تعبیر به امر، مسأله یا قضیه شده است. یعنی از آنجا که امامت قضیهی رایج و دایری بین ائمه و شیعیانشان بوده است، از آن تعبیر میکردند به «قضیه». از این تعابیر در روایات، مکرر آمده است؛ مثلاً «متی هذا الأمر؟» این قضیه (قضیهی امامت و قیام شما) چه زمانی اتفاق میافتد؟
🔸بحث چالش ائمه در مسألهی امامت و زنده کردن قضیهی امامت تا رساندن آن به مرحلهی تحقق، یعنی ایجاد نظام علوی، ماجرای عظیمی است در زندگی ائمه(علیهمالسلام) که متأسفانه به آن کمتر توجه شده است.
🔹به هر حال میگوید: «من خانوادهای دارم که از من حرف شنوی دارند، آیا آنها را به مسألهی امامت، یعنی تشیع، اعتقاد شیعه، دعوت کنم؟» متأسفانه در آن زمان، اوضاع به گونهای بوده که شخصی که خودش اعتقاد به امامت داشته، در خانوادهای زندگی میکرده که آنها به کلی منکر یا بی خبر از این امر بودهاند! حضرت به او فرمودند: «بله، اگر از تو حرف شنوی دارند آنها را به این موضوع دعوت کن.»
🔸بنابراین این طور نیست که افراد فقط نسبت به خودشان تکلیف داشته باشند، بلکه نسبت به خانواده هم در صورتی که ارشاد آنها را میپذیرند، تکلیف دارند. در زمانی که ما به سر میبریم، الحمدلله جامعه، جامعهی امامی و شیعی است، چنین مشکلاتی وجود ندارد. لکن در حد نفوذ کلمه، مشمول این حدیث هستیم. هر کس به هر اندازهای که دایرهی کلام و نفوذ و سماع از او وسعت دارد، تکلیف دارد که دعوت کند. اما در باب مسألهی امامت باید به این نکته توجه کرد که این مسأله مراحل و لایههایی دارد. یک لایه این است که بگوییم: «در ادعای امامت، حق با این بزرگوار است. لایهی دیگر این است که معنای امامت را موشکافی کنیم و حد آن را مشخص نماییم.»
🔸امروز این موارد است که احتیاج به تبیین و توضیح دارد. افرادی که قادرند، وظیفه دارند که آن را به طور متقن و مفید برای دیگران بیان کنند. متأسفانه در گوشه و کنار دیده میشود در بین اشخاصی که قصد دفاع از اسلام یا قرآن یا تشیع را دارند، گاهی حرفهای سستی زده میشود که باعث میشود فردی که اعتقاد نیمه کارهای دارد، از اعتقادش بر میگردد! باید مراقب بود که حرف، حرف متین، مستدل، قابل تکیه، قابل فهم و قابل قبول برای مخاطب باشد که اگر چنین شد، آنوقت این دفاع، دفاع صحیح و مفید خواهد بود.
http://www.borhan.ir/7301/
💫 اندیشکده برهان
🆔 @borhan_ir
🔴فرهنگ از نگاه امام خمینی
از نگاه #امام_خمینی (رحمت الله علیه)، فرهنگ خودی هر جامعه مناسبترین فرهنگ برای رشد و بالندگی آن جامعه است و تلاش در جهت هر چه پُربارتر کردن این فرهنگ، موجب استقلال فرهنگی خواهد شد. در ادبیات امام، فرهنگ غربی ویرانگر فرهنگ شرقی است؛ ولی با این وجود، امام بر اخذ وجوه مثبت فرهنگ غربی تکیه دارد. خودباوری فرهنگی در اندیشهی امام یک اصل اساسی است.
امام معتقد است #غرب در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا نظم فرهنگی جامعهی شرقی را بر هم خواهد زد. ایشان در پیام تاریخی خویش به #گورباچف به این نکته اشاره کرده و میفرمایند: «شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون #سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعهی خویش را دوا نکردهاید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.» (امام خمینی، صحیفهی نور، ج ۲۱، ص ۲۰۰)
غربستیزی منطقی امام، همواره بر جهت خاص حفظ و کسب استقلال فرهنگی استوار بوده است. از نگاه امام، غربستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بینجامد. از نگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)، باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام نیز در پی تجدید حیات معنوی و فرهنگی انسان و جامعه بوده و هست. این شیوهی اصلاح فرهنگی امام الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود.
🔻«برای مطالعه مقاله کامل به سایت مراجعه کنید»
http://www.borhan.ir/7435/
💫 اندیشکده برهان
🆔 @borhan_ir
🔴ویژگی های فرهنگ
فرهنگ و امر فرهنگی را میتوان با ویژگیهایی شناسایی کرد. یونسکو برای فرهنگ سه ویژگی برمیشمارد: آموزش، آرشیو کردن و نگهداری کردن. آموزش باعث انتقال در امر فرهنگ میشود که میتواند آموزش حرفهای (اقتصادی) یا غیرحرفهای (غیراقتصادی) باشد. به طور مثال، آموزش علوم میتواند اقتصادی باشد و آموزش هنر تاریخی یک جامعه از سوی دولت آن غیراقتصادی باشد. انتقالپذیری فرهنگ در واقع نتیجهی آموزشپذیر بودن آن است.
فرهنگ از طریق آموزش، از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود و تداوم مییابد که این همان انتقال در بستر زمان است که به نوعی میتوان آن را انتقال طولی فرهنگ دانست. فرهنگ همچنین در پی جابهجاییها و تماسها و انواع گوناگون ارتباطات انسانی در بستر مکان نیز جابهجا میشود و عناصر و اجزایی از آن، از قوم و جامعهای به قوم و جامعهای دیگر انتقال مییابد که در این حالت، انتقال عرضی فرهنگ رخ داده است. انتقال زمانی فرهنگ در سراسر حیات هر فرهنگ و با آهنگی کموبیش یکسان صورت میپذیرد؛ اما انتقال مکانی و حجم عناصری که انتقال مییابد به میزان تماسها و شدت و ضعف روابط، حجم مبادلات و متغیرهایی از این قبیل وابسته است
🔻«برای مطالعه مقاله کامل به سایت مراجعه کنید»
http://www.borhan.ir/7435/
💫 اندیشکده برهان
🆔 @borhan_ir