🌴🥀💐🌼💐🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_والامقام
#احمد_رحیمی
همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج #شهدا شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
#خادم_الشهدا
#بوستان_شهدای_گمنام_پاسداران
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═
@bostaneshohada
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯