#رفیق_خوشبخت_ما
#پارت_نوزدهم
●بوسیدن پای مادر
مادر حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز، با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم بــرای عــرض تسلیت بــه روستای
قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم، ایشان را دیدیم که کنار
قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی، به ما گفت: 《من به منزل میروم. شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.》
بعد از قرائت فاتحه، به منزل پــدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مــادر صحبت کــرد و گفت: 《ایــن مطلبی را که
گویم، جایی منتشر نکنید.》 گفت: 《همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسنم؛ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد
آخرین بار، قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بلاخره سعادت پیدا کــردم و کف پــای مــادرم را بوسیدم. با خــودم فکر میکردم حتما رفتنی ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.》
ســـردار در حــالــی ِ کــه اشـــک جــاری شده بر گونه هایش را پاک می کرد، گفت: 《نمیدانستم دیگر این پاهای خسته رانخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.》