#رفیق_خوشبخت_ما
#پارت_چهل_یکم
●هجرت شهدا قبل از شهادت
آن پدر شهید را که به اسم می شناسم وقتی میخواست با دختر خودش خداحافظی کند، دستش را روی صورت دخترش مالید،
َبعدا رویش را برگرداند طرف دیگر. همسرش از او سؤال کرد: 《چرا نمی بینیدش؟》گفت:《می ترسم او مرا بگیرد و مرا زمین گیر کند.》
🗣شهید سردار سلیمانی
ُ
کــارمــان تمام شــد. تابستان بــود و هــوا هم خیلی داغ. بچه ها آب آوردند.در همین لیوان
های پلاستیکی جبهه ها که قرمز بود، ریختند
و خوردیم. بعد لیوان را به میرزایی دادم و برگشتم. دیدم که آب نخورد و از یک بسیجی که مراقب اسرا بود، پرسید:《به این ها آب داده اید؟》 بسیجی گفت:《آب نداریم. بعدا آب می دهیم》
از دور نگاه می کردم. میرزایی به سوی اسرا رفت. لیوان آب را به دست اولین اسیر داد. برادر بسیجی اعتراض کرد و گفت:《ا گر عراقی ها ما را اسیر کرده بودند، به ما آب میدادند؟》 صدای میرزایی را شنیدم که گفت: 《ما با آنها فرق داریم. ما رهبری مثل امام خمینی(ره) داریم.》
شهید سردار سلیمانی
حفظ کردن قرآن روی صندلی عقب
سرزده آمد به جلسۀ قرآن روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و
شروع کرد به خواندن، از حفظ. پرسیدم: »شما با اینهمه مشغله
چطور فرصت حفظ قرآن داشتید؟« گفت: »در مأموریتها فاصلۀ
بین شهرها را عقب ماشین مینشینم و قرآن میخوانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قاسم یعنی...
🎤به روایت: حاج حسینیکتا
بند پوتینم را می بندم
از میان همه یک تنه ...✌️🏼
@BOYE_PELAK
•💔•
#حاجۍجآن✨
عشقیعنےکھوفاکنم ؛
توهمونعراقدستموجدابکنن"
تنزخمیمونگاهبکنن ...
تابوتمروراهیھکربُبلابکنن (:"💔
❤️❤️❤️بوے پـلاڪ❤️❤️❤️
#هفدهمین_روز_چله_دعای_صحیفه_سجادیه
به نیت دفع بلا و سلامتی همه بیماران😷🤧🤒