eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
258 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
🍊🏖 ﴿إِلَهِے وَ أَلْهِمْنےِ وَلَهاً بِذِکْرِڪ َإِلےَ ذِکْرِک🌿َ﴾ خدایاشِیدایی وشیفتِگی ذڪرخودرا.. پیاپی دردِلم انـداز ...!🌱☕️ ◦•●◉✿بوے پلاڪ✿◉●•◦
🦋 «دوما» روایت‌های #مادرانه‌ای از دوران سلطنتِ رضاخان #پهلوی تا دوران #دفاع_مقدس را در بر گرفته است. اوج این خاطرات اما مربوط به انقلاب و دفاع مقدس است. آنجایی که عشق مادرانه هر بار در وداع با یک فرزند و راهی کردنش برای دفاع از میهن، تمام وجودش را شعله ور می‌سازد. 💌راویِ داستان‌ها و خاطراتی که در این کتاب گردآوری شده مادر شهیدان محمدزاده است. مادری که سه فرزند رشیدش را تقدیم اسلام و انقلاب کرده و حالا ماجرای روزهای خونینِ انقلاب و دفاع مقدس را بازگو می‌کند........ 🌹با داستانی جذاااب و خواندنی به قلم #ابراهیم_باقری_حمیدآبادی 💌لذت خوندن این کتاب رو اصلاا از دست ندید..✌️ 📚بوی پلاک📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 وقتی خدا دلش بخواد ببخشه، جای گناه ثواب می‌نویسه! 🎤 استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گذر کن که دوری به غایت رسید نظر کن که وقت عنایت رسید . . .
[بِسمِ اللّھِ النور🌿-
تسبیح به دست با سرانگشتِ ریا شد ذکر لب تمام این شهر، بیا ...🌱 کافی است غم حسین پس جان حسین دنیا شده مثل کوفه، برگرد ، نیا 🌼 :)) ◦•●◉✿بوے پلاڪ✿◉●•◦
ای رفیق ... به وصل خود دوایی ڪن دل دیوانہ ما را ... 🌱🌱🌱🌱
. پیرمرد: دلت گرفتہ؟! سرباز: آره...! پیرمرد: همہ میگیره، دل داشتہ باشے میگیره دیگہ! اصلا دلے کہ نگیره دل نیست❤️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
و سوگند به سورهِ نورش. . 🍃 و سوگند به روز ،وقتی نور میگیرد.. و به شب،وقتی آرآم می گیرد! که من نه تُ را رهآ کرده ام و نه باتُ دشمنی کرده ام استرِسُ نگرآنیتُ بده من راحت بخوآب امضا:خُدآ
هر مسئولیتی در دست تک تک شما، تنگه‌ی اُحدی است که می‌بایست از آن پاسداری کنید؛ از کمبودها ناله نکنید، سرخورده نشوید. اول ماموریت، آخر هم ماموریت؛ نه اول امکانات و بعد ماموریت! 🔻برای شادی روح شهدا صلوات •○●بوی پلاک●○•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
مـــــا چــادریا 🌻 قد یه دنیا🌏 احساس داریم...😍فقط یکــم زرنگیــم😁 برای هرکسے و هرجایے خرجش نمیـــــکنیم💖😉 پس همین جوری زرنگ بمونید😉 دختر با احساس☺️
🌺شهید هادی: این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمود. همه ما دوست داریم که مشکلات زندگیمون کم بشه 💢 ولی هرچی بیشتر می ریم جلو کمتر به نتیجه می رسیم. چیکار کنیم که مشکلمون حل بشه؟! راهش فقط یه چیزه! استغفار زیاد مدام برو در خونه خدا بگو خدایا ببخشید! بچگی کردم! گول خوردم! خودت درستش کن و یه نکته دیگه! ✅ "وقتایی که گناه نمیکنید، اتفاقا بیشتر استغفار کنید..." حاج آقا من که گناه نکردم! برای چی استغفار کنم؟! 🔶نشد دیگه! این استغفار مثل ویتامین برای روح آدم لازمه. چون این هوای نفس طوریه که اگه رهاش کنی طغیان میکنه. باید مدام هوای نفست رو با "استغفار" به بند بکشی.... بعد از هر نماز بشین هی بگو خدایا ببخشید. انقدر آروم و راحت میشی که نگو و نپرس برید لذتش رو ببرید! راهی برای خودسازی 🌺🌺🌺🌺🌺
ذکر هر روز ما صلوات بر محمد و آل محمد
جلالِ آل احمد وقتی از سیمین دانشور دور بوده است در نامه ای برایش نوشته: با هر که حرف میزنم حلقه ام را به رُخش می کشم تا از ازدواجم بپرسد و من حرفِ تو را پیش بکشم... ☺️😍😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بسم الله الرحمن الرحیم* 📚 🔥 : رفیق من می شوی؟ هر روز که می گذشت فاصله بین من و بچه های هم سن و سال خودم بیشتر می شد همه مون بزرگ تر می شدیم حرف های اونها کم کم شکل و بوی دیگه ای به خودش می گرفت و حس و حال من طور دیگه ای می شد یه حسی می گفت تو این رفتارها و حرف ها وارد نشو می نشستم به نگاه کردن رفتارها و باز هم با همون عقل بچگی دنبال علت می گشتم و تحلیل می کردم فکر من دیگه هم سن خودم نبود و این چیزی بود که اولین بار توی حرف بقیه متوجهش شدم - مهران 15 ،10 سال از هم سن و سال های خودش جلوتره عقلش رفتارش و ... رفته بودم کلید اتاق زیراکس رو بدم که اینها رو بین حرف معلم ها شنیدم نمی دونستم خوبه یا بد اما شنیدنش حس تنهایی وجودم رو بیشتر کرد ... بزرگ ترها به من به چشم یه بچه 11 ساله نگاه می کردن و همیشه فقط شنونده حرف هاشون بودم و بچه های هم سن و سال خودمم هم توی یه گروه سنم فاصله بود توی گروه دیگه حتی نسبت به خواهر و برادرم حس بزرگ تری رو داشتم که باید ازشون مراقبت می کردم علی الخصوص در برابر تنش ها و مشکلات توی خونه ... حس یه سپر که باید سد راه مشکلات اونها می شد دلم نمی خواست درد و سختی ای رو که من توی خونه تحمل می کردم اونها هم تجربه کنن ... حس تنهایی، بدون همدم بودن، زیر بار اون همه فشار در وجودم شکل گرفته بود و روز به روز بیشتر می شد برنامه اولین شب قدر رو از تلوزیون دیدم حس قشنگی داشت شب قدر بعدی منم با مادرم رفتم ... تنها سمت آقایون یه گوشه پیدا کردم و نشستم همه اش به کنار دعاها و حرف های قشنگ اون شب، یه طرف جوشن کبیر، یه طرف اولین جوشن خوانی زندگی من بود - یا رفیق من لا رفیق له یا انیس من لا انیس له یا عماد من لا عماد له ... بغضم ترکید ... - خدایا من خیلی تنها و بی پناهم رفیق من میشی؟ ...