✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_ودوم: رضایت نامه
چند لحظه بهم خیره شد ...
- کار کردن که بچه بازی نیست.
ـ خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ، قبولم می کنید یا نه؟زبر و
زرنگم. کار رو هم زود یاد می گیرم .
ـ از ساعت 4 تا 8 شب . زبر و زرنگ باشی، کار رو یادت میدم ، نباشی باید بری ...
چون من یه آدم دائم می خوام ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم.
فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری ...
کلا از قرار توی گیم نت یادم رفت، برگشتم سمت خونه . موقعیت خیلی خوبی بود
و شروع خوبی ...
اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ پدرم که محاله قبول کنه.
مادرمم ...
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ، حتی به این
فکر کردم که خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم اما بعدش گفتم ...
- خوب اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ هر بار هم باید
واسش دروغ سر هم کنی تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...
غرق فکر بودم که ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید بعد از نماز صبح رفتم توی
آشپزخونه ، چای رو دم کردم و رفتم نون تازه گرفتم ، وقتی برگشتم مادرم با
خوشحالی ازم تشکر کرد منم لبخند زدم .
ـ دیگه مرد شدم، کار و تلاش هم توی خون مرده ...
خندید ...
ـ قربون مرد کوچیک خونه.
به خودم گفتم
- آفرین مهران، نزدیک شدی، همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وسوم: شانه های یک مرد
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه داشت نون ها رو تکه تکه می کرد
ـ مامان
- جانم؟
ـ قدیم می گفتن یکی از نشانه های مرد خوب اینه که یکی محکم بزنی روی شونه
اش ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید
ـ این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟
ـ الان همه بچه های هم سن و سال من یا توی گیم نتن یا توی خیابون به چرخ
زدن و گشتن یا پای کامیپوتر مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ، چرخید سمت من ...
ـ میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟
ـ مثلا چطوری؟
- یه طوری که حضرت علی «ع» گفته .
لبخندش جدی شد، اما نگاهش هنوز پر از محبت بود.
- حضرت علی چی گفته؟
- خوش به حال کسی که تفریحش کارشه ...
با همون حالت چند لحظه بهم نگاه کرد ...
ـ ولی قبل از حضرت علی زمان پیامبر بوده، که گفتن علم را بجوئید حتی اگر
در چین باشد.
رسما کم آوردم همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم از دور مسابقات
خارج می شدم سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون.
لباسم رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه و عمیق توی فکر ...
ـ خدایا یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وچهارم: قول زنانه
تا چشم مادرم بهم افتاد، صدام کرد. رفتم سمت آشپزخونه
ـ بازم صبحانه نخورده؟
ـ توی راه یه دونه از نون ها رو خالی خوردم.
ـ قبل رفتن سعید رو هم صدا کن پاشه، خواب می مونه ...
برگشتم سمت آشپزخونه و صدام رو آوردم پایین تر.
ـ می شناسیش که ، من برم صداش کنم میگه به تو چه؟ و دوباره می خوابه ...
حتی اگر بگم مامان گفت پاشو.
دنبالم تا دم در اومد، محال بود واسه بدرقه کردن ما نیاد دوباره یه نگاهی بهم
انداخت ...
ـ ناراحتی؟
ژست گرفتم و مظلومانه نگاش کردم ...
ـ دروغ یا راستش؟
هنوز یه قدم دور نشده بودم که برگشتم.
- حالا اگه مردونه قول بدم نمره هام پایین نیاد چی؟
خندید ...
- منم زنونه قول میدم تا بعد از ظهر روش فکر کنم ولی قول نمیدم اجازه بدم. اما
اگه دوباره به جواب نه برسم ...
پریدم وسط حرفش.
- جان خودم هیچی نمیگم ولی تو رو خدا از یه طرفی فکر کن که جوابش بله بشه
...
اون روز توی مدرسه تا چشمم به چشم ناراحت و عصبانی بچه ها افتاد، تازه یادم
اومد دیروز توی گیم نت قرار داشتیم و من رسما همه رو کاشته بودم ...
مجبور شدم کل پول تو جیبی هفته ام رو واسشون ساندویچ بخرم تا رضایت بدن و
حلالم کنن بالاخره مرده و قولش ...
#ادامه_دارد...
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسرت های قبل از مرگ...
💎برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر کاری از دستت بر میآید انجام بده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌱
@BOYE_PELAK
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون لحظه دیگه هیچی حالیم نمیشد
خیلی لحظه سختی بود
تازه نامزد کرده باشی
ازش قول گرفته باشی که برگرده
جگرم سوخته بود
به خاطر اینکه بیشتر پیش هم نموندیم
به خاطر اینکه خیلی زود ماجرای زندگیمون تموم شد
جگرم سوخت
#شهید_عباس_دانشگر
@BOYE_PELAK
16.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘ چه کسانی قشنگ زندگی میکنند؟
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
@BOYE_PELAK
همینکه در تنش زهر شب افتاد
امام #هادی از تاب و تب افتاد
چو وارد کردنش در بزم شادی
بیاد عمه جانش #زینب افتاد
#شهادت_امام_هادی(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
@BOYE_PELAK
در این شب شهادت
امام هادی (ع)✨
میخوام دعا کنم
براے اونایے
کہ خیلےﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥ
خیلے ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ
خیلےتنهان
خیلے مریضن
ﺧﺪﺍیا هواے
ﺩﻻﺷﻮﻧﻮ داشتہ ﺑﺎﺵ
ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴﺮ
و حاجتشون رو برآورده کن
@BOYE_PELAK