غوغایی شده... حیاط شلوغ است و بچه ها جلوی در جمع اند... مشتاق🌱 چشم‌به‌راه انگار عزیزی آشنا از سفری طولانی می‌آید... انتظـــار... و... شهیـــد آمد🌱 دست‌ها رو به آسمان، به تمنای شهید؛ آغوش ها، باز؛ گونه‌ها، خیس... هدیهٔ مادرسادات! نــور دادی به قلبمان خوش آمدی... بمانـد به یادگـار از پاییزی که سبز شد🍂🍃 به‌وقتِ دلچســـب‌ترین دیدار... تو بغل نور جای تک‌تکتون خالی... 🔸دبیرستان فرزند انقلاب #میزبان شهید گمنام۱۴۰۲/۹/۲۱ @bpayan

چادرت را بتکان؛ روزی ما را بفرست...🌱 --------------------------------------------------------------------- + چی‌میشه که چنین شعری خلق میشه؟! انقدر لطیف، انقدر درست🍃 اصلا به طرز عجیبی خوووبه مال این دنیا نیست😢 @bpayan

می‌گویند: +خیال خـال تو با خود به خـاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عَبیر آمیز . . .🌱 و اضافه می‌کنند: +جناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی ومعناً مختلف باشند و آن دارای انواعی است . جناس نزداهل بدیع از محسنات لفظیه بشمار رود و آن عبارتست از تشابه دو لفظ با یکدیگر در هنگام گفتار مانند خیال و خال و خاک... اما من... به جنس و جناسش و واجش چه‌کار دارم؟ من با «تو» کار دارم با عطری که وقتِ خیال کردنت توی سرم می‌پیچد... نمی‌بینمت💔 اما چه خوب که احساست می‌کنم، زیااااد... #محبوب_من #خدای_من 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

حـــرم آرامـش آرامـــش آرامــــــش دااااره . . . #هوای_زیارت 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

همین . ‌. ‌. وَ تمام . . .

مهر مادر به بچه‌ش کجا و مهر خدا به بنده‌ش... 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

چه حرف‌ها که درونم نگفته می‌ماند خوشا به حال شماها که شاعری بلدید...

سلام دخترا❤️ از دیشب تو فکرم که حافظ رو‌ به نیتتون باز کنم و یک غزل براتون بخونم اما هی نشد نشد نشد تا... تا اینکه امروز این ویدیو رودیدم و این غزل حافظ، که چقدر قشنگه.. این مادر چقدر قشنگه.. اصلا همه چیز این ویدئو قشنگه.. قسمتمون این بود غزل حافظمون رو این شکلی بخونیم ...

#فوروارد از گروه بچه های مدرسه

خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب که دایم در صدف گوهر نباشد» «غنیمت دان و مِی خور در گلستان که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد» ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین ببخشا بر کسی کِش زر نباشد بیا ای شیخ و از خُمخانهٔ ما شرابی خور که در کوثر نباشد «بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی که عِلمِ عشق در دفتر نباشد» «ز من بنیوش و دل در شاهدی بند که حُسنش بستهٔ زیور نباشد» شرابی بی خمارم بخش یا رب که با وی هیچ دردِ سر نباشد من از جان بندهٔ سلطان اُوِیسم اگر چه یادش از چاکر نباشد به تاجِ عالم آرایَش که خورشید چنین زیبندهٔ افسر نباشد کسی گیرد خطا بر نظمِ حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن دورِ فلک دِرنگ ندارد، شتاب کن شتاب کن.. شتاب کن...

چُرتِ قبل آمدن سرویس😴

#هوای‌زیارت #بزن‌روشن‌شی 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

به صورتم که در آینه بود نگاه کردم و حسرت کشیدم که کاش همه چین و چروک‌های همسایهٔ چشمم اثرِ گریه‌های ناتمام، از دوری تو بود .. #خودمـ

اوایلی که داشتیم با رفقا این کتابِ خوب را می‌خواندیم، یکی‌مان گفت: باخودم فکر کردم و دیدم اگر اینطور که این کتاب می‌گوید باشیم، دردی نمی‌ماند که دارو و درمانی بخواهد... راست می‌گفت! 🔝چندتا ازش دارم، هرکی میخواد دستش بالا☝️ 🏳نکته کنکوری: اینجا خونه ما نیست😅 #پس‌چشمهایمان‌چه_بگوکتاب‌ازآن‌هاواردمی‌شود #کتاب 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

یک از عجیب ترین چیزایی که هرچی بیشتر بهش فکر می‌کنم، بیشتر تعجب می‌کنم «شباهت زندگی این دنیا با خوابه»...

میدونین... خیلی بُهت یکم بی حوصلگی مقداری بی‌خبری نذاشت از اتفاق تروریستی #کرمان چیزی بنویسم حالام که حرفا رو گفتن دلا به اندازه کافی سوخته چی بگم من... میگن داعش به عهده گرفته عملیات تروریستی رو میگن اسراییل کارِتمیز میکنه! این کارا کار اسراییل نیست! مردم عادی رو نمیزنه! (آخه تو غزه اون چند هزار نفر، مردمِ غیر عادی‌ان!، یادم رفته بود، اونا اصلا مردم نیستن، اونا اصلا چیزی نیستن...) اما بیانیه داعش شبیه بیانیه‌های قبلشون نیست بمبایی که منفجر کردن، شبیه بمبای قبلیشون نیست! دُم اسراییل انگار از کار زده بیرون! اصلا اینا رو ولش کن مگه تهِ داعش به جایی غیر آمریکا وصله؟ آمریکا به کی وصله؟ به اسراییل! آخ که دلمو سیاه میکنم با گفتن از اینا‌.. بذار از اون شهدا بگم یکم نور‌ بریزم تو نوشته‌م اصلا فکرشو میکردن؟! چجوری حضرت صدیقه انتخابشون کردا... لیستشونو نوشت، داد به خدا و گفت: خدا، لطفا اینا! چجوری حاج قاسم اسمشونو با اسم خودش گره زد... آخ که چه حالی داشتن وقتی سبُک شده بودن از جسم مادی این دنیا و حاجی به استقبالشون اومده بوده... کاش انتقام رو‌ زودتر به چشممون ببینیم هرچی هست... اگر کم کردن روی آمریکا و اسراییله اگه حمله نظامیه اگه کوتاه کردن دستشون از خاورمیانه س اگه شکست اسراییل تو جنگ فلسطینه اگه اگه اگه... ان‌شاءالله زودِ زود، آقامون بیاد که اون وقت چه شود... #کرمان 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

سفر به خیر ... جوونی که شدی عاااقبت به خیـــر ... +فائزه رحیمی؛ شهیــــد دهه هشتادی حادثه تروریستی کرمان 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

داره بارون میاد بعد از خیلی چشم انتظاری... +آخه امروز تو شهرمون، شهید بدرقه کردیم...

تا حالا ضایع شدی؟ آره همین امروز مثلا🥲 تعریف کن🤣 👇👇👇

کنار خیابون واستاده بودم منتظر اسنپ یه خانم با سر و وضع پلنگ! داشت از پله های پاساژ رو به رو میومد پایین... همزمان، برای فردی اون طرف خیابون _یعنی جایی که من بودم_ دست تکون می‌داد و لبخند می‌زد😜 دور و برم رو نگاه کردم، کسی نبود😑 پشت سرمو نگاه کردم، اونجا هم کسی نبود پس داشت برای کی دست تکون می‌داد ؟!😱 یعنی با من بود؟!🤔 ناخودآگاه و تو رودرواسی، بهش لبخند زدم😆 اونم دست تکون داد و لبخند زد😮 تو همون چند لحظه، تمام محتویات ذهنمو زیر و رو کردم😵‍💫 اما همچین کسی تو صندوقچه انسان هایی که تو عمرم دیده بودم یافت نشد ! داشتم تسلیم می‌شدم و نزدیک بود براش دست تکون بدم که ... رسید پایین پله ها و کنار شیشه یه ماشین که دقیقا با من تو یه راستا بود، واستاد و برای یکی تو ماشین بوس فرستاد اما اون تو کسی نبود که! خوب که دقت کردم دیدم بله، داره با سگ کوچولویی که تو ماشینه، خوش و بش میکنه😭😂 بعد هم نشست تو ماشین و رفت💔😂 خدایا بسه دیگه😂 🌱🌱🌱 🔰بی پایان، روایت چیزهایی که می‌دانید 🆔https://eitaa.com/bpayan

عاشق و شیفتهٔ تقلیدهای محمدعلی از محمدمیثمم! یکی از جاهایی که تقلید کردنش یه جور دیگه شیرینه، نقاشیه... اول محمدمیثم (۶ سال و ۹ ماه) میکشه و همزمان محمد علی (۴ سال و ۴ ماه) کنار دست محمدمیثم، همون رو عیناً نقاشی می‌کنه. دقت محمدعلی به جزییات شگفت انگیزه اما اون چیزی که برام جذابه، تفاوت‌های دو تا نقاشیه. ناشی‌ بودن محمدعلی و در عین حال اهتمامش به کشیدن نعل به نعل جزییات به اندازه و قواره سنش، خیلی خیلی دوست‌داشتنیه برام... @bpayan

حالا یه جوری از بچه هام میگم که سوسکه به بچه ش میگه قربون دست و پای بلوریت😂 یه چیزی بگم... تو این زمونه، مامانای پسردار، مظلوم ترن چون جامعه، گرایش و علاقه و نظرش بیشتر به دختره... ازون بدتر، یه عده به مامانایی که پسر دارن، با ترحم نگاه می‌کنن که آخی طفلکی دختر نداره! که البته این وسط، نظر من به نظر امام رضا نزدیک تره که عاشق آقاجوادشون بودن🙂 پسرا همونقدری خوبن که دخترا خوبن، فقط لازمه یه کم از ظاهر رد شد و باطن قضیه رو دید! + معلومه که روز پسر خیلی مبارکه، چون با تولد آقا امام جواد یکی شده. میلادشون مبارک😍 روز پسرای مهربون، به ماماناشون مبارک ❤️

بفرستین برا داداشاتون😍