🌱
روز انتخابات یک خانمی برای رأی دادن آمده بود، یک کاغذ دستش بود و روی آن چیزی نوشته بود.
کنجکاو شدم رفتم پیشش و پرسیدم این کاغذ چیه؟!
گفت: میخوام وقتی این تعرفه را نوشتم با این کاغذ تصویرش را بگیرم.
کاغذ را گرفتم بخونم، نوشته شده بود:
برای آن که در عراق اسیر است، رأی میدهم؛ برای برادر عزیزم که یک سال و نیم اسیر آمریکایی ها در عراق است.
شکنجه های بسیار متحمل شد پس به کسی رأی میدهم که آن سختی ها را ضایع نکند.
بغض کرد و گفت تو را به خدا حواستان باشد...
یک کاغذ دیگر از کیفش در آورد، نقاشی دختر برادرش بود؛
تصویر پدرش پشت میله های زندان در حالیکه خون از کل بدنش می چکید.
بغضش شکست؛ گفت خیلی ها نمیدانند این امنیت داخل کشور از کجا بدست آمده...!
#امنیت
#انتخابات
🆔 @bpishroo