eitaa logo
[بِراکِت]
188 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
647 ویدیو
1 فایل
[بِراکِت] موضوع و واژه مدنظر خود را جستجو کنید ارتباط با ادمین:⬇️ https://eitaa.com/Mohsen213gh لینک کانال:🆔️
مشاهده در ایتا
دانلود
1️⃣2⃣ 🇮🇷 📌قسمت دوم 🔻 ✅ گفتمان در یک تعریف روشن و ساده عبارت است از همگانی و پذیرفته شدن یک نظام بینشی خاص در ذهن اکثر مردم و تبدیل شدن آن به مطلبه عمومیِ واقعی جامعه. ✍توضیح: همه ما پیش از آن که شهروند عالم بیرون باشیم، شهروند عالم ذهن خویشتنیم. هرکاری می کنیم، هر انتخابی می کنیم، هر حب و بغضی را که ابراز می کنیم ریشه در نگرش ها، بینش ها، شناخت ها، آرمان ها و آرزوهایی دارد که در ذهنمان شکل گرفته است. پس ما کارگر و عمله یّ آن چیزی هستیم که در ذهن به آن تعلق داریم. ✅ هر مکتبی که بتواند بینشها، نگرشها، آرمانها و آرزوهای مورد پسند خود را جایگزین بینشها و آرمانهای افراد جامعه بکند، در واقع توانسته است گفتمان خود را تقویت و گسترش بدهد. هواداران خود را بیشتر کند و از این رهگذر راه را برای پیاده کردن برنامه های خود در جامعه هموار سازد و موانع را بردارد. 🔴 من و تو، ما نمی شویم مگر آن که ابتدا من درونی من با من درونیِ تو با هم اتحاد پیدا کنند. فهم و شناخت من و تو یکی شود، باورهایمان یکی شود، آرزوها و آرمانهایمان یکی شود... آن گاه برای شبکه شدن من و تو نه نیاز به حقوق و حق ماموریت است نه احتیاجی به درجه و کسر خدمت ! ما بر پایه عقایدمان تا پای جان پای آرمانهای مشترکمان می مانیم. پول می دهیم تا برای اهدافمان کار کنیم، خانه و خودرو، زن و بچه، خواب ، خوراک ،نان و جانمان و... را بی شائبه فدای آرمانهای انقلابی می کنیم که هر دو به آن معتقد و دلبسته شده ایم. 🖊حمیدرضا ↩️ ادامه دارد....
🍃 📓 نام : " نه آبی نه خاکی " ✍ نویسنده : " علی موذنی " 📑 ناشر : " نشر سوره مهر " 📖 توضیحات : کتاب « » را نویسنده آثاری چون « »، « » و « » نگاشته‌است؛ اما این‌ بار کتابی با بوی باروت را به سپرده است. 📘 این اثر بازنویسی رمان‌گونه دفترچه خاطرات شهید « » است. ماجرا از روزهایی شروع شد که مسئول یکی از گروه های تفحص، اکبرشاهدی، دفترچه ای را در میانه میدان یافت؛ در ابتدای آن سه آدرس برای تحویل دفترچه توسط شهید نوشته شده بود و پس از آنکه به دست ابراهیم رحمانی رسید، ماجرای آن برای تبدیل به کتابی برای عموم آغاز شد. 📗 این نوشتار با لحظات وداع با خانواده شروع می شود و در ادامه آشنایی شهید مرادی با یارانی چون عباس شاکری، محمد جوادی، رضا شعبانی، علی ماکت و پسری پانزده ساله به نام رسول را شرح می دهد که اکنون نام همه آنان به لفظ شهید مزین است. 📚