🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " مجموعه اشعار عین صاد "
✍ نویسنده : " علی صفایی حائری "
📑 ناشر : " نشر لیله القدر "
📖 توضیحات :
امروز میبینم
تو تمامی، قلبی بزرگ هستی
نه در سینه شکسته من، که در سینه هستی
خون تو به رگهای خالی من
که عطش را تجربه کردهاست، سرشاری میبخشد.
امروز تو همچون نوایی بلند
نه در من، که در نای هر ذره، زمزمه میشوی.
📘 آنچه که خواندید گزیدهای از کتاب #مجموعه_اشعار_عین_صاد بود. این اثر شامل اشعار زیبای استاد #علی_صفایی_حائری است.
📕 این اثر شامل اشعار انسانی دردمند است، که هرگز ادعای شاعری نداشت و در جستجوی توازن قافیهها نبود؛ اما دردهایی داشت و حرفهای بسیاری، که به آرایهها زینت داد و بر پیکر کاغذ ریخت چرا که از نگاه او شعرها نشانه شعور و آیههای یک جریان عرفانی مستمراند و اینک در این مجموعه لطافت و ظرافت روح او در اشعارش نیز جاری و ساری است و تصویری ادبی که دنیای عقاید و آرمانهای ایشان را به مخاطب میرساند.
📚 #معرفی_کتاب
#فرزند_دماوند
🌹 به یاد دانشمند برجسته و ممتاز هسته ای و دفاعی کشور شهید #محسن_فخری_زاده
نمیدانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر میکنند؟!
باور کنید تمام سوتفاهمها، از همین حرف نزدنها شروع میشود!
به یکدیگر اجازهی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمهها حل کنند!
باور کنید هیچ چیز به اندازهی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد!
کلمهها قدرتی دارند که میتوانند کوههای درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...!
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور میکند!
👤 دکتر شاهین فرهنگ
💟 #قابل_تامل
⚠️ زندگی دیگران را نابود نکنیم ...
🔻جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟ پیش فلانی ، ماهانه چند
میگیری ؟ ۵۰۰۰ ، همهش همین ؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زندهای تو ؟
صاحب کار قدر تو رو نمی دونه ، خیلی کمه !!!
یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب
کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت ، اما حالا بیکار است و ...
🔻 زنی بچهای را به دنیا آورد ، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون
، شوهرت برات چی خرید ؟
هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ
ارزشی نداری ؟!
بمب را انداخت و رفت ، ظهر که شوهر به خانه آمد ، دید که زنش
عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام ...
🔻 پدری در نهایت خوشبختی است ، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا
بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟!
و با این حرف ، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند و ...
❌ این است ، سخن گفتن به زبان شیطان.
⁉️ در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم :
چرا نخریدی ؟
چرا نداری ؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی ؟ یا فلانی را ؟
چطور اجازه می دهی ؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد ،
یا از روی کنجکاوی یا
فضولی و ....
‼اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
☑ کور ، وارد خانهی مردم شویم
و کـَر از آنجا بیرون بیاییم.
✖ مُفسد نباشیم
✍ مسلم حکیمی
💟 #قابل_تامل
کشتی ها به خاطر آب اطرافشان غرق نمیشوند ،
بلکه آنها به دلیل آبی که داخلشان جمع میشود غرق میشوند ،
هیچگاه اجازه ندهید که اتفاقات پیرامون شما به داخلتان نفوذ کند و شما رو پایین بکشد ...
💟 #قابل_تامل
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " نه آبی نه خاکی "
✍ نویسنده : " علی موذنی "
📑 ناشر : " نشر سوره مهر "
📖 توضیحات :
کتاب « #نه_آبی_نه_خاکی » را نویسنده آثاری چون «#دوازدهم »، «#ظهور » و «#احضاریه » نگاشتهاست؛ اما این بار #علی_موذنی کتابی با بوی باروت را به #نشر_سوره_مهر سپرده است.
📘 این اثر بازنویسی رمانگونه دفترچه خاطرات شهید «#سعید_مرادی » است. ماجرا از روزهایی شروع شد که مسئول یکی از گروه های تفحص، اکبرشاهدی، دفترچه ای را در میانه میدان یافت؛ در ابتدای آن سه آدرس برای تحویل دفترچه توسط شهید نوشته شده بود و پس از آنکه به دست ابراهیم رحمانی رسید، ماجرای آن برای تبدیل به کتابی برای عموم آغاز شد.
📗 این نوشتار با لحظات وداع با خانواده شروع می شود و در ادامه آشنایی شهید مرادی با یارانی چون عباس شاکری، محمد جوادی، رضا شعبانی، علی ماکت و پسری پانزده ساله به نام رسول را شرح می دهد که اکنون نام همه آنان به لفظ شهید مزین است.
📚 #معرفی_کتاب
گفته سال ۷۲ با طرف مسابقه داشته ؛
بعد زیرش زده طرف متولد ۷۶ ه 😉🤦♂️
#همینقدر_دروغ_و_مضحک
#جنگ_رسانه & #سواد_رسانه
شاهزادگان قجری سوار بر
دوچرخه های سوغاتی از فرنگ
تهران - دزاشیب سال ۱۳۰۵
📸 #آلبوم_تاریخ
ناصرالدین شاه و عکس یادگاری او با
قوچ های شکار شده در کاخ شهرستانک
📸 #آلبوم_تاریخ
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " زندان الرشید "
✍ نویسنده : : محمدمهدی بهداروند "
📑 ناشر : " نشر سوره مهر "
📖 توضیحات :
کتاب «#زندان_الرشید » خاطرات سردار #علی_اصغر_گرجی_زاده رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه است؛ مردی که پس از حضور پر رنگ در روزهای انقلاب و جنگ تحمیلی، به اسارت #ارتش_بعث درآمد و این اثر به قلم روان و جذاب دکتر #محمد_مهدی_بهداروند راوی لحظات تلخ و شیرین او تا ساعت آزادی در سال ۱۳۶۹ است.
📕 در این کتاب پای شما به یکی از مخوف ترین و پرآوازه ترین زندان های عراق باز میشود و اتاقهای شکنجه و بازجویی، درد و استرس رو با تمام وجود احساس میکنید.
📗 اما در تمامی مدت مطالعه با وجود تمامی تاریکیها ، شادیهای کوچکی را احساس میکنید که عطر ایمان و مقاومت میدهد.
📚 #معرفی_کتاب