eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
230 دنبال‌کننده
91 عکس
100 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) ▪️من امام مجتبى ریحانه پیغمبرم ▪️از چراغ انجمن در انجمن تنها ترم من غریب خانه ام.      در وطن بی گانه ام      واشهیدا واحسن ▪️درسنین کودکی زهرا برایم گریه کرد   ▪️   از غریبی ماهی دریا برایم گریه کرد تاقیامت تربتم          شد گواه غربتم      واشهیدا واحسن ▪️بود خالی جای بابایم امیر المؤمنین      ▪️    پیش چشمم مادرم در کوچه شد نقش زمین پاره شد آنجا دلم     گشته ثانی قاتلم     واشهیدا واحسن ▪️طعنه و زخم زبان و زهر بی تابم نکرد     ▪️ قصه ای مانند داغ فاطمة آبم نکرد می رود روح ازتنم     بامغیره دیدنم     واشهیدا واحسن ▪️من که عمری عزت اسلام ودینم گفته اند    ▪️  دشمنانم یا مذل المؤمنینم گفته اند شد غذا خون دلم     گشته یارم قاتلم     واشهیدا واحسن ▪️از غم بی یاریم خون بر دل یاران شده  ▪️   جسم از گل بهترم باتیری گلباران شده تا قیامت صبر من     شد عیان ازقبر من     واشهیدا واحسن 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 https://eitaa.com/brgzida
صلوات الله علیهما 🌴ذکر ما با چشم گریان 🌴یا محمد یا حسن جان در دو عالَم چه شوری به پا شد فاطمه چونکه صاحب عزا شد یا محمد یا حسن جان... بار غم بر،، شانه بردند جان و جانان،، جان سپردند رزق دل سوز و آه و بُکا شد فاطمه چونکه صاحب عزا شد یا محمد یا حسن جان... با قدِ خم،، دیده زهرا داغ فرزند،، داغ بابا پر شرر سینه از این بلا شد فاطمه چونکه صاحب عزا شد یا محمد یا حسن جان... وصفشان دور،، از کلام است او پیمبر،، این امام است روضه خوان حضرت مرتضیٰ شد فاطمه چونکه صاحب عزا شد یا محمد یا حسن جان... در کرامت،، بی نظیرید دست ما،، را هم بگیرید اشک ما جاری از دیده ها شد فاطمه چونکه صاحب عزا شد یا محمد یا حسن جان... 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_6581251108.mp3
2.38M
، با ماه صفر امام رضا الاسلام میرزا محمدی https://eitaa.com/brgzida
‍ ‍ 🏴 وداع با ماه صفرحضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام گریز حضرت اباعبدالله علیه السلام🏴 وداع ما با ماه صفر هست،منم وداع امام رضا رو بخونم و از همه التماس دعا " السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِيَالَهُ بِالبکاء عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ" زن و بچش رو جمع کرد،تو همون مدینه پشت سر من گریه کنید" آقا گریه پشت سر مسافر شگون نداره،فرمود دیگه از این سفر برنمیگردم مدینه " 🔸وقت رفتن زشهر پیغمبر 🔸گفت باید به غربتم گریید 🔸دیگر این شهر را نمی بینم 🔸بر غم بی نهایتم گریید خواهرا،امشب جای حضرت معصومه گریه کنید* 🔸گریه بر من رواست معصومه 🔸این مسافر که بر نمی گردد 🔸دیدن قبرمادرم زهرا 🔸روزی من دگر نمی گردد 🔸رفت و قسمت نشد که این خواهر ما میگیم خوب شد قسمت نشد،یه خواهر بابرادر همسفر شد،دیگه بسه رفت و قسمت نشد که این خواهر همسفر با برادرش باشد 🔸رفت و قسمت نشد که برگردد 🔸زائر قبر مادرش باشد *کجا بردنش؟!* 🔸رفت و دور از مزار پیغمبر 🔸در غریبی ز زهر کین جان داد 🔸کنج حجره به خود می پیچید 🔸همچو مادر به روی خاک افتاد میگم و رد میشم.... 🔸اثر زهر کینه کاری بود 🔸صورتش شد کبود واویلا 🔸ذکر پایانیش در این عالم 🔸لب خشکیده بود یا زهرا ...مادر .. مادر .. فیض آمادست،بگم شام غریبانیه محدث قمی هم فیض ببره،دل شب زنای نوقان تازه عروساشونو داشتن میبردن خونه ی شوهر،دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشیع میکنن،پرسیدن،گفتن این بدن امام رضاست(غربت و ببین)این تازه عروسا به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون،اجازه بدید بریم بدن جگرگوشه ی فاطمه رو دفن کنیم چی جوری دفن کنن؟!! برگشتن،هر چی هر کی براشون گل آورده بود،پس گرفتن،گفتن باید این بدن رو گل بارون کنیم،آوردن گلها رو ریختن،بدن زیر این گلها دفن شد،قربونت برم که زنها واسطه ی دفنت شدن"(فهمیدی چی میخوام بگم؟!!)یه همچین اتفاقی تو تاریخ یه بار دیگه هم افتاده،اونم مال کربلاست .... زنای بنی اسد اومدن به نامرداشون گفتن،مهریه هامون حلال،اجازه بدید این بدن ها رو بریم دفن کنیم .... لذا تو زیارت ناحیه به ابی عبدالله می گی: *أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى* قربونت برم که روستایی ها دفنت کردن" اما من میخوام بگم یا امام رضا(خود حضرت رضا فرمودا):إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ " اگه میخوای برا کسی گریه کنی،بر حسین ما گریه کن "یا امام رضا بدنتو وقتی میخواستن دفن کنن،تلی از گل و کنار زدن ...." 🏴اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ....." به به ، رحمت خدا بر این ناله ها،60 شبه داری میگی حسین،دیگه بستونه،بازم دلت کربلا میخواد؟!!نشست کنار گودال،چه کنه زینب؟!! نیزه شکسته ها رو کنار بزن .... نه نه .... دونه دونه اینا رو بیرون آورد، شمشیرا رو از بدن بیرون آورد،تازه بدنی که زیر سم اسب رفته ....اما ادب اقتضا میکنه روضه ی خود امام رضا رو بگم،برا ابی عبدالله اینجوری روضه خواند" به خدا ما که هنوز یه دل سیر براش گریه نکردیم" چقد زود داره این سفره جمع میشه،چه شبای خوبی بود چه روزای خوبی بود،صبح و شاممون با تو شروع میشد ...." ان شاالله عمرمونم با تو تموم بشه آقا؛ ان شاالله تو بیای بالا سرمون" امام رضا فرمود: یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ" چرا؟ علتشم فرمود،اگه نمی گفت جرات نمیکردیم اینجوری بگیم:*فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ* اخه مثل یه مذبوح سر از بدنش جدا کردن" یدونه شباهتشو بگم،میخوام بگم شباهتش اینه،تو ماها اگه بخوان یه گوسفندی رو سر ببرن،یه مذبوحی رو ذبح کنن،همه دورش جمع میشن،همه خوشحالن، هر کی میگه من از این مذبوح سهمی دارم ...... ( فهمیدی چی گفتم؟!!) همه دورش حلقه زدن ... اخنس گفت عمامه ش رو من میبرم .... بجدل گفت انگشترشو من میبرم ..... خولی گفت سرشو من میبرم ..... همه دارن شادی می کنن.... 🏴🏴 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴 https://eitaa.com/brgzida
دنیا شده بر مؤمنان ماتم سرا امشب در سوگ پیغمبر نشسته ماسوا امشب بیت نبوت در دل شب گشته مشکین پوش دلها گرفته از غم خیرالوراامشب قلب مریدان شریعت را به درد آورد آه وفغان حضرت خیرالنسا امشب زهرا ز داغ این مصیبت دلپریشان است با او امیرالمؤمنین هم همنوا امشب دیگر مناجات کسا را بی عبا خوانید بزم کسا شد خالی از صاحب عبا امشب آید به گوش از خانه ی طاها فغان و آه آه از فغان و ناله ی اهل کسا امشب چشمان آل مصطفی چون ابر باران زاست هان ای فلک خون گریه کن در این عزا امشب آئینه دار آسمان چشم از جهان بسته دیگر ندارد آسمان بدرالدجا امشب بال سفر از این جهان بگشوده تا معراج شاید شده مهمان عرش کبریا امشب کروبیان را این عزا با غم عجین کرده صاحب عزا بر ختم مرسل شد خدا امشب دیشب تماشای گل رویش عبادت بود خاک مزارش دیده گان را طوطیا امشب گر قادر منان خریدار عبادتهاست ندبه شود در ماتم او پُر بها امشب گر نظم عالم پاشد از هم جای شکی نیست با گریه بر او میشود رفع بلا امشب بر کاسه ی چشمان ما ساقی از این ماتم اشکی روان بخشید و شد صاحب عطا امشب درماتم ختم رسُل صاحب لوای حشر شیعه سیه پوشد به تن تحت لوا امشب ایرانیان را مقتدا شد حضرت سلمان سلمان عزا بگرفته بر میر هدی امشب پیغمبری که عترتش را پاره تن میخواند از اهل بیت اطهرش گشته جدا امشب بر امتش قرآن وعترت را سفارش کرد شاید شده دل ناگران از اقربا امشب با خون دل تبلیغ قرآن مبین کرده راحت شده از محنت دار فنا امشب عمری ز جور جاهلان جانش به درد أمد دیگر شد از آزار ارزلها رها امشب بعد از نبی با تیغِ نیرنگِ سقیفه شد راسِ دیانت از تنِ امت جدا امشب دینی که با رنج و عذاب او به دست آمد بر فتنه جمعی دغل شد مبتلا امشب دنیا پرستان دور هم جمعند و میریزند طرح ستم بر دودمان مصطفا امشب ای آنکه خود را یارِ غار مصطفا خواندی یارت ز دنیا رفته رفتی توِ کجا امشب حالا که جسم اطهر طاها زمین مانده شورا برای مسند او شد روا امشب بر مسند احمد نشستن قصد هر شخصیست دارد عداوت با علیِ مرتضی امشب با آلِ احمد دشمنی در خویِ حیوان نیست اما امان از دستِ انسانِ دو پا امشب با حیدر آ نکه داده روزی دست بیعت ماند چشم انتظارِ بیعتِ شاهِ ولا امشب او که به ظاهر غصه ی دینِ مبین میخورد شد با ستم بر شاهِ دین مستِ هوا امشب دین خدا ابزار دست کینه توزان شد شیطان مگر شد بر زمین فرمانروا امشب شاه ولایت همنشین پینه دوزان شد امر خلافت واگذارش بر گدا امشب شور سقیفه بر حسین و عترتِ او شد بنیان ظلمِ اشقیا در کربلا امشب 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 https://eitaa.com/brgzida
نبی در بستر و زهرا کنارش عزیز قلب او شد بی قرارش بگوید دخترم کمتر نوا کن برای رفتن بابا دعا کن 🏴شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. ← (ص) → فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت. پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد. اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی. اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمه الزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا.... 😭 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 https://eitaa.com/brgzida
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا ▪️مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست ▪️آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست ▪️قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب ▪️شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست ▪️خون گریه کن مدینه، کز این ماتم عظیم ▪️گر آسمان خراب شود بر سرت رواست (ص) → *مگه چه خبر شده مدینه؟!!* 🔹گشتند انبیا، همه چون فاطمه یتیم 🔹زیرا عزای قافله سالار انبیاست… 🔹خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود 🔹عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست 🔹اهل ولا به هوش که با رحلت نبی (۲) 🔹شهر مدینه یکسره آبستن بلاست 🔹قومی برای غصب خلافت شدند جمع 🔹یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست؟! *کجاست مولا؟ بگم صدا نالت بلند شه* 🔹دار الولا محاصره، زهراست پشت در 🔹. دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست… 🔹آتش زدن به خانه ریحانه رسول 🔹پاداش رنج های شب و روز مصطفاست *فرمود: “ما اوذی النبی مثل ما اوذیت” هیچ پیامبری اندازه من اذیت نشد؛ بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند، هر تهمتی خواستند بهش زدن؛ مگر نمیگن کسی برات کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛ مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن…؛ کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد… “مگه دعای ندبه نخوندی” «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» ذوی القربی کیان؟ مگه کسی غیر از بی بی دو عالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟ چقدر حسین را رو دوشش سوار می‌کرد؟ یادتون رفت چقدر نوه هاش رو می‌بوسید؟ پیغمبر میبوسید و گریه می‌کرد…” هر وقت امام مجتبی رو بغل می‌کرد لباش رو می‌بوسید؛ همتون اهل کنایه‌اید و اهل روضه، هر وقت امام حسن رو بغل می‌کرد زیر لباشو می‌بوسید… آقا چرا؟ می‌فرمود: این لبا یه روز از زهر کبود میشه…” پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع “السلام علیک یا ابامحمد” آقاجان گداهای هر ساله اومدن؛ آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛ شما یه غریبی، امام رضا هم یه غریبه، انقدر این شبا تو حرمش شلوغه…” مگه عربه نیامده بود از مدینه؟ گفت: شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)، وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار ، یه نگاه به زائرا، به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛ برگشت عقب…” گفت آقاجان اگر غریب می‌خوای بیا مدینه؛ بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند …*... 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید‌ شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید همه با هم به سما دست دعا باز کنید خون فشانید ز چشم و به خدا راز کنید مهر غم، نقش به بال و پرتان می‌گردد مرگ دور سر پیغمبرتان می‌گردد پیک غم از حرم خواجه اَسری آید خبر از فاجعه محشر کبری آید کاروان اجل از جانب صحرا آید نگذارید در خانه زهرا‌ (س) آید قاصد مرگ کجا، کعبه مقصود کجا ملک الموت کجا، خانه معبود کجا ← (ص) → *عرضه داشت بابا یه جوانی دم در ایستاده در زده، فرمود: فاطمه جان اون جوانی كه دیدی از هیچ كسی اجازه نمیگیره، بی اجازه وارد میشه،اون ملك الموت برادرم عزرائیل ِ، فقط در ِ خونه تو رو در زده اجازه گرفته، عزرائیل هم در می زنه می خواد بیاد خونه ی زهرا سلام علیها.* ▪️اجل استاده هراسان به در بیت رسول ▪️پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول *بی بی فرمود: برو بابام حالش خوب نیست، برو* ▪️لرزد از زمزمه او دل زهرای بتول ▪️فاطمه سوی پدر آمده محزون و ملول کی پدر پیک غریبی است تو را میخواند؟ کیست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند؟ گفت در پاسخ زهرا (س) پدر ای پاک سرشت دست تقدیر برای تو غم ِ تازه نوشت پدرت می‌رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوه بلا را به سر دوش تو هِشت فلک امروز پر از ناله ی جبرائیل است این غریبی که بود پشت در عزرائیل است *فاطمه جان او فقط از در ِ خونه تو اجازه گرفته* این نه آن است که از کس بطلبد اذن دخول این اجل باشد و بر بردن جانهاست عجول اذن ناکرده طلب جز به در بیت رسول پاسداری کند از حرمت زهرای بتول ای فدای تو و خون دل و اشک بصرت باز کن در که شود خاک یتیمی به سرت فاطمه (س) برد به بابا سر تسلیم فرود در ِ کاشانه به سوی ملک الموت گشود چون به دارالشرف وحی، اجل یافت ورود به ادب روی به پیغمبر اسلام(ص) نمود کی تنت جان جهان گر دهی اذنم ز کرم آمدم روح تو در جنت اعلا ببرم گفت ای دوست کمی صبر و تحمل باید که مرا پیک خدا حضرت جبریل آید رنگ اندوه ز آیینه دل بزداید عقده از سینه پر غصه من بگشاید جبرئیل آمد و گفت ای به فدایت گردم باغ جنت را از بهر تو زینت کردم گفت ای پیک خدا حامل فیض و رحمت سخنی گو که ز قلبم بربائی محنت غم من نیست غم حور و قصور و جنت چه کند روز جزا خالق من با امت گفت جبریل که فرموده چنین معبودت آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت ای بدوشت غم امت همه دم در همه حال برده بر شانه خود کوه غم و درد و ملال امت اجر تو عطا کرد به قرآن و به آل حُرمَتِ هر دو کنار حَرَمَت شد پامال ← متن روضه پیامبر اکرم (ص) → *این همه به فكر امت بود وقتی رفتی،از خجالت تو در اومدند* کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند پهلوی فاطمه ات (س) را ز لگد آزردند بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود اولین اجر رسالت زدن فاطمه(س) بود *فرمود: علی جان، بیا عزیزم، كنار من بنشین، لب های پیغمبر تكان می خورد، امیرالمؤمنین گوش مبارك رو آوردند كنار ِ لب های رسول خدا، خانه آرام، رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تكون می خوردند، زیر لب علی فرمود: چشم. شاید فرموده باشند: علی جان حق تو رو می برند باید صبر كنی، علی گفته: چشم. اشك جاری شد، یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت كرد با علی، علی غم فراق پیغمبر، اینكه فاطمه می خواد یتیم بشه، غم بچه هاش، غم این امت، دل ِ تنگ ِخودش، همین جور گریه می كرد؛ حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی، علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه: چشم، ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش كرد و گوش كرد و گوش كرد، صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می كرد، دوباره علی فرمود: چشم، سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی كرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع كرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر كرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه كرد، گفت: چشم، چشم. شاید پیغمبر گفته باشن: علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می كرد، هی میگفت: چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می كشند.* شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود اولین اجر رسالت زدن فاطمه (س) بود گشت از حق‌کشی امت بیدادگرت کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت *خوب از خجالت پیغمبر در اومدند، خوب اِلا المودة فی القربی رو رعایت كردند.* با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید غنچه و لاله خونین تو پرپر گردید سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید به حسن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند اجرها بود که امت به حسینت دادند گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند بر رخ چرخ ز خون دل او رنگ زدند https://eitaa.com/brgzida 👇ادامه
دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند زین مصیبت همه دم سینه میثم سوزد بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوز ← متن روضه پیامبر اکرم (ص) → رسم ِ هر كی می خواد از دنیا بره، حتی دكمه های پیراهنش رو هم باز كنید، از چند جهت می خوام وارد روضه بشم، محتضر اون لحظات آخر عمرش میگن:حتی یه كاه هم رو سینه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانیه، در نگاه ما میگن: دیدی به چشم به هم زدن از دنیا رفت، علی علیه السلام فرمود: اگه قرار باشه كسی از دنیا بره علی رو ببینه، اون یه لحظه براش زیاده، طولانی است. همه حسرت خواهند خورد لحظه آخر عمرشون كه ما علی رو نشناختیم، علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم، علی اینه و ما جدی نگرفتیم، فقط گفتیم: علی، اما بدا به حال اونایی كه میگن: علی اینه و ما باهاش دشمنی كردیم، اون نانجیبا كه در خونه علی رو آتیش زدن هم میگن، علی این بود و ما نشناختیم. لحظه ی آخر عمر طولانیه برای محتضر، رسول خدا احترامش برای همه عالم واجبه، اما وقتی می خواد از دنیا بره، باید رعایت بشه، سینه پیغمبر ِ، اینقدر مهم ِ، ابی عبدالله همین كه شش ماهه تیر خورد، قنداقه رو پاره كرد، بچه دست و پا بزنه، راحت جون بده، لحظه های آخر عمر پیغمبر، حسن رو می گیرند، حسین میره، او رو میگیرند، زینب میره، حسنین خودشون رو روی سینه رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت، ابی عبدالله روی سینه پیغمبر، علی اومد اینها رو برداره با نوازش، لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پیغمبر فرمود: رهاشون كن علی، حسین باید رو سینه ام باشه، اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روی قفس سینه است، حسنم باشه، اینها باشن من راحت جان میدم، نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره، هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به یكی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینه مادر افتادند، مادر بین كفن، علی بر نداشت بچه هارو، یه مرتبه یه هاتفی صدا زد: علی چه كار داری میكنی؟ بچه هارو بردار، عرش به هم ریخته از ناله، بچه هارو از روی سینه مادر بردار، عالم داره از مدار خارج میشه، علی یتیم های فاطمه رو با احترام برداشت، حسین یتیم های امام حسن رو با احترام برداشت، یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر ِ بابا افتاد، هزار و نهصد و پنجاه زخم، با تازیانه بلندش كردند. یا ابتا اُنظر الی عمتی المضروبه. برگردیم مدینه، ماه صفر داره تموم میشه هر چی جون داری مایه بذار، هر جوری می تونی ناله بزن، بچه ها رو از روی سینه پیغمبر برداشت، رسول خدا نگذاشت، گفت: اینها باشن من راحت جان میدم، این سنگینی ِ حسین و حسنم لازمه، باید روی سینه من باشن، این یه سنگینی بود رو سینه رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم: خانم زینب اومد از بالای گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، حسین… ای خدا فرج امام زمان ما را برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره، حاجت روا فرما