#متن_روضه_پیامبر_ص
نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
🏴شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود.
←#متن_روضه_پیامبر_اکرم (ص) →
فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد.
پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند.
نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند.
فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.
پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.
اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی.
اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمه الزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند.
شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا.... 😭
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
https://eitaa.com/brgzida
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
▪️مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
▪️آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
▪️قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
▪️شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
▪️خون گریه کن مدینه، کز این ماتم عظیم
▪️گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
← #متن_روضه_پیامبر_اکرم (ص) →
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
🔹گشتند انبیا، همه چون فاطمه یتیم
🔹زیرا عزای قافله سالار انبیاست…
🔹خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
🔹عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
🔹اهل ولا به هوش که با رحلت نبی (۲)
🔹شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
🔹قومی برای غصب خلافت شدند جمع
🔹یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست؟!
*کجاست مولا؟ بگم صدا نالت بلند شه*
🔹دار الولا محاصره، زهراست پشت در
🔹. دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست…
🔹آتش زدن به خانه ریحانه رسول
🔹پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
*فرمود: “ما اوذی النبی مثل ما اوذیت” هیچ پیامبری اندازه من اذیت نشد؛
بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند، هر تهمتی خواستند بهش زدن؛
مگر نمیگن کسی برات کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛ مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن…؛
کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد…
“مگه دعای ندبه نخوندی” «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» ذوی القربی کیان؟ مگه کسی غیر از بی بی دو عالم و امیرالمومنین و حسنین؟
یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟ چقدر حسین را رو دوشش سوار میکرد؟
یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد…”
هر وقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛ همتون اهل کنایهاید و اهل روضه،
هر وقت امام حسن رو بغل میکرد زیر لباشو میبوسید… آقا چرا؟ میفرمود: این لبا یه روز از زهر کبود میشه…”
پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع “السلام علیک یا ابامحمد” آقاجان گداهای هر ساله اومدن؛
آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛ شما یه غریبی، امام رضا هم یه غریبه، انقدر این شبا تو حرمش شلوغه…”
مگه عربه نیامده بود از مدینه؟ گفت: شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)، وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار
، یه نگاه به زائرا، به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛ برگشت عقب…” گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛ بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند …*...
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴
https://eitaa.com/brgzida
#مرثبه_پیامبر_
ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید
شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید
همه با هم به سما دست دعا باز کنید
خون فشانید ز چشم و به خدا راز کنید
مهر غم، نقش به بال و پرتان میگردد
مرگ دور سر پیغمبرتان میگردد
پیک غم از حرم خواجه اَسری آید
خبر از فاجعه محشر کبری آید
کاروان اجل از جانب صحرا آید
نگذارید در خانه زهرا (س) آید
قاصد مرگ کجا، کعبه مقصود کجا
ملک الموت کجا، خانه معبود کجا
← #متن_روضه_پیامبر_اکرم_ (ص) →
*عرضه داشت بابا یه جوانی دم در ایستاده در زده، فرمود: فاطمه جان اون جوانی كه دیدی از هیچ كسی اجازه نمیگیره، بی اجازه وارد میشه،اون ملك الموت برادرم عزرائیل ِ، فقط در ِ خونه تو رو در زده اجازه گرفته، عزرائیل هم در می زنه می خواد بیاد خونه ی زهرا سلام علیها.*
▪️اجل استاده هراسان به در بیت رسول
▪️پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول
*بی بی فرمود: برو بابام حالش خوب نیست، برو*
▪️لرزد از زمزمه او دل زهرای بتول
▪️فاطمه سوی پدر آمده محزون و ملول
کی پدر پیک غریبی است تو را میخواند؟
کیست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند؟
گفت در پاسخ زهرا (س) پدر ای پاک سرشت
دست تقدیر برای تو غم ِ تازه نوشت
پدرت میرود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوه بلا را به سر دوش تو هِشت
فلک امروز پر از ناله ی جبرائیل است
این غریبی که بود پشت در عزرائیل است
*فاطمه جان او فقط از در ِ خونه تو اجازه گرفته*
این نه آن است که از کس بطلبد اذن دخول
این اجل باشد و بر بردن جانهاست عجول
اذن ناکرده طلب جز به در بیت رسول
پاسداری کند از حرمت زهرای بتول
ای فدای تو و خون دل و اشک بصرت
باز کن در که شود خاک یتیمی به سرت
فاطمه (س) برد به بابا سر تسلیم فرود
در ِ کاشانه به سوی ملک الموت گشود
چون به دارالشرف وحی، اجل یافت ورود
به ادب روی به پیغمبر اسلام(ص) نمود
کی تنت جان جهان گر دهی اذنم ز کرم
آمدم روح تو در جنت اعلا ببرم
گفت ای دوست کمی صبر و تحمل باید
که مرا پیک خدا حضرت جبریل آید
رنگ اندوه ز آیینه دل بزداید
عقده از سینه پر غصه من بگشاید
جبرئیل آمد و گفت ای به فدایت گردم
باغ جنت را از بهر تو زینت کردم
گفت ای پیک خدا حامل فیض و رحمت
سخنی گو که ز قلبم بربائی محنت
غم من نیست غم حور و قصور و جنت
چه کند روز جزا خالق من با امت
گفت جبریل که فرموده چنین معبودت
آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت
ای بدوشت غم امت همه دم در همه حال
برده بر شانه خود کوه غم و درد و ملال
امت اجر تو عطا کرد به قرآن و به آل
حُرمَتِ هر دو کنار حَرَمَت شد پامال
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
*این همه به فكر امت بود وقتی رفتی،از خجالت تو در اومدند*
کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
پهلوی فاطمه ات (س) را ز لگد آزردند
بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود
شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت زدن فاطمه(س) بود
*فرمود: علی جان، بیا عزیزم، كنار من بنشین، لب های پیغمبر تكان می خورد، امیرالمؤمنین گوش مبارك رو آوردند كنار ِ لب های رسول خدا، خانه آرام، رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تكون می خوردند، زیر لب علی فرمود: چشم. شاید فرموده باشند: علی جان حق تو رو می برند باید صبر كنی،
علی گفته: چشم. اشك جاری شد، یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت كرد با علی، علی غم فراق پیغمبر، اینكه فاطمه می خواد یتیم بشه، غم بچه هاش، غم این امت، دل ِ تنگ ِخودش، همین جور گریه می كرد؛ حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی، علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه: چشم، ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش كرد و گوش كرد و گوش كرد، صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می كرد،
دوباره علی فرمود: چشم، سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی كرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع كرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر كرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه كرد، گفت: چشم، چشم. شاید پیغمبر گفته باشن: علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می كرد، هی میگفت: چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می كشند.*
شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت زدن فاطمه (س) بود
گشت از حقکشی امت بیدادگرت
کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت
*خوب از خجالت پیغمبر در اومدند، خوب اِلا المودة فی القربی رو رعایت كردند.*
با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله خونین تو پرپر گردید
سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید
به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که امت به حسینت دادند
گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند
بر رخ چرخ ز خون دل او رنگ زدند
https://eitaa.com/brgzida
👇ادامه
دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند
تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند
زین مصیبت همه دم سینه میثم سوزد
بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوز
← متن روضه پیامبر اکرم (ص) →
رسم ِ هر كی می خواد از دنیا بره، حتی دكمه های پیراهنش رو هم باز كنید، از چند جهت می خوام وارد روضه بشم، محتضر اون لحظات آخر عمرش میگن:حتی یه كاه هم رو سینه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانیه، در نگاه ما میگن: دیدی به چشم به هم زدن از دنیا رفت،
علی علیه السلام فرمود: اگه قرار باشه كسی از دنیا بره علی رو ببینه، اون یه لحظه براش زیاده، طولانی است. همه حسرت خواهند خورد لحظه آخر عمرشون كه ما علی رو نشناختیم، علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم، علی اینه و ما جدی نگرفتیم، فقط گفتیم: علی، اما بدا به حال اونایی كه میگن: علی اینه و ما باهاش دشمنی كردیم، اون نانجیبا كه در خونه علی رو آتیش زدن هم میگن، علی این بود و ما نشناختیم.
لحظه ی آخر عمر طولانیه برای محتضر، رسول خدا احترامش برای همه عالم واجبه، اما وقتی می خواد از دنیا بره، باید رعایت بشه، سینه پیغمبر ِ، اینقدر مهم ِ، ابی عبدالله همین كه شش ماهه تیر خورد، قنداقه رو پاره كرد، بچه دست و پا بزنه، راحت جون بده، لحظه های آخر عمر پیغمبر، حسن رو می گیرند، حسین میره، او رو میگیرند، زینب میره، حسنین خودشون رو روی سینه رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت،
ابی عبدالله روی سینه پیغمبر، علی اومد اینها رو برداره با نوازش، لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پیغمبر فرمود: رهاشون كن علی، حسین باید رو سینه ام باشه، اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روی قفس سینه است، حسنم باشه، اینها باشن من راحت جان میدم، نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره، هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به یكی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینه مادر افتادند، مادر بین كفن، علی بر نداشت بچه هارو، یه مرتبه یه هاتفی صدا زد: علی چه كار داری میكنی؟ بچه هارو بردار، عرش به هم ریخته از ناله، بچه هارو از روی سینه مادر بردار، عالم داره از مدار خارج میشه،
علی یتیم های فاطمه رو با احترام برداشت، حسین یتیم های امام حسن رو با احترام برداشت، یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر ِ بابا افتاد، هزار و نهصد و پنجاه زخم، با تازیانه بلندش كردند. یا ابتا اُنظر الی عمتی المضروبه.
برگردیم مدینه، ماه صفر داره تموم میشه هر چی جون داری مایه بذار، هر جوری می تونی ناله بزن، بچه ها رو از روی سینه پیغمبر برداشت، رسول خدا نگذاشت، گفت: اینها باشن من راحت جان میدم، این سنگینی ِ حسین و حسنم لازمه، باید روی سینه من باشن، این یه سنگینی بود رو سینه رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم: خانم زینب اومد از بالای گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، حسین…
ای خدا فرج امام زمان ما را برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره، حاجت روا فرما
#نوحه_بیست_هشتم_صفر_
حضرت فاطمه عزا به پا میکند گریه در ماتم سه مقتدا میکند
ریـزد از دیـده ی، شیعه اشک عزا
یـا نَبـی یـا حسن، یا رضا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
درمدینه عیـان نشانه ی محشر است آسمان تیره درماتم پیغمبر است
بستـه شــد دیــده ی، خـاتـم الانبیـا
یـا نَبـی یـا حسن، یا رضـا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
شیعه دست الم به سینه و سر بزن تیربــاران شـده پیکـر پاک حسن
گــریه کـن گــریه کن، در غم مجتبی
یا نبـی یا حسن، یـا رضـا یـا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
فــاطمـه نالــه از غــم پسـر میکند قاسـم بن الحسن پدر پدر میکند
گشته از گریهاش،خون دل مصطفی
یا نبـی یـا حسـن، یا رضــا یـا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
وامصیبت کـه در آخـــر مـاه صفـر کُشته گردد رضا زاده ی خیـرالبَشر
قلب او میشود، خون ز زهر جفا
یـا نبـی یـا حسن، یا رضا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
در خــراسان بـه پـا محشر کبری شده تــازه داغ دل حضــرت زهــرا شـده
کشته شد کشته شد،نجل خیرالنّساء
یـا نبــی یـا حسـن، یـا رضـا یا رضا
یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا
ذبیح الله احمدی گورجی
🌴🏴🌴🏴🌴🏴
https://eitaa.com/brgzida
#نوحه_امام_حسن_علیه السلام
بی قرار و بی شکیبم
بی قرار و بی شکیبم (2) شد اجل یار و طبیبم
من که حتی در میان خانه خود هم غریبم (2)
ا ی حسن جان ای حسن جان (2)
من که با غم آشنایم (2) من که خاموش از نوایم
از تو ممنونم ای زهر، کرده ای حاجت روایم (2)
ای حسن جان ای حسن جان (2)
آمده فصل خزانم (2) کی نمی گیرد نشانم
ای اجل کردی تو امشب راحت از زخم زبانم
ای حسن جان ای حسن جان (2)
سالها خون به دلم شد (2) عاقبت حل مشکلم شد
این دل شب با که گویم همسر من قاتلم شد (2)
ای حسن جان ای حسن جان (2)
با که گویم این چنین شد (2) قلب من زار و حزین شد
پیش چشمان تر من مادرم نقش زمین شد (2)
ای حسن جان ای حسن جان (2)
🌴🏴🌴🏴🌴🏴
https://eitaa.com/brgzida
#شور_امام_حسن_
شد تیر باران پیکرش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
مقابل برادرش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
قاسم خونین جگرش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
ناله زند بر پدرش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
اندر بقیع در دل خاک
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
پنهان شد آن گهر پاک
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
قبرش بود بی سایبان
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
شکسته قلب زائران
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
آثار رنج و صبر او
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
پیدا بود از قبر او
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
ناله کنم زداغ او
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
به قبر بی چراغ او
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
مهدی کنار تربتش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
نالد برای غربتش
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
شام غریبان حسن
مظلوم حسن ، مظلوم حسن
گریان یتیمان حسن
مظلوم حسن ، مظلوم حسن...
🌴🏴🌴🏴🌴🏴
https://eitaa.com/brgzida