eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
230 دنبال‌کننده
91 عکس
100 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... 🔖 إبن‌شهر‌آشوب در «المناقب» در احوالات إمام سجاد علیه‌السلام اینگونه می‌نویسد: 📋 «إنَّهُ بَكىٰ حتّى خِيفَ عَلَى عَينَيه.» ▪️امام سجاد علیه‌السلام به اندازه‌ای گریست که خوف آن می‌رفت دیدگان آن حضرت، نابینا شود. 📚المناقب،ابن‌شهرآشوب، ج۱۱ ص۱۱۲ 🔖 ملاحبیب‌الله‌کاشانی نیز در «تذکرة الشهداء» اینگونه می‌نویسد: 🥀 هر وقت ظرف آبی به دست امام سجاد علیه‌السلام می‌دادند، آن‌قدر می‌گریست تا ظرف آب پر از خون می‌شد؛ چرا که چشم مبارک آن حضرت مجروح شده بود! آن حضرت گریه می‌کرد و می‌فرمود: 📋 لٰا هَنّأَنِیَ الأکلُ وَ الشُّربُ؛ یٰا أبی! لَیتَنی لَم أرَ مَصرَعَک ▪️خوردن و آشامیدن گوارایم مباد؛ ای پدرجان! کاش قتلگاهت را نمی‌دیدم. 📚تذکرة الشهداء، ج۲، ص۴۹۵. 📚قسمت این بود بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راوی رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادند قمری قطعه قطعه را دیدی ناله هایت به لکنت افتادند کربلا خاطرات تلخی داشت ساربان را نمی بری از یاد تا قیام ِ قیامت آقاجان خیزران را نمی بری از یاد خون این باغ، گردن ِ پاییز یاس همرنگ ارغوان می شد چه خبر بود دور ِ طشت طلا عمه ات داشت نصف ِ جان می شد کاش مادر تو را نمی زایید! گله از دست ِ زندگی داری دیدن آب ، آتشت می زد دل خونی ز تشنگی داری تا نگاهت به دشنه ای می خورد جگرت درد می گرفت آقا تا جوانی رشید می دیدی کمرت درد می گرفت آقا جَمَل شام پیش ِرویت بود خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود «السلام علیک یا عطشان» ذکر لبهای روضه دارت بود سوخت عمامه ات، بمیرم من سوختن ارث ِ مادری شماست گرچه در بندی از تو می ترسند علتش خوی ِ حیدری شماست کاش می مُردم و نمی‌خواندم سر بازارها تو را بردند نیزه داران عبای دوشت را جای سوغات کربلا بردند
🩸هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. 🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند: 📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. 🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: 📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهم‌السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند. 📚 الخصال،ج۱ ص۱۳۱ ✍ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد! رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است
🩸مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: «من غریبم» در نقلی آمده است: 🥀 امام سجاد «صلوات الله علیه» در مدینه از مسیری عبور می‌کردند که مردی را دیدند که صدا میزند: 📋 اَیّهَا النّاس اَنا الغریبُ فَارْحَمُونی ▪️ای مردم! من غریبم؛ به من رحم کنید! 🥀 امام سجاد علیه السلام او را صدا زدند و فرمودند: تو غریبی؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اذا عَطشْتَ فهَل تَسقِی الماء؟ ▪️اگر تشنه شوی به تو آب می دهند؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اِذا فاجٰاکَ الموتُ هَل تُدفَن بلا کفنٍ؟ ▪️اگر در اینجا ناگهان بمیری، این مردم تو را کفن می‌کنند؟ 🥀 گفت: الله اکبر؛ چرا نکنند؟! من بین مسلمانان هستم. گریه راه گلوی امام سجاد علیه‌السلام را بست و فرمود: 📋 اِذاً لَستَ بِغَریبٍ؛ الغَریبُ هُوَ الحَسین علیه‌السلام ثَمّ وَجَّهَ نَحوَ الکربلا و قال: ▪️پس تو غریب نیستی؛ همانا غریب، حسین «صلوات الله علیه» است،پس حضرت توجه کردند به سمت کربلا و فرمودند: 📋 یا اَسَفاه علیکَ یابنَ رسول الله! تَبقَی ثلاثةِ اَیّامٍ عاریاً علی رَمضاءِ کربلاء ▪️هزار اندوه برای تو باید خورد ای پسر رسول خدا؛ که سه شبانه روز عریان بر روی ریگ و رمل بیابان کربلا افتادی بودی. 📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهم‌السلام،‌ معروف، ج۳، ص۱۱۵ 📚العبرة الساکتة ج٢ ص۴۴٣ 📚سوگنامه آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتهاردی،ص۳ ✍ یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی از صبح زود تا به سحر گریه می کنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفر گریه می کنی وقتی که چشمهات می افتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی این طفل را به جان خودت آب داده اند دیگر چرا میان گذر گریه می کنی از صبح تا غروب فقط نیزه می زدند داری به قتل صبر پدر گریه می کنی چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی با دیدن اسیر کجا می رود دلت با دیدن فقیر کجا می رود دلت
⭕️ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 💠روز ۱۲محرم روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) با حالت اسارت به کوفه است. دراین روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه ازخانه بیرون آید ،چرا که نگران بود شیعیان امیرالمومنین قیام کنند. سپس فرمان داد سرهای شهدا را پیش روی اهل بیت آورده حرکت دهند و اسرا را در کوی و بازار بگردانند. ♦️زنان کوفه که براى تماشای کاروان اسرا به بالاى بام‌ها رفته بودند دیدند امام سجاد علیه‌السلام در حالى که بیمارند و به خاطر غل و زنجیرها خون از رگ‌هاى گردنشان جارى است، بر شترى برهنه سوارند. 🔹همچنین رأس شریف امام حسین(علیه السلام) در نوک نیزه این آیه مبارکه را تلاوت مى نماید: «اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالرَقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» (کهف، ۹). 🔸مردم با دیدن حالت رقت انگیز ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سرهای بر نیزه، صدا به گریه بلند نمودند. سپس حضرت زینب علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبه‌اى کوبنده و رسواکننده نمود. 🏴🕯🖤🕯🏴 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. 📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. 🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! 📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ 📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: 📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. 🥀 ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶ ✍ از روی دلسوزی دهاتی‌های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیواناتِ صحرا دور گودال با گریه‌های مادر تو گریه کردند از تکه‌های چادری بر خاک پیداست با زور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگ‌ها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب‌آور تو گریه کردند بر پشت خیمه مشتی از زن‌ها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای ربابِ دست بسته بهر علیِ اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می‌داد آن‌ها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ السلام 📿رخسار شهید کربلا را صلوات 📿تقدیم بر آن نگار والا صلوات 📿او زینت عرشو زینت دوش نبی ست 📿بر زینت عرش بر آن دل آرا صلوات (دعای فرج) ⚜اللهم صل علی محمد و آل محمد … السلام علیکم یا اهل بیت النبوه … السلام علیک یا مظلوم یا غریب یا اباعبدالله… یا حسین 3… ⬅️دلارو ببریم حرم یتیمان مسلم ع بیاد دو یادگار مسلم ع که کنار نهر فرات مظلومانه سر از بدنشون جدا کردند … ➖بیا ای دل دمی به کوفه بگذر ➖به طفلان یتیمان واله بنگر ➖میان کوچه سرگردان و حیران ➖غریب و در به در با چشم گریان ➖گهی گویند الا بابا کجایی ➖چرا دنبال طفلانت نیایی ➖همه درها در این شب بسته باشد ➖دل ما جان بابا خسته باشد 🔰اونایی که کربلا رفتن وقتی می خوای از بغداد به سمت کربلا بری … وقتی نگاه میکنی ، بین نخل های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست.… (سوال میکنی میگی اینجا کجاست؟) میگن مزار دو نازدانه ی مسلم بن عقیله… (وقتی داخل حرمشون میشی، خدا شاهده نه واعظ میخوای ، نه زیارتنامه خون ،نه روضه خون…) همین که پاتو داخل حرم این دو تا آقا زاده میذاری , دوتا قبر کوچیکو پهلوی هم می بینی آتیش میگیری… 🔺(حالا که دلت آماده است ، یه لحظه رو یاد کنم ناله بزن غریب نوازی کن به یاد یتیمان غریب و مظلوم مسلم ابن عقیل ع) ⏺خدا لعنت کنه حارث رو … کنار نهر فرات چه کرد… ( لحظه ای که اومد سر برادر کوچیکه رو جدا کنه … میگه برادر بزرگتره خودشو انداخت رو پای حارث…) گفت حارث اول سر منو از تن جدا کن ، آخه وقتی که از مادر جدا شدیم… مادرم برادرمو به من سپرد… این برادر امانت منه… (حارث سر برادر بزرگتر رو از تن جدا کرد…) وقتی سر برادر و از تن جدا کرد ، برادر کوچکتر اومد ، کنار شط فرات، خون برادر و به سر و صورت می ماله . گریه می‌ کنه و ناله می‌کنه… (بعد نانجیب سر برادر کوچیکتر رو از تن جدا کرد.) این دو تا برادر تو خون خودشون غلطیدند و از دنیا رفتن… ⬅️ای گرفتارا … آی مریض دارا … این دو تا بچه در خونه خدا آبرو دارند… اگه حاجتمندی بسم الله … اگه جوون داری بسم الله … 📿آی دلای کربلایی اینجا برادر اومد بالین برادر گریه کرد دلا بسوزه برای اون آقایی که اومد بالا‌ سر برادر .. دید علمدار و سقاش زمین افتاده… دست در بدن نداره… بدن پاره پاره ست … فرق سر شکافته ست… تیر به چشم نازنین برادر 🍁گر نخیزی تو زجا ، کار ِحسین سخت تر است 🍁نگران حرمم ، آبرویم در خطر است ( عباس جان) 🍁قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید 🍁بی علمدار شده ، دستِ حسین بر کمر است (اوج) آخ ناله کرد حسین… فرمود عباسم … *الانَ اِنکسَرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی.." یعنی داداش کمرم شکست … آخ امیدم ناامید شد داداش… عباس جان پاشو دشمن داره هلهله می‌کنه… داداش پاشو دشمن داره سرزنشم میکنه… https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ 🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... ▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده... این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ ▪️ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...." آی حسین ... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود ▪️هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی  ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدالله ... https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⚫️ 🔘 ▪️ 🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه ⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری... ایامی که بی‌بی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه... وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت.. 💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم 💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم 💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند... با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند... 💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود 💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود ⬅️بی‌بی رو وارد شهر کوفه کردند.... خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه... (چه خاطراتی) مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری... خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد.. (خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه) 💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود 💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود 💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود ⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن... هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت... هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید... اینجا خونه باباش علی بوده... این شهر بوی باباش علی میده... این شهر بوی برادرشو میده.... این شهر بوی حسین میده... همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است... ⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده.... اسیرو بی کس و تنها... دستای بی‌بی رو بستن.... از بالا بام خاکستر میریزن... سنگ میزنن... 💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست ♻️بگمو التماس دعا ♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا ⬅️یه وقت بی‌بی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر... دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن... زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت.. آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه...... امان امان امان 💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست 💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم 💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم 💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم ⬅️اینجا یه زبان حالی داره.... یه نگاه کرد به سر بریده عباس... صدا زد عباسم داداش.... دادلش پاشو حال زینبو ببین... ای غیرت الله .. پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری.... زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید... حالا ما بین نامحرماست... ⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره... امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید... نور چراغو کم کنید... کسی قد و قامت زینبم رو نبینه.... داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم... ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس.... 🖤کوفه چه غوغایی شده 🖤زینب تماشایی شده هرچقدر ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن...... 🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤 . 👈 👈 🖤🖤🖤🖤 https://eitaa.com/brgzida