eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
88 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح نامه(۴۱)بخش دوم🔹 نتيجه اينکه با اين روايات مختلف و گاه ضد و نقيض چگونه مى توان باور کرد که مرد بزرگ و با شخصيّتى همچون ابن عباس که حبر امّت و دانشمند و فقيه معروف اسلام بود، چنين کارى را در آن مقياس که مخالفان به او نسبت داده اند مرتکب شده باشد. آيا اين احتمال وجود ندارد که عمال بنى اميّه و جيره خواران معاويه که در برابر اموال کبير و گاه صغير احاديثى به نفع آنها وضع مى کردند و حتى به پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دادند چنين مطالبى را درباره ابن عباس جعل کرده باشند به خصوص آنکه در روايات آمده است معاويه بعد از نمازهاى خود على(عليه السلام) و امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و ابن عباس و مالک اشتر و قيس بن عباده را لعن مى کرد.(17) مؤلف بزرگوار معجم رجال الحديث بعد از نقل اين ماجراها مى گويد: از مجموع آنچه درباره ابن عباس گفته شده استفاده مى شود که او مردى جليل القدر و مدافع اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) بود همان گونه که علاّمه حلّى و ابن داود در کتب رجال خود آورده اند. و مرحوم محدّث قمى از شهيد ثانى نقل مى کند که پس از ذکر چند حديث در مذمت ابن عباس مى گويد: تمام اين احاديث ضعيف است. به گفته مرحوم صاحب معالم در کتاب تحقيق طاووسى ـ بعد از ذکر محبّت و اخلاص ابن عباس نسبت به اميرمؤمنان(عليه السلام) و يارى و دفاع از آن حضرت که جاى شک و ترديدى در آن نيست ـ چه جاى تعجب که افرادى بر او حسد بورزند و اين گونه نسبت هاى ناروا را به او بدهند. به همين دليل غالب علماى رجال از شيعه و اهل سنّت، احاديث ابن عباس را به عنوان احاديث صحيح و معتبر مى پذيرند و به اين گونه شبهات درباره او اعتنايى نمى کنند. بنابراين بايد پذيرفت که مخاطب در اين نامه شخصى غير از ابن عباس بوده هر چند ما به طور دقيق او را نشناسيم و تعبير به ابن عم (مانند تعبير به برادر و اخ در موارد ديگر) ممکن است کنايه از نزديکى و مصاحبت بوده باشد و به همين جهت مرحوم سيّد رضى با اينکه در بسيارى از موارد نام مخاطبان نامه را مى برد در اينجا نامى از ابن عباس نبرده و تنها به جمله «الى بعض عماله» قناعت کرده است. اين سخن را با حديثى که مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار در تاريخ اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل کرده است پايان مى دهيم. در اين حديث آمده است که مردى از اهل طائف به هنگامى که ابن عباس بيمار بود; (همان بيمارى که در آن دنيا را وداع گفت) نزد او آمد و لحظه اى نشست. ابن عباس بى هوش شد. او را به صحن خانه آوردند. به هوش آمد. گفت: خليل و يار من رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره من خبر داد که در دوران عمرم دو بار هجرت خواهم کرد; هجرتى با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) داشتم و هجرتى با على(عليه السلام) و نيز به من خبر داد که من در پايان عمر نابينا خواهم شد (و چنين شد)... و نيز به من دستور داد که از پنج گروه بيزار باشم: از ناکثين (پيمان شکنان) همان ها که در جنگ جمل حاضر شدند و از قاسطين (ظالمان و ستمگران شام) که در جنگ صفين حاضر شدند و از خوارج که در ميدان نهروان حضور يافتند و از «قَدَريّه» آنهايى که شبيه نصارا در دينشان بودند و گفتند: هيچ چيزى مقدر نشده (و همه چيز را خدا به ما تفويض کرده است) و از «مرجئه» آنها که شبيه يهود در دينشان شدند. گفتند: خدا آگاه تر است (که گناه کاران نيز اهل بهشتند) سپس گفت: «أللّهُمَّ إنّى أحيى عَلى ما حَىَّ عَلَيْهِ عَلِىُّ بْنُ أبي طالِب وأمُوتُ عَلى ما ماتَ عَلَيْهِ عَلىُّ بنُ أبى طالِب; خداوندا من بر آنچه على(عليه السلام) بر آن زنده بود زنده ام و بر آنچه او بدرود حيات گفت مى ميرم» اين سخن را گفت و جان به جان آفرين تسليم کرد. توجّه داشته باشيد که قبر ابن عباس در طائف است و مسجد با شکوهى هم به نام او در کنار مقبره اش ساخته اند. 🔹)🔹
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۴۲)🔹 ↪️...عمر بن ابى سلمه در جنگ جمل در خدمت على(عليه السلام) بود، مادرش او را تشويق به اين کار کرد و نامه اى براى اميرمؤمنان على(عليه السلام) نوشت و به دست او داد که در آن نامه آمده است: اگر جهاد از زنان برداشته نشده بود من مى آمدم و در پيش روى تو با دشمنانت مى جنگيدم; ولى فرزندم را به جاى خودم فرستادم. سپس اميرمؤمنان على(عليه السلام) او را به عنوان فرماندار و نماينده خود به حکومت بحرين و فارس مأموريت داد. براى افتخار او همين بس که در آغوش پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) پرورش يافت و در خدمت على(عليه السلام) بود. در بعضى از روايات آمده است که عمر بن ابى سلمه از کسانى است که روايت مربوط به امامت ائمه اثنى عشر را از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرده است. 🔹امّا نعمان بن عجلان از صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و از بزرگان انصار بود و سخنگو و شاعر آنها محسوب مى شد. از جمله اشعار او، شعر بلندى است که در روز سقيفه سرود و بعد از آنکه يارى انصار را در ميدان هاى مختلف نسبت به اسلام و پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برشمرد، اشعارش را با اين دو بيت در حمايت از على(عليه السلام) پايان داد: 🔹وَکانَ هَوانا في عَليّ وَ إنَّهُ * لاََهْلٌ لَها مِنْ حَيْثُ تَدْري وَلا تَدْري وَصيُّ النَّبيِّ الْمُصْطَفى وَابْنُ عَمِّهِ * وَقاتِلُ فُرْسانِ الضَّلالَةِ وَالْکُفْرِ 🔹«ما على را مى خواستيم و او شايسته خلافت بود اى عمر از آنجا که اطّلاع نداشتى. او وصى پيغمبر برگزيده خداست و پسر عم اوست، او با سواران ضلالت و کفر پيکار کرد و آنها را از ميان برد». به موجب همين سوابق، على(عليه السلام) حکومت بحرين را بعد از عمر بن ابى سلمه به او سپرد و بيت المال را به دست او داد (امّا متأسفانه از آنجا که اموال کلان هميشه وسوسه انگيز و مفسده آفرين است) او به هر يک از افراد قوم و قبيله خود که به بحرين مى آمدند مبلغ قابل ملاحظه اى از بيت المال را مى بخشيد. اين خبر به اميرمؤمنان على(عليه السلام) رسيد نامه اى به او نوشت و ملامتش کرد و از او حساب و کتاب بيت المال را مطالبه نمود; ولى نعمان چون نمى توانست حساب صحيحى ارائه دهد، باقى مانده اموال بيت المال را برداشته به شام گريخت و به معاويه ملحق شد. 🔹 🔹
⬆️مخصوصاً شيعيان را هر کجا مى شناخت به قتل مى رساند و جنايات بى شمارى مرتکب شد که روى او را در تاريخ اسلام کاملا سياه کرد، از جمله «حجر بن عدى» آن مرد شجاع و باايمان را که از شيعيان خالص على(عليه السلام) بود و همه جا به نيکى و پاکى شهرت داشت و از صحابه معروف پيامبر(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شد با جمعى از يارانش دستگير کرد و به سوى شام فرستاد و معاويه هم آنها را در سرزمين مرج عذراء به قتل رسانيد و به اين ترتيب ورق سياه ديگرى بر اوراق تاريک پايان زندگى خود افزود. کار به جايى رسيد که حسن بصرى که رابطه چندان خوبى با على(عليه السلام) نداشت درباره او چنين گفت: معاويه سه کار کرد که اگر تنها يکى از آنها را انجام داده بود براى هلاکت او کافى بود: نخست حکمرانى بر اين ملت به وسيله گروهى از سفيهان و ناآگاهان. دوم ملحق ساختن زياد به خود، در حالى که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرموده بود فرزند به شوهر تعلق دارد و سهم مرد زناکار سنگ است و ديگر کشتن حجر بن عدى. واى بر او از سوى حجر و ياران حجر. ما هم مى گوييم: پناه بر خدا از سوء عاقبت و گرفتار شدن انسان در چنگال شياطين جن و انس و جان دادن در حال کفر و ضلالت و جنايت. 🔹 🔹