📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت هجدهم
▫️اما همین خبر و یادآوری آن شب برای عصبیتر کردن عامر کافی بود که سینه در سینۀ ابوزینب نعره کشید: «انقدر ایرانی ایرانی نکنید! از کجا معلوم همون ایرانی آمال رو اذیت نکرده باشه و حالا این دختر از ترس آبروش جرأت نمیکنه حرفی بزنه!»
▪از زشتی آنچه از زبان عامر میشنیدم گُر گرفتم، نورالهدی قدمی به سمت عامر رفت تا پاسخ بیحیاییاش را بدهد و ابوزینب به هیچکدام از ما فرصت عکسالعمل نداد که کشیدۀ محکمی در صورت عامر کوبید و مردانه فریاد کشید: «خفه شو!»
▫تنم تب کرده بود، پیشانیام از عرق پوشیده و دیگر توانی برای ایستادن نداشتم که قامتم از زانو شکست، بیرمق روی زمین چمباته زدم و بهخدا دلم میخواست زمین من را ببلعد.
▪آن شب، بعد از رفتن آن داعشی هیچکس جز خدا بین ما نبود و خدا خود شاهد نجابت چشمان و حیای کلامش بود که حتی در ماشین یکبار نگاهم نکرد و جز چند سوال ضروری، کلامی با من حرف نزد تا مرا به آغوش نورالهدی سپرد و رفت.
▫تازه گمشدۀ این چند روزم را پیدا کرده و دلم میخواست بیشتر از او بشنوم و حالا عامر کاری کرده بود که حتی خجالت میکشیدم سرم را بالا بگیرم.
▪️جای سیلی روی صورت عامر بود و انگار این کشیده، داغ دل ابوزینب را خنک نکرده بود که کلماتش از خشم تک به تک آتش میگرفت: «اون پسر رفیق منه! یک ساله با هم تو یه سنگر میجنگیم و مثل برادرم بهش اعتماد دارم. تو خجالت نمیکشی؟»
▪عامر دیگر جرأت نمیکرد کلامی بگوید که فقط خیره نگاهش میکرد و آنچه من ندیده بودم، ابوزینب دیده و تازه امروز رازش را فهمیده بود که شور شیدایی آن جوان به جانش افتاد و صدایش همچنان از ناراحتی میلرزید: «کاری که اون شب مهدی کرده، دل و جیگری میخواد که هرکسی نداره! پس دهنت رو ببند!»
▫از نیمرخ عامر میدیدم صورتش از غیظ و غضب کبود شده و کشیدهای که در دستان من مانده بود، از ابوزینب خورده و دیگر حرفی برای گفتن نداشت که از خانه بیرون رفت و در را پشت سرش طوری به هم کوبید که تنم لرزید و اشکی که پشت شیشه چشمم بند آمده بود، بیصدا چکید.
▪نورالهدی میفهمید چه حالی دارم؛ کنارم روی مبل نشست و دستان مهربانش را دور شانهام کشید تا دلم به خواهریاش خوش باشد و ابوزینب برای دلداریام نمیدانست چه کند که به جاده خاکی زد: «خطوط تلفن هنوز تو فلوجه قطعه، نمیتونیم با پدر و مادرت تماس بگیریم اما هروقت آماده شدی، خودم میبرمت!»
▫میدانستم به هوای دوری و بیخبری از من، دلی برایشان باقی نمانده و در این چند روز کابوس کشته شدن من هزار بار آنها را کشته است که تمام توانم را جمع کردم و یک جمله گفتم: «الان بریم.»
▪نورالهدی دلش میخواست همراهم تا فلوجه بیاید اما دخترانش یکی سه ساله و دیگری شیرخواره بود و نمیشد تنهایشان بگذارد که مرتب سفارش حال و روزم را به همسرش میکرد.
▫️به خوبی میدانست در فلوجه کارد به استخوان مردم رسیده است؛ هر چه میتوانست از نان و برنج و گوشت و روغن و حبوبات همراهم کرد و به جای من، او از اینهمه مهربانی شرمنده بود که زیر لب زمزمه کرد: «تا شهر برگرده به وضعیت عادی شاید اینا به کارتون بیاد.»
▪️آغوشش شبیه خواهری که هرگز نداشتم گرم و امن بود و باید از حضورش دل میکندم که سرانجام روی او و دخترانش را بوسیدم و از خانه خارج شدم.
▫️با دلی که از زخم زبان عامر آتش گرفته بود، از پلهها پایین میآمدم و هنوز از پیچ پله رد نشده بودم که ابوزینب صدا رساند: «در ماشین بازه، سوار شو تا من بیام.»
▪در خانه را باز کردم و همین که ماشین ابوزینب را دیدم، پرندۀ خیالم از قفس پرید که چند شب پیش درست مقابل در همین خانه از ماشینش پیاده شده و همینجا آخرین بار او را دیده و حالا نمیفهمیدم در دلم چه خبر شده است.
▫شاید صورتش را به درستی ندیده و تنها ساعتی کنار او بودم و در همان زمان کوتاه، جسارت و شجاعت و فداکاریاش کاری با قلبم کرده بود که حتی لحظهای فکرش فراموشم نمیشد.
▪نگاهم به خم خیابان بود؛ جایی که ماشینش پیچید و آخرین بار نیمرخ صورتش را دیدم و بیآنکه بخواهم آرزویی به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت در و دیوار جانم را به هم کوبید؛ دلم میخواست تنها یکبار دیگر او را ببینم و بنا بود حتی شیرینی آرزوی دیدارش زهرِ جانم شود که صدای عامر در گوشم شکست: «چرا نمیفهمی داری دیوونم میکنی؟»
▫به سمتش چرخیدم؛ کنار کوچه منتظر من ایستاده بود و میخواست تا ابوزینب نیامده کاری کند که با میخ نگاه خیرهاش به چشمانم فرو رفت و بیپرده پرسید: «چیکار کنم که راضی بشی با من بیای؟»
▪هنوز از نیشی که در خانه زده بود، تا مغز استخوانم میسوخت که با تنفر نگاهش کردم و با یک جمله انتقام گرفتم: «اگه تا دیروز هیچ احساسی بهت نداشتم، از امروز ازت بدم میاد!»...
📖 ادامه دارد...
➯@Bshmk33
Hojat Ashrafzadeh - Zibaye Mani.mp3
7.19M
🎙حجت اشرف زاده
🎼زیبای من
➯@Bshmk33
💥#2_روز مانده تا شهادت آقا امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت و ولایت #بقیه_الله_الاعظم ، #حجه_بن_الحسن ، #امام_مهدی ( عج ا...تعالی فرجه الشریف )
💥 #11_روز مانده تا تولد #خاتم_الانبیین، #اشرف_الانبیاء_و_المرسلین ، #حبیب_الله ، حضرت #محمد_مصطفی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و فرزند گرامی شان رئیس مذهب جعفری ، آقا امام #جعفر_صادق ( ع )
➯@Bshmk33
➯@Bshmk33
⚜رسول خدا در آینه قرآن :
🍂محبت و دلسوزی شدید پیامبر :
🔸فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَي آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً
(کهف/۶)
⚡️ترجمه :
گوئى تو مى خواهى خويشتن را از شدت اندوه، هلاك كنى كه: چرا آنها به اين كتاب آسمانى ايمان نمى آورند؟
❌ این آیه نهايت دلسوزى پيامبر را مى رساند.
ایشان از گمراهى مردم رنج مى بردند، به ايمان آنها عشق مى ورزيدند، و از اين كه مردم راه روشن و راست را گذارده، به بى راهه مى رفتند، غصه مى خوردند، غصه اى جانكاه!
🔴 و این نشانه شدت علاقه پیامبر به مردم است.
مانند پدری که دوست دارد و تلاش می کند فرزندش به بهترین کمالات دست پیدا کند، و از اشتباه و انحراف او ناراحت شده و بشدت غصه می خورد.
#پیامبر_در_قرآن
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبا و دلنشین با صدای استاد محمد شحات انور از سوره مبارکه انشقاق.
➯@Bshmk33
🌷سه دستور مهم به مومنان درقرآن🌷
1⃣وفای به عهد 🌹
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎ [ ﻱِ ﻓﺮﺩﻱ ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ، ﺳﻴﺎﺳﻲ ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ، ﻧﺬﺭ ، ﻋﻬﺪ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ] ﻭﻓﺎ ﻛﻨﻴﺪ.(مائده ١)
انواع پیمان:
✅پیمان الهی مثل ولایت
✅پیمان بشری مثل ازدواج
✅پیمان نفسی بین انسان و خودش
2⃣حلال بودن گوشت چهارپایان 🌹
أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ
[ ﮔﻮﺷﺖِ ] ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﻌﺪ ، ﺣُﺮﻣﺘﺶ ] ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺣﻠﺎﻝ ﺍﺳﺖ(مائده ١)
3⃣حفظ حرمت احرام حج 🌹
غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ
[ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ]ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺷﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣُﺤﺮم [ ﺑﻪ ﺍﺣﺮﺍم ﺣﺞ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ] ﻫﺴﺘﻴﺪ ، ﺣﻠﺎﻝ ﺑﺸﻤﺎﺭﻳﺪ .(مائده ١)
➯@Bshmk33
⚜سبک زندگی قرآنی :
🍂پنج راهکار عملی برای هدایت :🍂
🔶 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلاً
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلاً
وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِيلاً
(سوره انسان/آیات ٢٣ تا ٢۶)
⚡️در سوره مبارکه انسان، خداوند متعال به پیامبر اکرم میفرماید برای هدایت، قرآن را بر تو نازل کردیم.
سپس برای اجرایی کردن رهنمودهای قرآن و هدایت پذیری، پنج دستور و راهکار ارائه می فرماید :
🔸۱ـ صبر. چون بدون صبر، انجام تکالیف الهی ممکن نیست.
🔸۲ـ عدم اطاعت از گناهکاران و کفار. چون ممکن است با مانع تراشی، جلوی دینداری و هدایت شدنِ انسان را بگیرند.
🔸۳ـ ذکر مستمر و یاد خدا در طول شبانه روز. چون به محض غفلت، انسان مرتکب گناه شده و از هدایت فاصله می گیرد.
🔸۴ـ سجده، که علامت و نماد عبودیت و تسلیم خدا بودن است.
🔸۵ـ تسبیح و منزه دانستن خدا از هر ایراد و نقص، که نتیجه اش رسیدن به مقام رضاست.
➯@Bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ !
سوگند به این شهر که تو در آن ساکنی...
➯@Bshmk33
#چهارشنبه_های_امام_رضایی 💚
🌱دو قطره اشک به چشم و دعای اذنِدخول
🌱اجازه میدهی ای هشتمین نگارِ رسول؟
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
#دلتنگزیارت
➯@Bshmk33
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌼
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
*۞اَللّهُمَّ۞*
*۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞*
*۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞*
*۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞*
*۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞*
*۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞*
*۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞*
*۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞*
*۞طَویلا۞*
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
# قرار روزانه
➯@Bshmk33
دعایعهد۩حجتبهرالعلومی.mp3
4.15M
📜 دعای عهد امام زمان (عج)
🎙 با نوای سید حجت بحرالعلومی
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹
#نذرگل_نرجس_صلوات 🌺
➯@Bshmk33
🌾🕊 سلام بر تو ای مولایی که سینه
مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین
است.
🕊🌾 سلام بر تو و بر روزی که به تمام
جهانیان جرعه های حکمت خواهی
نوشاند.
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🤲
✋ سلام حاضرترین غایب زمین ☀️
➯@Bshmk33