eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
350 دنبال‌کننده
51هزار عکس
33.3هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را که پیمودم به حُب او مسیر راستینی را نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق... سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را غذای بچه‌هایش را به ایتام و فقیران داد ندیده چشم عالم شاه‌مردِ این‌چنینی را شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند همان که شاد می‌فرمود هر اندوهگینی را از آن لب‌های نورانی، از آن حلقوم ربانی الهی بشنوم آوای رب العالمینی را علی حتی به مورِ در مسیرش هم نظر می‌کرد یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش نشان داده‌ست در میدان حماسه‌آفرینی را درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می‌گفت کجا داری سراغ این‌گونه شیر بی قرینی را چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش به چالش می‌کشد اوصاف او عقل زمینی را شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را تصور کن نشستی در میان حجره‌ی صحنش خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش رها کردند این امت عجب حبل المتینی را ** امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را پس از زهرا علی زانو بغل می‌کرد طوری که نوشته صاحب مقتل: تصور کن جنینی را... ✍ @Bshmk33
طبع رمیده‌ شعر را به ناگزیر می‌کشد خیال تشنه‌کام را، سوی کویر می‌کشد به هم زند سراب را، به هر مسیر می‌کشد تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می‌کشد که در غدیر، مصطفی ناز امیر می‌کشد نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می‌کشد علی که بام خانه‌اش عرش به زیر می‌کشد شبانه روی دوش خود بار فقیر می‌کشد به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را کرم کند فقیر را، اسیر را، یتیم را رسیده از سوی خدا امر سروشِ مصطفی گشوده پرده‌ای خدایِ پرده پوش مصطفی بار رسالتِ رُسل نهد به دوشِ مصطفی آب بقاءِ دین شده چشمه‌ی نوش مصطفی ببین به مدح مرتضی جوش و خروش مصطفی نگاه شوق فاطمه ربوده هوش مصطفی لنگر آسمان زده تکیه به دوش مصطفی نغمه‌ی یاعلی علی، رسد به گوش مصطفی علی که وصف شأن او خدا به لافتی کند به بازی یتیم‌ها قامت خود دوتا کند علی که در دلش به جز خوف خدا قدم نزد تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد چو ضرب دست مرتضی، عرب نزد، عجم نزد کسی چنان «امینی» از غربت او قلم نزد به بام عدل هیچ‌کس چنان علی علم نزد ستم کشید و دست خود به حربه‌ی ستم نزد مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد قسم به حق نمی‌شود مدیح او رقم شود اگر بِحار جوهر و درخت‌ها قلم شود علی‌ست جان احمد و دار و ندار فاطمه مظهر علم ایزد و صبر و قرار فاطمه علی‌ست صبح روشنی به روزگار فاطمه چنان ستاره می‌دمد به شام تار فاطمه علی‌ست آن گلی که شد باغ و بهار فاطمه رسد به اوج خویش تا رسد کنار فاطمه فاطمه یار حیدر و علی‌ست یار فاطمه هستی خویش را کند علی نثار فاطمه فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش زمان ندیده لحظه‌ای ز کردگار غافلش عِلمِ تمام انبیا قطره‌ای از فضائلش ملائک‌اند مُحرم صدق و صفای منزلش ذکر خداست در سرش، نور خداست در دلش قهر کند به دشمنان، مِهر کند به قاتلش اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش اگر چه خورد بر زمین فرشته‌ای مقابلش علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد@Bshmk33
غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را که پیمودم به حُب او مسیر راستینی را نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق... سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را غذای بچه‌هایش را به ایتام و فقیران داد ندیده چشم عالم شاه‌مردِ این‌چنینی را شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند همان که شاد می‌فرمود هر اندوهگینی را از آن لب‌های نورانی، از آن حلقوم ربانی الهی بشنوم آوای رب العالمینی را علی حتی به مورِ در مسیرش هم نظر می‌کرد یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش نشان داده‌ست در میدان حماسه‌آفرینی را درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می‌گفت کجا داری سراغ این‌گونه شیر بی قرینی را چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش به چالش می‌کشد اوصاف او عقل زمینی را شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را تصور کن نشستی در میان حجره‌ی صحنش خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش رها کردند این امت عجب حبل المتینی را ** امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را پس از زهرا علی زانو بغل می‌کرد طوری که نوشته صاحب مقتل: تصور کن جنینی را... ✍ @Bshmk33
طبع رمیده‌ شعر را به ناگزیر می‌کشد خیال تشنه‌کام را، سوی کویر می‌کشد به هم زند سراب را، به هر مسیر می‌کشد تشنه کند تو را سپس سمت غدیر می‌کشد که در غدیر، مصطفی ناز امیر می‌کشد نقش دو آفتاب را چه بی نظیر می‌کشد علی که بام خانه‌اش عرش به زیر می‌کشد شبانه روی دوش خود بار فقیر می‌کشد به جود خود نشان دهد صراط مستقیم را کرم کند فقیر را، اسیر را، یتیم را رسیده از سوی خدا امر سروشِ مصطفی گشوده پرده‌ای خدایِ پرده پوش مصطفی بار رسالتِ رُسل نهد به دوشِ مصطفی آب بقاءِ دین شده چشمه‌ی نوش مصطفی ببین به مدح مرتضی جوش و خروش مصطفی نگاه شوق فاطمه ربوده هوش مصطفی لنگر آسمان زده تکیه به دوش مصطفی نغمه‌ی یاعلی علی، رسد به گوش مصطفی علی که وصف شأن او خدا به لافتی کند به بازی یتیم‌ها قامت خود دوتا کند علی که در دلش به جز خوف خدا قدم نزد تیغ به جز رضای حق، به ذات حق قسم نزد سر از تمام کفر زد، ز قدر خویش دم نزد چو ضرب دست مرتضی، عرب نزد، عجم نزد کسی چنان «امینی» از غربت او قلم نزد به بام عدل هیچ‌کس چنان علی علم نزد ستم کشید و دست خود به حربه‌ی ستم نزد مجمع اهل فتنه را ز مصلحت به هم نزد قسم به حق نمی‌شود مدیح او رقم شود اگر بِحار جوهر و درخت‌ها قلم شود علی‌ست جان احمد و دار و ندار فاطمه مظهر علم ایزد و صبر و قرار فاطمه علی‌ست صبح روشنی به روزگار فاطمه چنان ستاره می‌دمد به شام تار فاطمه علی‌ست آن گلی که شد باغ و بهار فاطمه رسد به اوج خویش تا رسد کنار فاطمه فاطمه یار حیدر و علی‌ست یار فاطمه هستی خویش را کند علی نثار فاطمه فاطمه نیز جان خود هدیه به مرتضی کند اهل مدینه را به یاری از علی صدا کند علی که هست ماسوا به صبر و حلم سائلش زمان ندیده لحظه‌ای ز کردگار غافلش عِلمِ تمام انبیا قطره‌ای از فضائلش ملائک‌اند مُحرم صدق و صفای منزلش ذکر خداست در سرش، نور خداست در دلش قهر کند به دشمنان، مِهر کند به قاتلش اگر چه پیش چشم او شرر گرفت حاصلش اگر چه خورد بر زمین فرشته‌ای مقابلش علی صبور ماند و جمع فتنه را به هم نزد به حفظ جان مسلمین از انتقام دم نزد@Bshmk33
باید که تو را حضرت منان بنویسد در حد قلم نیست که قرآن بنویسد هر دست گدایی که به سوی تو دراز است مفهوم قنوتی‌ست که در بین نماز است سمت حرم توست دلم باز روانه «ای تیر غمت را دل عشاق نشانه» ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا قدری به من خسته بهایی بده مولا آن چیست که در حج و طواف است؟ نشانه‌ست «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»‌ست... :: بر اسب سوار است قیامت شده بر پا دشمن به فرار است از این حالت مولا شمشیر کشیده‌ست که لشگر بگشاید باید برود یک‌تنه خیبر بگشاید «یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو» این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو... مخصوص علی هست علی شیر خداوند آن یکّه جوانمرد به تعبیر خداوند... ...از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد «با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد» :: احمد زند آیا نفسی غیر علی؟ نه بالا برود دست کسی غیر علی؟ نه «من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده‌ست حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده‌ست ✍ @Bshmk33