eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
908 دنبال‌کننده
52.3هزار عکس
34.2هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹تو خوب باش امام زمان خودش میاد به دیدنت ... 🔷حجت الاسلام قدس نقل می‌کنند: « روزی آقا (آیت الله بهجت رحمت الله علیه ) فرمودند: در تهران استاد روحانی بود كه لُمعَتین را تدریس می‌كرد، مطلع شد كه گاهی از یكی از طلاب و شاگردانش كه از لحاظ درس خیلی عالی نبود، كارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می‌شود. روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی كوچك ظریفی برای درست كردن قلم به همراه داشتند ) كه خیلی به آن علاقه داشت، گم می‌شود. 📩 وی هر چه می‌گردد آن را پیدا نمی‌كند و به تصور آنكه بچه‌هایش برداشته و از بین برده‌اند نسبت به بچه‌ها و خانواده عصبانی می‌شود، مدتی بدین منوال می‌گذرد و چاقو پیدا نمی‌شود.،و عصبانیت آقا نیز تمام نمی‌شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می‌گوید: « آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه كهنه خود گذاشته‌اید و فراموش كرده‌اید، بچه‌ها چه گناهی دارند!» آقا یادش می‌آید و تعجب می‌كند كه آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می‌كند كه او با (اولیای خدا) سر و كار دارد، روزی به او می‌گوید: بعد از درس با شما كاری دارم. چون خلوت می‌شود می‌گوید: آقای عزیز، مسلم است كه شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید. خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می‌شوید؟ 📩 استاد اصرار می‌كند و شاگرد ناچار می‌شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می‌گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می‌دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند. مدتی می‌گذرد و آقای طلبه چیزی نمی‌گوید و آقای استاد هم از ترس اینكه نكند جواب، منفی باشد جرأت نمی‌كند از او سؤال كند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام می‌شود و روزی به وی می‌گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می‌بیند كه وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می‌كند. آقا می‌گوید: عزیزم، خجالت نكش آنچه فرموده‌اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین). آن طلبه با نهایت ناراحتی می‌گوید آقا فرمود: 🚩«لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس كنید من خودم نزد شما می آیم.» 📌منبع: سایت bahjat.ir https://eitaa.com/bshmk33
🔻توصیه به خواندن زیارت امین الله: در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (علیه السلام)، او می‌گوید: 🔹همراه با امام زمان(علیه السلام) داخل حرم مطهر امام کاظم (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: 🔹«زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می‌خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» 🔹فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند. 📚نجم الثاقب ، ص455. 🌸🍃ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج🍃🌸 امـــــامـ زمـــانـــے شــــو😊💐 https://eitaa.com/bshmk33
💌📬💌ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻴّﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ 🏮ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺳﻴّﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ (ﻉ) ﻧﺎﺋﻞ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻭ ﺗﻮﻗﻴﻊ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﻣﻔﺘﺨﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ✨ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺣﻠﺒﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: 🔹«ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﮔﺎﻩ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﻣﻌﻈّﻢ ﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺸﻴّﻊ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺸّﺮﻑ ﺑﻪ ﻋﺘﺒﺎﺕ ﻋﺎﻟﻴﺎﺕ ﻭ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ. 🔺ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﻫﻢ، ﺁﻧﺠﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺷﮑﺎﻟﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺳﻌﻪ ﺻﺪﺭ ﻭ ﮔﺸﺎﺩﮔﯽ ﭼﻬﺮﻩ، ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: 🔹«ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ.» 💭ﮔﻔﺘﻢ: «ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ » ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﺯ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ؟» 💭ﮔﻔﺘﻢ: «ﻳﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ (ﻉ). » ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺁﺭﯼ. » 🔺ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭﺏ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﮐﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺮﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺠّﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﻭ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﺷﺪﻡ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻭﺻﻒ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ: 🔶ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﻴﻢ ﻳﺎ ﺳﻴّﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﺭﺧﺺ ﻧﻔﺴﮏ ﻭ ﺍﺟﻠﺲ ﻓﯽ ﺩﻫﻠﻴﺰ ﺑﻴﺘﮏ ﻭ ﻟﺎ ﺗﺮﺥ ﺳﺘﺮﮎ (ﻭ ﺍﻋﻦ ﺍﻭﺍﻏﺚ ﺷﻴﻌﺘﻨﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﻟﻴﻨﺎ) ﻧﺤﻦ ﻧﻨﺼﺮﮎ ﺍﻧﺸﺎﺀﺍﻟﻠّﻪ. «ﺍﻟﻤﻬﺪﯼ» 🔶(ﻳﻌﻨﯽ: ﺑﻨﺎﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﺎﻳﻨﺪﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ. ﺍﯼ ﺳﻴّﺪ ﺍﺑﻮ الحسن ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﻭ ﺩﺭﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﺍﺩ ﻭ ﮐﻤﮏ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺱ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺗﺮﺍ ﻳﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻴﻢ ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠّﻪ. ) 🔹ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: «ﺍﻳﻦ ﺗﻮﻗﻴﻊ ﺷﺮﻳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ؟» ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﻋﺎﺑﺪ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻘﻮﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤّﺪ ﮐﻮﻓﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﻭﺛﻮﻕ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ. » ﺍﺟﺎﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺗﺎ ﺳﻴّﺪ ﺩﺭ ﻗﻴﺪ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﻢ.» 📙(- ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﺻﺎﻟﺤﻴﻦ) -ملاقات علماء بزرگ اسلام با امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) https://Eitaa.com/bshmk33
✨﷽✨ ✅شفای پای علامه میرجهانی توسط امام زمان عج.. ✍علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده بود. خودشان می‌فرمودند:‌ روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند. در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم. آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم. دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود می‌آید. گفتم: آهسته آهسته می‌روم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم. در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه می‌کردم که دیدم: شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکرده‌اید. گفتم: تاکنون که نشده است، گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟ گفتم: البته. پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ. پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی. خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید. فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید. گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را می‌دانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت. در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید... ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند... 📚کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان عج ✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره) ➯@Bshmk33
کمک رسانی امام زمان(عج) - مرحوم کافی.mp3
2.92M
⭕️ کمک رسانی امام زمان(عج) به در راه مانده 🎙مرحوم کافی (ره) 🏷 عجل الله تعالی فرجه مرحوم @Bshmk33