eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
856 دنبال‌کننده
52.7هزار عکس
34.5هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 به جمهوری‌اسلامی‌ایران گفته‌ایم: آری 🇮🇷 به هرچه غیر جمهوری‌اسلامی‌ایران: نه سالروز رای ۹۸.۲ درصدی مردم به جمهوری اسلامی https://Eitaa.com/bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسن عسکری علیه ‌السلام: إنَّ اَلْوُصُولَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِامْتِطَاء اَللَّيْلِ رسيدن به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با مركب شب زنده دارى به دست نمى آيد. بحارالأنوار ج75 ص380 https://Eitaa.com/bshmk33
📚 اهمیت امنیّت روانی ، در رفتار اهل بیت علیهم السلام روزی سفيان_ثورى خدمت عليه السلام رسید . امام را ناراحت دید به طوری که رنگ رخسارِ ايشان را دگرگون يافت . دليل آن را جويا شد . امام فرمود : اهل خانه را از اين كه بالاى بام بروند ، نهى كرده بودم ؛ ولى هنگام ورود ديدم كنيزى از كنيزكان من كه يكى از فرزندان مرا پرورش مى دهد ، از نردبان بالا مى رود ، در حالى كه كودك را هم در آغوش دارد . همين كه مرا ديد ، مضطرب و سرگردان شد و فرزندم از دست او افتاد و مُرد . سپس فرمود : « فَما تَغَيَّرَ لَوني لِمَوتِ الصَّبِيِّ وإنَّما تَغَيَّرَ لَوني لِما أدخَلتُ عَلَيها مِنَ الرُّعبِ ... این تغییر رنگ من ، نه به سبب مرگ فرزندم ، بلكه به سبب این است که موجب و رعب آن كنيز شده ام » . امام عليه السلام پيش از آن ، دو بار به آن كنيز فرموده بود : تو در راه خدا آزادى و هيچ باكى بر تو نيست . 📚منبع : مناقب ابن شهرآشوب ، ج ۴ ، ص ۲۷۴ https://Eitaa.com/bshmk33
. 🌷همسرم، فضل الله رحمانی با کمپرسی‌اش به جبهه رفته بود. بعد از پذیرش قطعنامه خبر آوردند، مفقود شده است. خیلی نگران بودم. دو بچه کوچک و یک بچه در راه، نگرانی و سردرگمی‌ام را چند برابر کرده بود. یک شب او به خوابم آمد. بیابان بود و همه جا پر از برف و درختان بی‌برگ که سفیدی، شاخه‌های برهنه‌اش را پوشانده بود. من همان سرگردانی عالم بیداری را آنجا هم داشتم. دیدم کبوتر بزرگی به سویم می‌آید. کبوتری که نیمی از بیابان را فرا گرفته است و در آن شب تمام بیابان را روشن کرده است. 🌷وقتی کبوتر صورتش را به طرف من برگرداند، دیدم شوهرم، فضل‌الله است. او از من پرسید: «چرا نگرانی؟» گفتم: «خیلی جاها دنبالت گشته‌ام؛ جهاد، بنیاد و.... اما پیدات نکردم.» گفت: «من اینجا هستم.» پرسیدیم: «اینجا کجاست؟» یک‌باره دیدم هزاران کبوتر در آسمان پیدا شد. پرسیدم: «این کبوترها کی هستند؟» جواب داد: «اینها دوستان من هستند. اول اندازه من بودند ولی حالا کوچک شده‌اند.» پرسیدم: «اینها از کجا می‌آیند.» جواب داد: «همان جایی که به خاطرش جنگیده‌اند.» 🌷پرسیدم: «مثلاً کجا؟» جواب داد: آن را دیگر باید خودت بدانی.» پرسیدم: «یعنی تو دیگر به خانه برنمی‌گردی؟» گفت: «نه! فقط مواظب خودت و بچه‌هایم باش. در ضمن بچه‌‌ای که به همراه داری دختر است و اسمش هم فاطمه! تو و بچه‌هایت هیچ مشکلی ندارید، با خدا باشید و مطمئن باشید خداوند پشتیبان شماست.» وقتی از خواب بیدار شدم، مطمئن بودم که او شهید شده است. فردای همان ‌روز خبر آوردند که کمپرسی منهدم شده او را پیدا کرده‌اند، اما هیچ اثری از خود او نیست. آنان نام همسرم را به عنوان شهید مفقود‌الجسد ثبت کردند. 🌷با همه این احوال دلم رضا نمی‌داد که بی‌تفاوت بنشینم و زندگی‌ام را بکنم. باز به دنبال او می‌گشتم. تا اینکه شبی دیگر خواب دیدم چهار پاسدار سرِ تختی را گرفته‌اند و به منزل ما می‌آورند. کسی روی تخت خوابیده و ملحفه‌ای رویش کشیده شده است. پرسیدم: «او کیست؟» جواب دادند: «همانی که تو به دنبالش می‌گردی.» ملحفه را از یک طرف کنار زدم، دیدم یک پایش قطع شده است. از طرف صورتش هم کنار زدم دیدم همسرم است. چمشانش را باز کرد و گفت: «فقط آمده‌ام به تو بگویم این قدر دنبال من نگرد. همان طور که تو ناراحت من هستی،‌ من هم ناراحت تو هستم. زندگی‌ات را بکن. من دیگر برنمی‌گردم.» 🌷گفتم: «آخر جنازه‌ای، قبری…» گفت: «بعضی‌ها این‌طور پیش خدا می‌روند. وقتی از خواب بیدار شدی به خودت تلقین نکن که این خواب دروغ بوده است، مطمئن باش درست است. تو دیگر مرا پیدا نمی‌کنی، پس مواظب بچه‌ها باش.» وقتی از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم وصیت او را همان‌طور که در خواب به من توصیه کرده بود، عملی کنم.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز فضل الله رحمانی https://Eitaa.com/bshmk33
امام باقر عليه السلام: وَاللَّهِ، ما تَرَكَ اللَّهُ أرضاً مُنذُ قُبِضَ آدَمُ عليه السلام إلّا وفيها إمامٌ يُهتَدى‏ بِهِ إلَى اللَّهِ، وهُوَ حُجَّتُهُ عَلى‏ عِبادِهِ، ولا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ حُجَّةٍ للَّهِ‏ِ عَلى‏ عِبادِهِ به خدا سوگند، خداوند از هنگامى كه آدم عليه السلام را قبض روح كرد، زمين را بدون امامى كه با او به خدا ره جويند، رها نكرد و او حجّت بر بندگان خداست و زمين، بدون امامى كه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقى نمى‏ماند الكافی جلد1 صفحه179 https://Eitaa.com/bshmk33
📚 زنى به خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و عرض كرد مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه میكند مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند آن حضرت فرمود هر چه میخواهى بپرس آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا (س) با روى گشاده جواب میداد.آن زن از زيادى پرسش‏ها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمی‏دهم حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:باز هم بپرس سپس حضرت براى تقويت روحيه آن زن چنين فرمود اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند،آيا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى ‏كند؟ زن جواب داد:نه.حضرت فرمود:من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى ‏گويم،از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت می‏كنم و هرگز ملول و خسته نمی‏شوم.از رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى ‏شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته‏ اند از خداى خود پاداش مى‏ گيرند 📚بحارالانوار ج ۲ ص ۳ https://Eitaa.com/bshmk33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا