eitaa logo
بسیج دانشجویی خمین
204 دنبال‌کننده
257 عکس
265 ویدیو
9 فایل
شهید مظلوم ، آیت الله دکتر بهشتی « ره » : دانشجو مؤذن جامعه است ، اگر خواب بماند نماز امت قضا می شود .
مشاهده در ایتا
دانلود
|| پیام تسلیت دکتر مخبر در پی عروج آسمانی دانشجوی جهادگر محمدحسین دریس 🔹 سرپرست ریاست جمهوری در پیامی عروج دانشجوی جهادگر محمدحسین دریس را خدمت خانواده این جوان غیور، دوستان و خانواده بزرگ جهادگران کشور تسلیت گفت. 🔹دکتر محمد مخبر در پیامی با تسلیت عروج دانشجوی جهادگر محمدحسین دریس تصریح کرد: امثال این دانشجویان که تمام داشته‌هایشان را برای خدمت به محرومین می‌گذارند، از نقاط درخشان امید به آینده انقلاب عزیزمان هستند. « علیه السلام » ╭ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╮ 🇮🇷🇵🇸 @bsouni57 🇵🇸🇮🇷 ╰ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╯
سلام محمدحسین جان سلام بر جهادگر آسمانی خستگی ناپذیر گفته بودن چندسالیست بروبچه های دانشگاه علوم پزشکی اراک به این چند روستا سر می‌زنند و جویای احوالاتشون می‌شوند و کارهای جهادی مختلفی انجام می دهند. صفی طولانی از مردم برای درمان و مداوا در حیاط مدرسه ای جمع شده بودند. دانشجویانی در دل مسجد برای انجام کارهای فرهنگی و آموزشی مردم رو جمع کرده بودند. چشمه ای از نور و امید در دل مردم چند روستای خنداب روشن شده بود. پرسیدم مسئول برگزاری این اردوی جهادی چه کسی است؟ گفتن دریس است. گفتم نام کوچک دریس چیست؟ گفتن محمدحسین گفتم آقا محمدحسین از کدوم دانشگاهن؟ گفتن از علوم پزشکی اراک. پرسیدم ببخشید آقا، برادر دریس کجا هستند؟ گفتن رفته روستای کناری به رفقاش سر بزند تا کم و کسری های آنجا رو هم رفع و رجوع کند. پرسیدم کی میان؟ گفتن یه چندساعت دیگه برمی‌گردند. ساعتی می‌گذرد و دوباره... ببخشید آقا هنوز آقای دریس نیامده اند؟ گفتن چرا زنگ زدیم نزدیک هستند. ماشینی پارک می‌کند و چند نفری از خودرو پیاده می شوند. آقا ببخشید برادر دریس کدامتونید؟ گفت بفرمایید دریس بنده هستم. کاری باشه در خدمتیم. گفتم آقا محمدحسین دریس شما هستید؟ گفت بله بنده هستم. [محمدحسین جان چقدر خسته بودی و انگار چند روز است که نخوابیدی؟ چرا اینقدر چشمانت قرمز شده؟ خستگی از سر و رویت می بارد؟چرا اینقدر این ور و اون ور میروی؟ چرا یک جا بند نمیشی؟] گفتم آقا محمدحسین جان مسئول اردو شما هستید؟ گفت من خادم دانشجویان جهادگر هستم.[کاش همه مدیران مثل شما فکر میکردند] پرسیدم آقا محمدحسین چند نفرید؟ گفت ۱۳۰ نفری هستیم. پرسیدم کیا هستید؟ گفت هم از اساتید و متخصصین تشریف آوردند و هم از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاههای اراک. پرسیدم اسکانتون کجاست؟ گفت دوتا حسینیه رو گرفتیم بچه ها اونجا استراحت می‌کنند. پرسیدم چندتا روستا کار انجام میدید؟ گفت ۵ تا روستا گفتم چندسال هست اینجا می آیید؟ گفت دو سه سالی هست که اینجا میایم. پرسیدم آقا محمدحسین چه کارهایی انجام میدید؟ گفت کارهای درمانی، فرهنگی، آموزشی پرسیدم دریس جان میشه یه بازدیدی از بچه هاتون داشته باشیم؟ مشتاقانه گفت بله. فقط صبر کنید کارها رو به یکی از بچه ها بسپرم بعد بریم. کارها رو به یکی سپرد و با ما همراه شد. با محمدحسین همراه میشیم و وارد مطبی می شویم که با مطب‌های دیگه خیلی فرق دارد. اینجا انگار بیمارستانی کوچک با تخصص های گوناگون در حال انجام ارائه خدمات هستند. از پزشک عمومی گرفته تا دندانپزشکی. از روانشناسی تا مامایی..... چندین کلاس مختلف رو آماده کرده بودند برای تخصص های مختلف. پیرمرد یا پیرزنی که میومد برای درمان بعد از درمان چقدر برای اینها دعا می‌کرد. دعاشون میکردن که خیر ببینی. ان شاءالله عاقبت بخیر بشید. مرد و زنی هم که میومدن چقدر به جهادگران احترام می‌کردند. زنی را دیدم که دست بچه اش را گرفته باخود برای درمان به اینجا آورده بود. پیرمردی را دیدم که با عصا آمده بود و چقدر بچه ها بهش احترام می‌گذاشتند. صندلی چیده شده بود برای پذیرش. دو سه تا از جهادگران مسئول پذیرش بودند. یکی دوتا از دانشجویان تریاژ می‌کردند و بعد از معاینه اولیه به متخصصین ارجاع می‌دادند. یکی رو به پزشک عمومی یکی رو به ارتوپد یکی رو به دندانپزشکی یکی رو به مشاوره و خلاصه هر کسی با هر تخصصی اومده بود. برادر دریس هم مسئول هماهنگی و مدیر اردوی جهادی بود. و چقدر مخلصانه می دوید و تلاش می‌کرد. مزد اینکارها رو از اولین مجاهد فی سبیل الله از آقایی بگیری که طبیبُ دوّار بود و گره از کارهای مردم باز می کرد. ان شاءالله که با رسول الله محشور بشوی. _ ____________ ___ محمدحسین جان توی محرم امسال هم دوباره دیدمت. ولی این بار پای روضه ارباب. پای سه ساله امام حسین علیه السلام چقدر گریه کردی. توی روضه بچه های امام حسن علیه السلام اشک ریختی. کنار تیرهای روان به بدن و گلوی علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام گریه کردی. پای روضه علمدار کربلا و دستان بریده شده باب الحوائج اشک ریختی و سینه زدی. با مصیبت شهادت امام حسین علیه السلام توی گودی قتلگاه چقدر فغان سر دادی و اشکها ریختی. چقدر با امام الساجدین در شب شام غریبان گریه کردی و آخر هم در شب شهادت امام زین العابدین علیه السلام آسمانی شدی. سینه زن امام حسین بودی و در شب شهادت امام سجاد به ملکوت رفتی. ان شاءالله پیش ارباب بی کفن باشی و با او محشور شوی . 📝 طه جوادی _ ادوار دانشجویی « علیه السلام » ╭ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╮ 🇮🇷🇵🇸 @bsouni57 🇵🇸🇮🇷 ╰ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╯
دلنوشته مرحوم محمدحسین دریس « علیه السلام » ╭ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╮ 🇮🇷🇵🇸 @bsouni57 🇵🇸🇮🇷 ╰ ┅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ┅ ╯