eitaa logo
ويژه نامه پرسمان دينی همراه با پاسخ های قرآنی روايي
21 دنبال‌کننده
16 عکس
5 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰نمونه ای از پرسمان های عادی با محتوای قرآنی 🌷نياز به خود آگاهی هل یستوی الاعمی و البصير 👈اکثرا افرادی که ... از روی نا آگاهی است و الا فطرت انسانی فطرت توحيدی و دوستدار محمد و آل محمد عليهم السلام است. 👌مسلمانی رفت خانه يک مسيحی ... برايش انگور آوردند خورد، برايش شراب آوردند گفت : حرام است مسيحی گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور ميخوريد اما ميگوييد شراب حرام است در حالي اين از آن بدست آمده... مسلمان گفت: ببين اين زن شماست و اين هم دختر شماست درسته ؟ گفت بله گفت: ببين خدا اين را به شما حلال كرده و آن را حرام..در حالي كه آن از اين به دست آمده است. مسيحی همانجا گفت: 🌸أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله🌸 👈سوژه مطلب برگرفته است از : http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
نمونه سؤال های عادی همراه با برگرفه از آيه شريفه : وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (سوره آل عمران آيه۱۹۱﴾ آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار. فایده مگس !! گويند در مجلسی كه منصور دوانیقی خليفه متكبر و جبار عباسی در خدمت حضرت امام صادق عليه السلام بود‌،‌ مگسی باعث آزار منصور می شد و منصور پيوسته با حركت دست آن را از صورتش می راند، ولی مگس از نقطه ای برمی خاست و در نقطه ديگر صورت منصور می نشست و لحظه ای او را آرام نمی گذاشت . سر انجام منصور با ناراحتی شديدی از امام پرسيد: اين مگس چيست كه خدا آن را آفريد؟ امام پاسخ داد: يكی از فوائد خلقت مگس آنست كه متكبران را خوار و ذليل گرداند تا بدانند با همه قدرت ظاهری خود نمی توانند مگسی را از خود دفع كنند.
🔰نمونه پرسمان روايي 📙 حرف ن 💠موضوع : نماز ✍️حضرت فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها از رسول خدا پرسید: ای پدر! کسی که نمازش را جدی نگیرد، دچار چه عذابی می‌شود؟ رسول خدا فرمود: ای فاطمه جان! هر کس نمازش را سبک بشمارد،خداوند او را دچار پانزده بلا می‌کند. 🔴 : 1️⃣ برکت از عمرش می‌رود. 2️⃣ برکت از رزقش می‌رود . 3️⃣ چهره‌ی نیکوکارانه را از دست می‌دهد. 4️⃣ کارهای خوبش بی‌ پاداش می‌مانند. 5️⃣ دعایش به آسمان نمی‌رود. 6️⃣ از نیکوکاران به او خیری نمی‌رسد. 🔴 : 1️⃣ ذلیل از دنیا می‌رود. 2️⃣ در حال گرسنگی از دنیا می‌رود. 3️⃣ تشنه از دنیا خواهد رفت، حتی اگر آب تمام چشمه‌های دنیا را هم به او بدهند. 🔴 : 1️⃣ خداوند فرشته‌ای برای عذاب در قبرش قرار می‌دهد. 2️⃣ قبرش برای او تنگ خواهد شد. 3️⃣ گرفتار تاریکی قبر خواهد شد. 🔴 : 1️⃣ خداوند به فرشته‌ای دستور می‌دهد که او را با صورت روی زمین بکشد تا دیگران تماشا کنند. 2️⃣ محاسبه اعمالش به سختی انجام می‌شود . 3️⃣ خدا به او نگاه مهربانانه نمی‌اندازد و همیشه در عذاب خواهد بود. 📚 بحار، ج80، ص21.
_کامل_می_کند_ 🔰علت اینکه میگن با ازدواج دینتون کامل میشه ، اینه که : ⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️ 💠سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده: هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل کرده است و برای (حفظ) نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند. (منتخب میزان الحکمه 2776 و کنز العمال 44403) بدین معنا نیست که ازدواج تکویناً مساوی نصف دین است. بلکه با ازدواج،اسباب بدست آوردن نیمی از دین که توسط این نیاز زیستی تهدید می شد، فراهم شده است. اگراین نیاز به مسیر اصلی خود هدایت شود، حقیقتاً شرایط برای بسیاری گناهان فراهم نمی شود و شخص با برآورده شدن این نیاز به آرامش روانی می رسد با ارضای این غریزه، برخی موانع عاطفی و روانی در مسیر انسان برداشته شده و طی مسیر هموار می‌گردد و صد البته که همه از این شرایطِ مهیا، استفاده نبرند و در یک نقطه،درجا زده و یا پسرفت داشته باشند. ———————————————————— ✅ استفاده از مطالب با ذکر «صلوات» جایز است 🔰 کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2345402380C6c90931f0f
🔮 امام عصر علیه السلام حضور دارند ولکن ما غایب هستیم 🔮...وقتی که قاصدآمدعلی بن مهزیار را خدمت حضرت ولی عصر علیه السلام ببرد ازاو پرسید : چه میخواهی(ثُمَّ قَالَ: مَا اَلَّذِي تُرِيدُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ)؟ علی بن مهزیار گفت : (قُلْتُ: اَلْإِمَامَ اَلْمَحْجُوبَ عَنِ اَلْعَالَمِ).امام در پرده از عالم را. قاصد گفت قَالَ: مَا هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ او از شما پوشیده نیست. وَ لَكِنْ حَجَبَهُ سُوءُ أَعْمَالِكُمْ. ولیکن اعمال بدتان، او را از شما پوشانده است. 📚دلائل الإمامة ج ۱، ص ۵۳۹ عنوان باب : [الامام صاحب الزمان (عليه السلام) ] > معرفة من شاهد صاحب الزمان (عليه السلام) في حال الغيبة و عرفه من أصحابنا استاد گنجی
🔰اهميت و پاسخ 👈نقش و به تعبير جديد ،در جامعه امرى است مهم ،تا جائى كه خداوند متعال نه تنها به آن امر فرموده: بلكه در بسيارى از آيات فرآن مجيدش كه به قلب نازنين پيامبر (ص) نازل فرموده نمونه‏ها و حتى مواردى كه معمولا انسان‏ها از آن سؤال مى‏كنند را ذكر فرموده، همينطور معصومان عليهم السلام نه تنها امر به مطالب مورد نياز را داشتند،بلكه براى پاسخ گوئى به سؤالات مردم اهميت خاصى قائل بودند. چنانكه در جواب سائل كه پرسيد از سؤال زياد ملول نشديد (س)_ خلق را عظيم توصف فرمود . 👈بزرگان دين هم اسرار بر اين داشتند كه آنچه نمى‏دانيد را سؤال كنيد و خود آن‏ها در پاسخ دادن به سؤلات ارزنده ،به مردم سعى فراوانى داشتند به اميد استفاده از اين گونه پاسخ ها. 🌷و السلام مرتضوی
🔰اهميت و پاسخ 👈نقش و به تعبير جديد ،در جامعه امرى است مهم ،تا جائى كه خداوند متعال نه تنها به آن امر فرموده: بلكه در بسيارى از آيات فرآن مجيدش كه به قلب نازنين پيامبر (ص) نازل فرموده نمونه‏ها و حتى مواردى كه معمولا انسان‏ها از آن سؤال مى‏كنند را ذكر فرموده، همينطور معصومان عليهم السلام نه تنها امر به مطالب مورد نياز را داشتند،بلكه براى پاسخ گوئى به سؤالات مردم اهميت خاصى قائل بودند. چنانكه در جواب سائل كه پرسيد از سؤال زياد ملول نشديد (س)_ خلق را عظيم توصف فرمود . 👈بزرگان دين هم اسرار بر اين داشتند كه آنچه نمى‏دانيد را سؤال كنيد و خود آن‏ها در پاسخ دادن به سؤلات ارزنده ،به مردم سعى فراوانى داشتند به اميد استفاده از اين گونه پاسخ ها. 🌷و السلام مرتضوی
مناسب آية الکرسی 🔷 مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند. وقتی به موضوع «خدا» رسیدند. 🔶 آرایشگر گفت: من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد. 🔷 مشتری پرسید: چرا باور نمیکنی؟ 🔶 آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میدهد این چیزها وجود داشته باشد. 🔷 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمیخواست جر و بحث کند. 🔶 آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود. 🔷 مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: میدانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. 🔶 آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم. 🔷 مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد. 🔶 آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند. 👌مشتری تائید کرد: دقیقا!! نکته همین است. ✅ خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد. داستان های کوتاه ⇩⇩⇩ عيدانه رمان مذهبی(دختر شینا), [۰۹.۰۱.۲۰ ۰۱:۳۲] شبيه داستان آية الکرسی جوراب 💠 یکی از حکیمان بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت. 🔶 آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن، خیلی هوشیار بود. 💠 حکیم به آن طفل فرمود: اگر به من بگویی خدا کجاست، 🍊 یک دانه پرتقال به تو خواهم داد. 🔷 پسر با کمال ادب و احترام جواب داد: ✅ من به شما دو دانه پرتقال میدهم اگر به من بگویید خدا کجا نیست. 💠 حکیم از این پاسخ و حاضرجوابی متعجب شد و او را مورد لطف خود قرار داد. 📔 دانستنی های تاریخی، ص ۳۹۸ 🎂برداشت خلاف هدف پدر 📔 👈روزی یک مرد ثروتمند پسر خردسالش را به یک روستا برد تا به وی نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی ميکنند چه قدر فقیر هستند. آن دو، یک شبانه روز در خانه ی کوچک یک روستايي مهمان بودند. در راه برگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید: نظرت در خصوص مسافرتمان چه بود ؟ پسر جواب داد:خوب بود پدر! پدر پرسید:آیا به زندگی آن ها توجه کردی؟ پسر جواب داد:آری پدر! و پدر پرسید:چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر اندکی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در منزل یک سگ داریم و آن ها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آن ها رودخانه ای دارند که انتها ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آن ها ستاره ها را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود ميشود ولی باغ آن ها بی انتهاست. با گوش دادن حرفهای پسر زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد:سپاسگزارم پدر تو به من نشان دادی که ما چه قدر فقیر هستیم. موعضه نصيحت فرزند بد ✍🏻از جـوانی پرسیدند :بدترین دردها چیست؟ گفت : درد دندان، و داشتن همسـر بد. ✍🏻پیری این مطلب را شنید و گفت: دندان را میتوان ڪشید و همسر را میتوان طلاق داد؛ ✔️بدترین دردها درد چـشم و داشتن فرزند بـد اسٺ! 🌸نه چـشم را میتوان جدا ڪرد و نه نسبت فـرزند را میتوان منڪر شد... ♥️✨سعی ڪنید همیشه وجـودتان باعث افتخار پـدر و مـادرتان باشد.. و فـرزندانتان مایه افتخار شما ۰۰۰ تعليم و تربيت امروزه بايد بيائيم پرسش و پاسخ ها را گسترش دهيم قبلا سؤال ندانسته ها بود اما امروزه سؤال ها فرق کرده چرا که ارزش ها کم رنگ شده و از عزت و احترامی به بزرگ ترها خبری نيست! حال علت چيست بماند؟! فعلا سؤال ها از چگونگی برخورد با حاظر جوابان است آن با کمال بی ادبی آن هم نه بی ادبی که برخورد اخلاقی آن ها را عوض کند بلکه بی ادب لجوج. از اين رو، بايد به راهکار برخورد با چنين افراد پرداخت حکايت زير در همين زمينه است: •✨❄️• 👈گاهی ندیدن و نشنیدن لازم است! 🌷دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگ تر می دهند! اما دوتکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم، فهم دیگران برای مان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگ تر شدن مان نیز کاهش می یابد! آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوج تر و مصمم تر است. سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب راه خود را به سمت دریا می یابد.
👌 در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی لازم است کوتاه بیایی! گاهی نمی توان بخشود و گذشت... اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری! گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی! ولی با آگاهی و شناخت... مشاهده فرموديد نويسنده اشاره دارد به اينکه باز بر خود آگاهی بيفزا که کار ادامه دارد والسلام با آرزوی موفقيت برای شما 🔰اين هم يک راه کار البته دستور است مردم را بين خوف و رجا نگه داريد يعنی: نه مأيوس شوند و نا زياد اميد وار گفته نشود برای اين گونه افراد اين سخنان فايده ندارد و بگوششان نمی رود پاسخ اينکه : حافظ وظيفه تو گفتن است و بس در قيد اين مباش که .... شنيد 👌 آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود وهارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود چون به بهلول رسید گفت : بهلول چه می کنی ؟ بهلول جواب داد : به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می دهند . هارون گفت: آیا می توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی ؟ بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی . هارون قبول نمود. آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد . سپس بهلول گفت: ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند. ياد قيامت ✍️روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. 💥حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. 📚برگرفته از سخنان استاد عالی 🔰اين هم يک راهکار تقويت راده با داستان های شنيدنی ✳️مراد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستایی ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ✳️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ✳️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!» ✳️ مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است. ✳️ ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟» مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک سگ است!» ✳️ مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ‌ﺷﺪ. 🔶 ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ. 🔶 قانون زندگی٬ قانون باورهاست 🔶 بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند راهکار غيرتی کردن افراد بی غيرت 📚امان از ذات خراب!!! پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ می‌کرد:
خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی به عللی به زندان افتاد. بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه گیری را به وزارت ترجیح داد. دربار ملکشاه دنبال چاره ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند. در این بین شخصی گفت خواجه دانشمند است و هیچ چیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان نیست. پس فکری کردند و چوپانی که گله ای را به سبب سهل انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر میبرد به نزد خواجه فرستادند. خواجه مشغول خواندن قرآن بود. چوپان وارد شد وجلو خواجه نشست. ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد. خواجه گمان کرد تازه وارد عارفی است آشنا به معارف قران. رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه میکنی؟ چوپان آهی کشید و گفت: داغ مرا تازه کردی. خواجه گفت: چرا؟ چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم رنگ و اندازه ریش شما بود و هروقت علف میخورد مثل ریش شما که موقع خواندن تکان میخورد، تکان تکان میخورد. برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت. خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد واز شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت: صد سال به کُند و بند زندان بودن در روم و فرنگ با اسیران بودن صد قافله قاف را به پا فرسودن بهتر که دمی همدم نادان بودن و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت. بيان چه بسيار بی باوری ها که در اثر همنشينی با افراد نا باب و گناه سراغ آدم می آيد و انسان را نابود می کند اين هم سخن پروردگار است که: ثم عاقبة السوء ان کذبوا بآيات الله يعنی همه باو رهای دينی را تگذيب می کند الهم احفظنا من شرور آخر الزمان و من شر اخ الشر و مصاحب الجامل
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ و بخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌ بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌. این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌ گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و ‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ و کاملا مواظب‌ بودیم‌. بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبر کردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.» این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌: درندگی وحشی ‌بودن‌ و حیوانیت ‌شناخته ‌میشود‌ اما میفهمد هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان ‌کرد، به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید؛ هر ذاتی رو میشه درست کرد، جز ذات خراب....!! 🔰نمونه راهکارها 🌷نقل آثار و برکت احترام به مقدسات مـعـنوی ✍️شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیه‌السّلام برمی‎خورد، به حضرت سلام می‎داد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پرونده‎ی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی ‎تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پرونده‎ی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیه‌السّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکه‎ای که او را می‎بردند گفت من در دنیا هیچ ‌‎وقت بدون سلام کردن از این بیرق‎ها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم می‎آیم. ملائکه گفتند نمی‎شود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی. تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکه‎ی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند. حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پرونده‎ی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند. ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت می‎روند خیلی تعجّب کردند! به پرونده‎ی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامه‎ی اعمال آن شخص نوشته‎اند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ ای کسی که بدی‎ها را به خوبی تبدیل می‎کنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند. و بلأخره 🔰راهکار هشدار دوستی های بد آيه شريفه یاليتنی لم اتخد فلاناً خليلا لقد اضلنی عن الذکر 🎂همنشینی با نادان !
✨﷽✨ 🔴ترس از خدا... ✍️رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول و گریه زاری شد. امّ سلمه که جای رسول خدا صلی الله علیه و آله را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اند. در حال گریه می فرمود: خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر! مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان!وخدایا! مرا به سوی آن بدیها و مکروه هایی که از آنها نجاتم داده ای برنگردان! خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار! در این هنگام، امّ سلمه در حالی که به شدت می گریست به جای خود برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند. امّ سلمه گفت: یا رسول الله! گریه شما مرا گریان نموده است، چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس وای بر احوال ما! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که حضرت یونس علیه السلام را خداوند لحظه ای به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست! ❤️«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»❤️ ✨پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم!نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا مراقب حيله من باش! ➊👈هنگامی که خشمگین شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر قضاوت می کنی! ➌👈هنگامی که با زن نامحرم خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ ♥️﷽♥️ حق مادر حق مادر برتو آنست ڪه بدانے او حمل ڪردہ است تو را نہ ماہ طورے ڪہ هيچ ڪس حاضر نيست اين چنين ديگرے را حمل ڪند و بہ تو شيرہ جانش را خوراندہ است قسمے ڪہ هيچ ڪس ديگر حاضر نيست اينڪار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نمودہ است و اينڪار را از روے شوق و عشق انجام دادہ و رنج و درد و غم و گرفتارے دوران باردارے را بہ خاطر تو تحمل نمودہ است، تا وقتے ڪہ خداے متعال ترا از عالم رحم بہ عالم خارج انتقال داد. پس اين مادر بود ڪہ حاضر بود گرسنہ بماند و تو سير باشے، برهنہ بماند و تو لباس داشتہ باشے، تشنہ بماند و تو سيراب باشے، در آفتاب بنشيند تا تو در سايہ او آرام استراحت ڪنے، ناراحتے را تحمل ڪند تا تو در نعمت و آسايش بہ زندگے ادامہ دادہ و رشد نمائے و در اثر نوازش او بہ خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابے. شڪم او خانہ تو و آغوش او گهوارہ تو و سينہ او سيراب ڪنندہ تو و خود او حافظ و نگهدارندہ تو بود؛ سردے و گرمے دنيا را تحمل ميكرد تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگے ڪنے. پس شڪرگزار مادر باش بہ اندازہ اے ڪہ براے تو زحمت كشيدہ است؛ و نمے توانے از او قدردانے نمائے مگر بہ عنايت و توفيق خداوند متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد
حکمت ها و علت ها بخش خاطرات ✨﷽✨ ماجرای کتک خوردن استاد قرائتی خدا اموات را رحمت كند. من با پدرم دعوا داشتم. من مى‏ خواستم به دبيرستان بروم. اما پدرم مى ‏گفت: بايد آخوند شوى. آن زمان آخوند خيلى كمياب بود. سى و دو سال پيش مردم به پدرم مى گفتند: تو كه آخوند نيستى. تو بازارى هستى. بچه ‏ات را دنبال كاسبى بفرست. آخوندى چيست؟ آن زمان آخوند شدن خيلى مشكل بود. آن زمان خيلى فقر وجود داشت. خلاصه ما با پدرمان دعوا كرديم. گفتم: من نمى‏ خواهم آخوند شوم. مى‏ خواهم به دبيرستان بروم. پدرم خسته شد. عاجز شد. گفت: برو هر كارى مى‏ خواهى بكن. به دبيرستان رفتم. با بچه ‏هاى دبيرستانى حرفمان شد. ما شكايت بچه ‏ها را به رئيس دبيرستان كرديم. رئيس دبيرستان هم آمد و به بچه ‏ها تشر زد. بچه‏ ها گفتند: بايد حال قرائتى را بگيريم. گفتند: اگر او را بزنيم، دوباره از ما شكايت مى ‏كند. روز آخر مدرسه ‏ها كه مدرسه تعطيل مى ‏شود، حالش را مى ‏گيريم. من مى‏ خواستم آن روز به مدرسه نروم. اما گفتم: آنها فكر مى ‏كنند كه من از آنها ترسيده‏ ام. باور نمى ‏كردم كه حالا بعد از چند ماه يادشان باشد. روز آخر دبيرستان شانزده نفر از اين بچه‏ هاى دبيرستانى ريختند و من را كتك زدند. به قدرى سر و صورت من را سياه كردند كه ديگر طاقت نداشتم. يادم است كه وقتى مى‏ خواستم به خانه بروم، بلند شدم و بر زمين افتادم. دستم را به ديوار گرفتم و به خانه رفتم. شب پدر من به خانه آمد و گفت: چه شده است؟ گفتم: من مى ‏خواهم طلبه شوم. چه كتك خوبى بود. 💥به هرحال آدم گاهى اوقات نمى ‏داند كه چه چيز به صلاحش است. گاهى در يك جايى شكست مى ‏خورد. بعد هم مى‏ بيند كه خوب شد كه شكست خورد. ما نمى‏ دانيم كه خيرمان در چيست. از خدا خير بخواهيد. مأيوس نشويد. اگر يك دعا مستجاب نشد، به يه كارى نرسيديد، مايوس نشويد. رضای الهی در بنی اسرائیل عابدی بود روزگار دراز در عبادت به سر برده. در خواب به او نمودند که فلان رفیق تو در بهشت برین جای خواهد داشت عابد در طلب او برخاست تا بداند که چه کرده که در بهشت جای خواهد داشت؟ چون رسید از وی نه نماز شب دید نه روزه روز دید مگر همان واجبات. جوياي اين حال شد. گفت: عبادتی علاوه بر واجبات نکردم اما یک خصلت در من است که چون در بلا و بیماری باشم نخواهم که در عافیت باشم. و اگر در آفتاب باشم نخواهم که در سایه باشم و به هرچه حکم خدا و قضای اوباشد رضا دهم و بر خواست او خواست خود و دوباره ي او نیفزایم. عابد گفت: این صفت است که تو را به آن منزلت رسانیده است که خداوند به داوود فرمود: ای داوود دوستان من را با اندوه دنیا چه کار؟ اندوه دنیا حلاوت مناجات را از دل ایشان ببرد. ای داوود؛ من از دوستان خویش آن دوست دارم که روحانی باشد، غم هیچ نخورند و دل در دنیا نبندند و امور خود را به کلی با من افکنند و به قضاي من رضا دهند.
📚 💎در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم مرد. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت. از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟» همسایه به او گفت: «‌خیاط هم در کوزه افتاد.» و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره‌ش حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.»
داستان ويژه افراد خاص عشق ورزی به امام زمان(عج) 💟﷽ 🌷✨پیرمردی داخل حرم دستی ڪشید روی پای جوانی ڪه ڪنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم. 🌷✨جوان باڪمال میل پذیر فت و شروع ڪرد به خوانـدن زیارت نامه السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .... وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسڪری(ع). 🌷✨جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟ پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟ جوان گفت: پــس سلام ڪن. پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت : السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسڪری 🌷✨جوان نگاهی به پیرمرد ڪرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت: «و علیڪ السلام و رحمـة الله و برکاتة» ⚠️مبادا امـام زمـان ڪنارمان باشد و او را نشناسیم.. 🌷✨آقا سلام، باز منم، خاڪ پایتان دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتان! در این ڪلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟
🌹 ﷽؛ 💞 ازدواج دختری سر نمی گیرد و به اصطلاح بختش باز نمی شود، چه توصیه ای دارید؟ 💝 آیت الله بهجت رضوان الله علیه: نماز جعفر طیار علیه السلام بخواند و پس از آن دعایی که در کتاب زاد المعاد مجلسی آمده، بخواند و در پی آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند ـ گرچه به مقدار کم ـ و همین که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد ، و این عمل را تا زمانی که حاجتش روا شود انجام دهد و اگر نشد بداند که یا کم خوانده و یا با اعتقاد کامل نخوانده است. 📚 صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت؛ ص 114 🍃 این نماز همراه با دعای پس از آن در کتاب مفاتیح الجنان نیز آمده است. 💖 همچنین ایشان بار دیگر در پاسخ به چنین پرسشی فرمودند: آیه «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» [سوره فرقان ؛ آیه 74] را بسیار بخوانید. https://eitaa.com/joinchat/2772172907Gf5c183bd52
🔰پرسمان عادی اعتقادی 👈معنی « آن که یاد خدا» آرامش است چیست؟ 🌷یاد خدا، بدون شناخت خدا 👈از کودکی شنیده‌ایم که یاد خدا مایه آرامش آدمی است و خداوند می فرماید: (1) هرکس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگی و دشواری خواهد داشت. (2) و تکرارش غذای روح است (0) 1 - ذکر الهی منشأ آثار و برکات فراوانی است ، از جمله در سوره رعد آیه 26 می فرماید: «الا بذکرالله تطمئن القلوب» همانا با یاد خدا دلها آرام می گیرد . (2) آثار دوری از یاد خداوند 👈معنی « آن که یاد خدا» آرامش است چیست؟ آیا همین کافیست که به یاد خداوند باشیم و ذکر بگوییم؟!(8) به نظر می‌رسد که این کمترین مرحله یاد خدایی است که از آن انتظار آرامش داریم. باید با یاد خدا زندگی کرد و نیز وقتی با یاد خدا زندگی می کند که خدا را بشناسد. وقتی کسی شناخت درستی از خدا نداشته باشد، قوانین حاکم بر جهان آفرینش را نمی شناسد و به حکمت پدیده‌ها نمی یرد. بنابراین نمی داند چرا و چگونه باید بر نزول یک بلا و رنج صبر کند. 👈آن شناخت خدا؛ که آرامش آور است! خدایی که یادش مایه آرامش است، خدایی است که آفرینش ما را برای نزدیکی به خود آغاز کرد؛ نه برای اینکه از رنگ و مصیبت ما حتما خوشنود شود. او خود را در هر حال حمایت گر ما یاد می‌کند: رئوف بالعباد، کریم، رحیم، ودود، شکور. در جهان جز کردار ما، هیچ چیز علیه ما نیست. تا او نخواهد هیچ موجودی نمی‌تواند کمترین آسیبی به ما وارد کند. این احساس که او منتقم و در عین کمین ماست که با مجازات ما و مشاهده گرفتاری مان خوشحال می شود، با آموزه‌های دینی سازگار نیست. وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر (9) هر مصیبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است که انجام داده‏اید، و بسیارى را نیز عفو مى‏ کند! خداوند در قرآن ما را از شرک برحذر داشته است. آیا ما پیروان قرآن ممکن است، مشرک باشیم؟! آری، زمانی که اعتقاد داشته باشیم جز خدای خیر رسان، نیروی دیگری وجود دارد که مستقلاً به ما «شر» می رساند! او بدخواه ما نیست. اگر برای ما گرفتاری و رنجی پدید می‌آید، نتیجه عملکرد خود ما یا بنده ناصالح دیگری است و در هر صورت خداوند بدان گرفتاری و رنج، گناهان ما را می آمرزد یا بر درجات ما در بهشت می افزاید. بنابراین، اگر فردی که خواهان آرامش است، باید بداند خدا او را دوست دارد. 🔰بازسازی اندیشه، اصلاح اعتقادات دینی بخشی از اضطراب های ما به رویدادهای گذشته و آینده پیوند دارد. برای آینده می ترسیم و از گذشته اندوهگین هستیم. شیطان برای پایمال کردن امروز ما دو ابزار دارد: غصه برای گذشته، هراس برای آینده. این در حالی است که قرآن می فرماید: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (0) اولیای خدا نه بیمی برایشان هست؛ نه اندوهی. آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند! علاج گناه و بلاخره: زیرک کسی است که بار آینده را به دوش امروز نمی افکند و نگرانی برای آینده نتیجه کاستی توکل است. یک روانشناس آمریکایی که صد سال عمر کرد، در پایان زندگی می گوید: پس از این همه عمر دانستم که ۹۹ درصد از اموری که برای آینده مرا نگران می کرد، هرگز به وقوع نمی پیوست. ما آن قدر که از فکر حوادث آینده ناراحت و نگران می‌شویم و آسیب می‌بینیم، از خود آن حوادث آسیب نمی بینیم. پیام مقاله معلوم است الف : نیاز شناخت و یاد خدا ب : توجه به خیر خواهی خدا ج : پرهیز از غصه برای گذشته. د : نهراسیدن برای آینده. https://eitaa.com/joinchat/2772172907Gf5c183bd52
🌷از جمله عوامل بصيرت و آگاهی تقوا است ☺️سوال : چه كنيم كه بصيرت پيدا كنيم ؟ خداوند در سوره انفال آيه 30 مي فرمايد: يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً اي كساني كه ايمان آورده ايد تقوا پيشه كنيد ، تا براي شما فرقان ( جدا كننده حق از باطل ) قرار دهيم بنابر این اگر كسي تقوا داشت در بن بست قرار نمي گيرد و (تقوا عامل بصيرت است ) https://eitaa.com/joinchat/2772172907Gf5c183bd52
🔰نمونه سؤال ها و مناظره ها 👈در زمان خليفه دوم، سفيرى از جانب قيصر روم به مدينه آمد، و اظهار داشت : 🌷من سخنى با خليفه مسلمانان دارم، او را پيش خليفه بردند. او به خليفه گفت : شما ما را به دين اسلام دعوت مى كنيد و حال آن كه خودتان در دين اسلام، شك و ترديد داريد؟ ☺️خليفه گفت : چطور؟ سفير جواب داد : مگر شما هر روز در فريضه نماز، اين كلام را نمى گوئيد؟ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ :خدايا! ما را به راه راست، هدايت فرما، پس اگر خود را حق مى دانيد و راه حق را يافته ايد؟ اين طلب هدايت به راه راست چه معنى دارد؟ 👈خليفه و اطرافيان متحير ماندند؛ 🌷ماجرا را به حضرت امير (ع) رساندند. حضرت فرمود : مراد از (اِهْدِنا) يعنى : همچنان كه بما توفيق عطا فرمودى، تا عبادت و بندگى تو را، در گذشته و حال بجا آورده ايم، همچنان ما را توفيق عنايت فرما، در بقيه عمر خود نيز عبادت تو را بكنيم ؛ و ما را در صراط مستقيم ثابت و پايدار بدار کتاب نكته هاى برگزيده، 205. https://eitaa.com/joinchat/2772172907Gf5c183bd52
یک مرد انگلیسی از شیخ مسلمانی سؤال میکند: چرا زنِ مسلمان با مردان سلام نمیکند و دست نمیدهد؟ شیخ جواب داد: آیا در بریتانیا کسی میتواند با ملکه 👑دست 👋بدهد؟ مرد انگلیسی گفت: قانونی وجود دارد که به هفت نفر این اجازه را میدهد. شیخ جواب داد : و در قانون ما هم همینطور اشخاص مشخصی تعیین شده که این اجازه برایشان داده میشود مثل : پدر پدر بزرگ همسر پسر برادر کاکا ماما پسر برادر پسر خواهر همانطور که شما از روی احترام و بزرگداشت با ملکه این کار را میکنید، در نزد ما هم همه زن ها ملکه هستند و هر ملکه با افراد معینی سلام میکند و دست میدهد و بقیه مردها برای او‌ مردم هستند.
💎اظهار نظر شخصی پیرامون احکام دین خدا و مسائل دینی ، گرفتاری به دنبال دارد.... ▫️ اسحاق بن عمار می‌گوید: روزی به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: شخصی درباره‌ی رفتن حج با من مشورت کرد و چون سرمایه‌ی اندکی داشت، به او گفتم: تو به حج نرو! حضرت فرمود: بخاطر این مشورت(بی‌جایی) که دادی، شایسته است که(بخاطر این اظهار نظر شخصیت) یک سال بیمار شوی! بعد از کلام حضرت، اسحاق گفت: من به همین جهت یک سال بیمار شدم! 📚منبع : کافی ج۴ص۲۷۱
* پرسش اعتقادی اجتماعی چگونه انسان با گفتن یك جمله «لا اله الاّ اللّه» رستگار مى ‏شود؟ * پاسخ گرچه در روایت آمده است: «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا» (بحار، ج 18، ص‏202) امّا مراد از آن تنها حركت زبان نیست، بلكه عقیده به توحید است. كلمه «تفلحوا» از واژه «فلاحت» به معناى رستن است و به كشاورز فلاّح گویند زیرا وسیله رستن دانه را فراهم مى ‏كند. براى رستن دانه از زیر خاك، سه مرحله لازم است: 1- ریشه خود را در عمق خاك فرو كند. 2- مواد غذایى لازم را جذب كند. 3- مانع بالاى سر خود را كنار بزند تا به فضاى باز برسد. انسان نیز اگر بخواهد به فضاى باز توحید برسد باید عقاید خود را به استدلال و منطق عمیق بند كند، از تمام امكانات موجود براى رشد خود بهره گرفته و جذب كند، موانع رشد را نیز از خود دفع كند. پس رستگارى در گرو عمق بخشیدن و تلاش و حركت در مسیر الهى است. 👈لازم به یاد آوری است، نخستین سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم این بود که ای « قولوا لا إله إلا الله، تفلحوا» ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شوید.» انگیزة بعثت انبیاء در درجه اول رهانیدن انسان‌ها از شرک و بت‌پرستی به توحید و یگانه پرستی بوده لذا همواره (لا إله إلا الله) محوری‌ترین شعار پیامبران خدا بوده است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله نیز در نخستین روزهای دعوت خود از مردم مکه خواست تا شرک را کنار نهاده بندگی خدای یکتا را بپذیرند. فرمود: « یا قومی قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» https://eitaa.com/bvcfjdaa
🤔 ❔دروغی به عنوان ساده زیستی ائمه ▫️و في الصحيح عن أبي الصباح قال سألت أبا عبد الله عن الذهب يحلى به الصبيان فقال:كان علي بن الحسين يحلي ولده ونساءه بالذهب والفضة. ▪️ودر حديث صحيح از ابوصباح وارد شده كه ميگوید: از امام صادق پرسیدم : زینت طلا برای کودکان نابالغ رواست؟ پاسخ داد: 👈🏿 امام سجاد فرزندان و بانوان خود را با زیور طلا و نقره می آراست👉🏿 ⚡️حال چگونه عمامه به سرهای خائن مدعی ساده زیستی کسانی میشوند که زنان و کودکانشان در طلا و نقره غوطه ور بودند ❗️❗️ 💠💠 👌 متاسفانه گروهى چنين مى‏ پندارند كه زهد اسلامى با بهره‏ گيرى از مواهب مادّى‏ مخالف است و اسلام سخت‏گيرى بر خويشتن و رياضت كشيدن و ترك لذائذ دنيا را كار خوبى مى‏ شمرد، در حالى كه چنين نيست. ❕زهد اسلامى به معناى عدم وابستگى و اسارت در چنگال مال و مقام و هوا و هوسهاست؛ نه به معناى تحريم حلال و ترك طيّبات. 👌 قرآن مجيد با صراحت در اين باره سخن گفته و مى ‏فرمايد: « بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و همچنين روزي هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده ‏اند و در قيامت خالص براى مؤمنان خواهد بود». ( اعراف 32) ❕در جاى ديگر در شرح اهداف بعثت پيامبر و برنامه ‏هاى او مى‏ فرمايد: « آنها كه از فرستاده خدا پيامبر امّى پيروى مى‏ كنند، پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى ‏يابند و آنها را به معروف دستور مى‏ دهد و از منكر باز مى‏ دارد و طيّبات و اشياى پاكيزه را براى آنها مى‏ شمرد و ناپاكي ها را تحريم مى‏ كند و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برمى ‏دارد ... آنها رستگارانند». ( اعراف 157) 🔸امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « زهد در دنیا به معنای نابود کردن مال و تحریم حلال نیست » 📚الکافی ج 5 ص 70 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « تمام زهد در دو جمله از قرآن مجيد آمده است. خداوند سبحان مى‏ فرمايد: «تا بر گذشته تأسف مخوريد و به آنچه در دست داريد دلبسته و شادمان نباشيد». بنابراين آن‏كس كه بر گذشته تأسف نمى‏ خورد و به آينده (و آنچه در دست دارد) دلبستگى ندارد هر دو طرف زهد (از آغاز تا پايان آن) را در اختيار گرفته است‏ » 📚نهج البلاغه حکمت 439 👌بنابراین زهد اسلامی به معنای ترک دلبستگی به دنیا است ، نه ترک دنیا و استفاده نکردن از لذات و زینت های آن . 📚پیام امام امیر المومنین ، ج 8 ص 136 ❕در مورد استفاده از انواع زينتها، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب كرده است، نه مانند بعضى كه مى ‏پندارند استفاده از زينتها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، و نه مانند تجمل‏ پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏ شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏ دهند. ❕ اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم مى ‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگيهاى روح انسان و ساختمان جسم او است. به گواهى روانشناسان، حس زيبايى يكى از چهار بعد روح انسانى است، كه به ضميمه حس نيكى، و حس دانايى، و حس مذهبى، ابعاد اصلى روان آدمى را تشكيل مى‏ دهند، و معتقدند تمام زيبائيهاى ادبى، شعرى، صنايع ظريفه، و هنر به معنى واقعى همه مولود اين حس است، با وجود اين چگونه ممكن است، يك قانون صحيح، اين حس اصيل را در روح انسان خفه كند، و عواقب سوء عدم اشباع صحيح آن را ناديده بگيرد. 👌لذا در اسلام استفاده كردن از زيبائي هاى طبيعت، لباسهاى زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها، و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده بلكه به آن توصيه و سفارش نيز شده است، و روايات زيادى در اين زمينه از پيشوايان مذهبى در كتب معتبر نقل شده است. 📚تفسیر نمونه ج 6 ص 151 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌اهل بیت علیهم السلام نیز از زینت های مادی ، به فراخور وضعیت اجتماعی جامعه استفاده می کردند . در تاريخ زندگى امام حسن مجتبى علیه السلام مى‏ خوانيم هنگامى كه به نماز برمى ‏خاست بهترين لباسهاى خود را مى‏ پوشيد سؤال كردند چرا بهترين لباس خود را مى‏ پوشيد؟ فرمود ؛ « خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد و به همين جهت، من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگارم مى‏ پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد » 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 455 ❕البته آن بزرگواران چون امام بودند ، موظف بودند که حال اجتماعی جامعه را لحاظ کنند و متناسب با افراد ضعیف و متوسط جامعه ، خوراک و پوشش خود را قرار دهند . علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند پیشوایان حق را موظف ساخته است که خود را با مردم تهی دست سازند تا ناداری تهی دست او را به جوش نیاورد » 📚 ج1 ص411 _ خطبه 209 👌و ؛ « خداوند مرا پیشوای آفریدگان خود قرار داده است ؛ از این رو بر من واجب فرموده که درباره خودم و خورد و خوراک و پوشاکم ، همانند مردم تهی دست باشم تا فقیر به من جوید و توانگر را هم توانگری اش به سرکشی نکشاند » 📚الکافی ج1 ص410 👌زمانی که وضعیت اقتصادی جامعه مطلوب بود ، اهل بیت نیز از زینت هایی که تهیه کردن آن برای همگان ممکن بود ، استفاده می کردند ، اما وقتی غیر این وضعیت بود ، آن بزرگواران زندگی خود را بر اساس وضعیت ضعیف جامعه تنظیم می کردند . ❕در نقلی آمده است که « سفيان ثورى می گوید نزد جعفر بن محمّد عليه السلام رفتم و ديدم كه روجامه ‏اى از خز سياه و نيز جامه‏ اى از خز، بر تن دارد. با شگفتى به او نگريستم. به من فرمود: «اى ثورى! تو را چه شده كه به ما [چنين‏] مى‏ نگرى؟ شايد از آنچه مى‏ بينى، تعجّب مى ‏كنى!». گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين نه جامه توست و نه جامه پدرانت! فرمود: «اى ثورى! آن روزگار، زمانه فقر و تنگ‏دستى بود و آنان به فراخور آن تنگنا و فقر عمل، مى‏ كردند. و امروز، روزگارى است كه همه چيز به وفور يافت مى ‏شود». 📚بحار الانوار ج 47 ص 221 👌از آنچه گذشت روشن می شود که استفاده از زیور و زینت حلال دنیا بی اشکال است و زهد به معنای ترک دنیا و لذات دنیا نیست و اهل بیت علیهم السلام نیز به فراخور وضعیت اقتصادی جامعه ، از زینت های دنیوی استفاده می کرده اند ، اگر چه هیچ گونه دل بستگی به دنیا نداشتند و زهد را به معنای دقیق کلمه در زندگی پیاده می کردند ‌. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
--------------- ✿﷽✿ ------------- 🍂🌷برگی از 🍂🌷میدانی علت دستورات الهی چیست؟؟؟ 🍂🌷امیرمومنان فرمودند: 💠خدا (ايمان) را برای پاكسازی دل از شرك، 💠 و (نماز) را برای پاك بودن از كبر و خودپسندی و (زكات) را عامل فزونی روزی، 💠 و (روزه) را برای آزمودن اخلاص بندگان، و (حج) را برای نزديكی و همبستگی مسلمانان، و (جهاد) را برای عزت اسلام، 💠و (امر به معروف) را برای اصلاح توده های ناآگاه، و (نهی از منكر) را برای بازداشتن بيخردان از زشتی ها، 💠(صله رحم) را برای فراوانی خويشاوندان، و (قصاص) را برای پاسداری از خونها، و اجرای (حدود) را برای بزرگداشت محرمات الهی، 💠و ترك (ميگساری) را برای سلامت عقل، و دوری از (دزدی) را برای تحقق عفت، 💠و ترك (زنا) را برای سلامت نسل آدمی ، و ترك (لواط) را برای فزونی فرزندان، 💠و (گواهی دادن) را براي به دست آوردن حقوق انكارشده، و ترك (دروغ) را برای حرمت نگهداشتن راستی، 💠 و (سلام كردن) را برای امنيت از ترسها، 💠💠 و (امامت) را برای سازمان يافتن امور امت، و (فرمانبرداری از امام) را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب كرد. 📒 👤تدوین:مرتضوی نژاد 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh 🔜