فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دغدغه حاج قاسم برای همه جوان های ما قطعا همین بود
سوالش پارسال از علی رضوانی در نماز ید فطر این بود
تو چرا ازدواج نمیکنی؟
حتی گفت من حاضرم برات برم خواستگاری...
حاج قاسم مهربان
دلمان حسابی برای آن لبخندت تنگ شده
دعا کن برای جوان های ما.
#حاج_قاسم_سلیمانی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
" پیش بینی شهید اندرزگو"
●چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را برداشت و کف دستش گرفت.
من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟
سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد.
دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است.
●از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر (عج )باشید.»
بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟
سید پاسخ داد خیر، من آنروز نیستم.
#امام_خمینی(ره) در وصف ایشان فرمود:
"اگر ده نفر مثل او (شهیداندرزگو) داشتیم دنیا زیر سلطه اسلام بود"
📎پ ن : شهیدی که ولادت و شهادتش با مولا علی گره خورده است و در شب قدر آسمانی شد.
✍روای: همسر بزرگوار شهید
#شهید_سیدعلی_اندرزگو
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
داستان بهترین جنگجو
جنگجویی از استادش پرسید : بهترین شمشیر زن کیست ؟
استادش پاسخ داد : به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن.
شاگرد گفت : اما چرا باید این کار را بکنم ؟ سنگ پاسخ نمی دهد !!!
استاد گفت خوب با شمشیرت به آن حمله کن.
شاگرد پاسخ داد : این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند و اگر با دست هایم به آن حمله کنم ، انگشتانم زخمی می شوند و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارند. من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن کیست ؟
استاد پاسخ داد : بهترین شمشیرزن به آن سنگ می ماند ، بی آن که شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد نشان می دهد که هیچکس نمی تواند بر او غلبه کند.
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت عید سعید فطر:
😂 لطیفه و نغزگویی نزد رهبری و واکنش جالب ایشان...
🌺عیدتان مبارک و و دلتان شاد🌺
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صد_و_دوازدهم
💢کوله های خاکی
هر از مدتی فکری موذیانه به ذهن بعضی از افسرا و مسئولین بعثی اردوگاه برای آزار دادن بچه ها خطور می کرد. بعد از پنج شش ماه که مقداری شکنجه های عمومی کاهش پیدا کرد، ترفند بیگاری کشیدن های بی فایده از بچه ها در دستور کار اونا قرار گرفت. یه روز همه رو طبق عادت و روال همیشگی به خط کردن و دستور دادن که از یه طرف اردوگاه خاکها رو به سمت دیگه ببریم. به هر دو نفر یه گونی دادن و می رفتیم پر از خاک می کردیم و یه طرف دیگه خالی می کردیم.
یه کار کاملاً مسخره که هیچ عمران و آبادانی بدنبال نداشت. خاکها وقتی این طرف اردوگاه جمع می شد دوباره همون رو تو گونی ها می کردیم و برمی گردوندیم سر جای اولش. این کار در شدت گرمای تابستون انجام شد و روزها بطول کشید. ناگفته نمونه علیرغم اینکه کار سختی بود و گرما هم اذیت می کرد و گاهی هم دشمن کابل و چوبی رو چاشنی کار می کردن و افرادی رو می زدن، ولی همین قضیه دستمایه طنز و تیکه پرانی و خنده بچه ها شده بود و هر کسی طبق ذوق و سلیقه اش چیزی می گفت که بقیه رو بخندونه.
گاهی خودمون رو برده های قدیم فرض می کردیم و با سپاه اسپارتاکوس که از برده ها تشکیل شده بود همزادپنداری می کردیم که روزی پدر همین بعثی ها رو در میاریم.
چیزی که همیشه ذهن منو به خودش مشغول می کرد این بود که این بندگان خنگول خدا، حالا که به هر طریقی می خواستن ما رو به بیگاری بکشن، چرا تو کارای خوب که برای خودشون هم منافع و عایداتی داشته باشه بکار نمی گیرن. می تونستن برای ساخت و ساز و امور کشاورزی و غیره از وجود ما استفاده می کردن، ولی از بس حقد و کینه داشتن واقعا شاید حتی به این مسئله ساده هم عقلشون قد نمی داد و ترجیح می دادن فقط اذیت کنن و عقده هاشونو روی سر ما خالی کنن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 تلنگر صبح 🇮🇷
از فردی پرسیدند :
کدامین خصلتِ خدا را دوست داری!؟
گفت :
همین بس که میدانم که او میتواند
مچم را بگیرد؛
#ولیدستـمرامیگیـرد(:🌱
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
●روز قبل شهادت رو به دوستش حسین میگوید ؛ اینجور شهادت که یک تیر به آدم بخوره ؛ آدم کشته بشه ؛ من بهش میگم شهادت سوسولی ...شهادت سوسولی فایده نداره ...
حسین به او میگوید : خوب چه فرقی میکنه ؛ اینم شهادت است دیگر ...
●محسن میگه : میدانی آخه به این حال بری پیش آقا ابوالفضل بگی من یک تیر خوردم فایده ندارد...
حسین گفت خوب حالا یعنی چی...
●محسن گفت: یعنی یک جوری آدم شهید بشود که هزار تکه بشود آدم رو خواستند آن دنیا به حضرت ابوالفضل معرفی کنند خودت یک تیکه بدنت دستت باشه بگویی آقا من اینم ...
●به روز نکشید ؛ زیر منطقه ازگله بمو یک گلوله آمد صاف روی سقف ماشین ؛ محسن حاجی بابا به همراه 2نفر دیگر از فرماندهان محور (شوندی و بیابانی)به شهادت میرسند ؛ ...
●شدت حادثه طوری بوده که پیکر شهید هزار تکه میشود ... جنازه را جمع کرده به تهران میفرستند برای تدفین ... مدتی بعد که باقیمانده ماشین را میآورند به محل قرارگاه فرماندهی ایشان ؛ یک تکه دست از پیکر شهید را در آن پیدا میکنند ؛در ادامه از پدر شهید اجازه میخواهند که ان را در همان منطقه جنگی تدفن کنند.
●و اینطور میشود ایشان در دو نقطه سنگ یادبود دارد ... تهران و منطقه سر پل ذهاب در کرمانشاه ...
📎پ ن : فرماندهٔ عملیات سپاه غرب کشور
#شهید_محسن_حاجی_بابا🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۶ تهران
●شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۲ روستای عظیمیه ، سرپل ذهاب عملیات شناسایی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از نبود «حب مسئولیت»
در وجود شهیدان بروجردی و کلاهدوز
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند !
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت :
" شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید.
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت:
"می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید.
من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است.
کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید:
"کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته
ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم
و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو تنها کسی و که تو این اداره کار میکرد و خوردی و رئیس متوجه شد؟!
از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید !!
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸 عنایت اسلام به زنان بیشتر از عنایت اسلام به مردان
🔻بخشی از کتاب "قدرت و شکوه زن در کلام امام و رهبری"
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢 قسمت صد و سیزدهم :
بیگاری با اعمال شاقه
نظافتچی ها
بچه ها متأثر از فرهنگ ناب اسلامی، ایرانی کارها رو بین خودشون تقسیم کرده بودن و بر اساس بضاعت و امکاناتی که داشتیم حداکثر استفاده از حداقل امکانات می کردیم و با همان آب خیلی کم و مواد شوینده که قطره چکانی در اختیارمون قرار می دادن سعی می کردیم نظافت رو رعایت کنیم، اما همه چیز به دست ما نبود. مثلاً در مدت حدود ۱۸ تا ۲۰ ساعتی که پشت درهای بسته داخل آسایشگاهها بودیم و بجای توالت از سطل استفاده می کردیم، طبیعی بود که فضای آسایشگاه بدبو و متعفن بشه و کاری از دست ما ساخته نبود و این چیزی بود که دشمن بعثی به ما تحمیل کرده بود.
بچه ها در حد توان تلاش داشتند تا سر حد امکان بهداشت فردی و جمعی رو رعایت کنن، ولی اونا بخاطر تحقیر کردن ما عمداً ما رو در مضیقه و فشار قرار داده بودن. هر وقت برای سرشماری وارد آسایشگاه می شدن یه دستشون کابل بود و با یه دست دماغشون رو گرفته بودن و بعد شروع می کردن به فحاشی که شما کثیف هستید و نظافت رو رعایت نمی کنید. بعضی وقتا مسئولین نظافت شامل مسئولین سطل دستشویی و حمام و توالت و کسانی که وظیفه شستشوی کف آسایشگاهها رو بعهده داشتند رو زیر ضربات مشت و لگد و کابل می گرفتن که چرا شما خوب نظافت نکردید و آسایشگاه بو میده!!!
نه اینکه نمی دونستن علتش چیه ولی خودشون رو به خریت می زدن که بتونن شروع کنن جفتک پرانی و شکنجه کردن بچه ها به بهانه های واهی. به هر حال نظافتچی های مظلوم که سطل پر از نجاست رو باید ۱۰۰ متر می کشیدن و می بردن خالی می کردن و می شستن و بر می گشتن، گاهی یه کتک مفصل هم می خوردن.
یه بار که من مسئول جفت کردن و شستن دمپایی ها بودم، با همون آب کمی که در اختیار داشتم دمپایی ها رو که گلی شده بودن شستم و مرتب چیدم، قیس نگهبان جلاد و قوی هیکل بند سه وراد شد و پرسید کی این دمپایی رو شسته؟ من بلند شدم. اشاره کرد برم نزدیک. اول چند تا سیلی محکم زد و بعدش تا سر حد مرگ با کابل تمام بدنمو سیاه کرد، هیچ وقت هم نفهمیدم چرا؟
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#فرازی_از_وصیت_نامہ
●در این عالم،صوتی که روزانه من میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد...،صدای فرزندان شهدا بود که بعضا روزانه با آن مأنوس بودم؛
●صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر وپدرم را در وجودشان احساس میکردم.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✨در اردوی جهادی از لحظہ لحظہ وقتش استفاده می ڪرد .
وقتی ڪار عمرانی تمام می شد مشغول ڪار فرهنگی می شد ؛
بعد بہ آشپز ، جهت پخت غذا ڪمڪ می ڪرد و ...
« شهید ذوالفقاری هميشہ اهل ڪار و فعاليت بود ...»
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
● فیلمی که سردار سلیمانی اجازه پخشش را نداده بود...
●ماجرای آخرین خداحافظی سردار دلها با مادرش
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کنه کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید !
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت اون جعبه..
اون یکی گفت : نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره ! گفتند : امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه !مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد ..
اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد . گفتند : پس خوابه ! طلاها رو بزاریم زیر جعبه ..
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن !!
یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد ..
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴اسلام با سلاح حجاب در حال فتح اروپاست
▪️دولت انگلیس با تمام ابزارهایش از جمله منوتو، بیبیسی، مزدوران پولکی و ... تلاش میکند #حجاب را از سر بانوی مسلمان ایرانی بردارد؛ غافل از اینکه اسلام با سرعت بسیار بالایی مخصوصاً به خاطر تز «حجاب» در حال فتح انگلیس است!
اسلام سریعترین دین در حال رشد در انگلیس است.
-
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و چهاردهم:
غلبه بر یکنواختی و ملال
دو سال، چهار سال، ده سال کارهای تکراری و همه چیز تکراری از سخت ترین چیزهایی بود که اسرای ایرانی با اون دست و پنجه نرم می کردن. البته یکنواختی و همه چیز تکراری بودن برای ما که در اردوگاه مفقودالاثرها بودیم بمراتب کشنده تر بود، چون نه نامه ای از خانواده دریافت می کردیم و نه می توانستیم بفرستیم و در بی خبری مطلق بسر می بردیم.
همه چیز تکراری بود از صبحانه و ناهار و شام که تکراری بود و هیچ تنوعی در اون نبود تا اوقات هواخوری و از صبح به شب رسوندن. روزها ، هفته ها و ماهها و سالها یکنواخت می گذشت و هیچ تنوعی در اون نبود. فقط نوع کتک خوردن و نوع شکنجه ها تنوع داشت و گاهی هم تبعید و جابجایی ها مقداری یکنواختی رو بهم می زد. اگر خلاقیت بچه ها و کارهای ابتکاری و خلق مشغولیت های مفید توسط افراد شاخص نبود، شاید همه دچار افسردگی و انواع بیماری های روانی می شدیم.
هنر بچه ها بویژه بزرگترها و با تجربه ها این بود که حتی الامکان این یکنواختی کشنده را بشکنن و توی همون محیط بسته و بدون امکانات، مشغولیت هایی رو برای بچه ها ایجاد کنن که روال ملال آور تکرارهای روز مره به محیطی شاداب و سرزنده تبدیل بشه.
شش ماه آغازین به اندازه کافی تنوع در کتک خوردن داشتیم و برنامه ریزی خاصی نمی خواستیم. تمام مواد لازم برای تنوع، بدنهای نحیف ما و انواع کابل ها و چوب ها و ادوات دیگه بود که حسابی شرایط رو برام متنوع کرده بود و راستش فرصت سرخاروندن هم نداشتیم. اما به مرور و با گذشت زمان و آرامش نسبی باید فکری برای بهره گیری مفید از توفیق اجباری زیادی وقت و شب و روزهای تکراری می کردیم.
از انتقال سینه به سینه ادعیه و قرآن شروع شد و به انواع کلاسهای علمی و فرهنگی و جلسات مخفیانه بحث و تبادل نظر تا کارهای هنری و کاردستی های تزيینی و تاتیر و سرود و یادگیری زبان و حفظ قرآن محیطی با نشاط و پراستفاده رو برای بچه ها در مخوفترین زندان مخفی اسرای ایرانی تبدیل کردن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#فرازی_از_وصیت_نامہ
●همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله (ص)".
●همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست. همانطور که گفتم حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید.
#شهید_علیاصغر_شیردل
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره جالب مهران رجبی
از دیدار با حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔔 زنگ حکایت 🔔
🔴مرد نکونام نمیرد هرگز...
امیرکبیر کمتر از ۴ سال (٣ سال و ٢ ماه) بر مسند صدارت بود اما در همان مدت کوتاهِ صدارتش آنقدر خدمت کرد ک حتی مورخین غربی هم نقش او را در تاریخ ایران نادیده نگرفتهاند.
امیرکبیر در این مدت تجارت ایران را سامان داد و با پوشیدن لباسِ ایرانی به مردم، باعث رونقِ تولیداتِ ملی شد و به سفرایِ کشورهای قدرتمند مانند انگلستان و روسیه به آسانی وقت ملاقات نمیداد، امیرکبیر فامیل بازی را در آن دوره ریشهکن کرد و پایِ رجالِ مفتخور و چاپلوس را از دربارِ ایران برید، برایِ اقلیتهایِ مذهبی حقوق برابر قائل شد و شکنجه را حذف کرد، مهمّاتسازی در زمان او رشد زیادی کرد و ارتش منظم شد، ادارهی شیلات را از روسها گرفت و به اتباع ایران سپرد، اما قطعا بهترین و بزرگترین خدمت امیرکبیر دارلفنون بود تا جایی که ژاپن شانزده سال بعد از دارالفنون اقدام به تاسیس اولین دانشگاه خود کرد...
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
#خاطرات_شهید
●یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم، می خواستم بد و بیراه بگم #عمار «شهیدمحمدحسین محمدخانی» آمد وگفت که دشمن را عصبی نکن.گفتم پس چی بگم به اینا!!!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ماهم مسلمونیم، این گوله های که شما به سمت ما میزنید باید وسط اسرائیل فرود میومد..»
●سوال کردن شما کی هستید و چرا با ما می جنگید؟
گفت : به اونا بگو همون های هستیم که صهیونست ها رو از لبنان بیرون کردیم ما همون های هستیم که امریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.ما لشکری هستیم از لشکرمحمد رسول الله..
●هدف نهایی ما مبارزه با صهیونست ها وآزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است..
●بحث و جدل ادامه پیدا کرد تا اذان..
بعدازظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری ها تسلیم ما شدند می گفتند « از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند»
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#قدسنا_لا_أورشلیم✌️
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
ShabeAsheghi2.mp3
2.35M
🔊 شب عاشقی (۲)
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔴 #فریاد_فطرت
🔖پلینت روث:
"رواج فرهنگ برهنگی نه تنها آن را به صورت عادی و یک چیز بی اهمیت در نمی آورد بلکه عطش روحی را افزایش می دهد."
📗حریم ریحانه، ص٤٣
#پویش_حجاب_فاطمے
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #خاکریز_اسارت 🇮🇷
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و پانزدهم:
مرگ باشکوه یک غواص(1)
یه تیر به دستش خورده بود و یکی کنار ابروش. سه روز لابلای نیزارها با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود و به امید یافتن روزنه ای برای خلاصی از محاصره دشمن و برگشتن تلاش می کرد ، او منطقه رو خوب می شناخت و راهنمای بچه ها توی عملیات بود ، اما دشمن همه جا حضور داشت و هیچ راهی برای خروج از نیزار و رسیدن و الحاق به نیروهای خودی وجود نداشت. بعد از سه شبانه روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ در نهایت، به علت خونریزی زیاد و تحلیل رفتن قوای بدنی مقاومتش شکسته شد و به اسارت در اومد. محمد رضایی علیرغم جوانی، جزو نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشکر امام رضا بود و به گفته دوستاش، در کارش خیلی خبره بوده.
محمد بعد از تحمل حدود شش ماه اسارت در استخبارات بغداد و زندان الرشید و تکریت ۱۱ هنوز لو نرفته بود و همانند بقیه اسرا بصورت عمومی مورد اذیت و آزار دشمن قرار می گرفت تا اینکه خامی و سادگی یکی از دوستاش کار رو برای او سخت کرد. بسیار شنیده اید که دشمن دانا بهتر از دوست نادانه. بعضی وقتا ضربه ها و زیانهایی که از یه دوست نادان و احمق به انسان می رسه خیلی کاری تر و جبران ناپذیرتر از آسیبیه که دشمن به آدم میزنه. یکی که خیلی محمد رو دوست داشته و شاهد رشادتها و توانایی و تجربه اش تو کارای اطلاعات و عملیاتی اش تو جبهه بوده می شینه پیش بچه ها و از توانمندیهای محمد براشون میگه و همین دهن لقی و نشناختن شرایط سرآغاز ماجرایی بسیار تلخ و هولناک برای محمد رضایی شد. از شانس بدِ محمد توی آسایشگاهی افتاده بود که یه جلاد بی مروت بنام ناصر- که بعدا داستانشو براتون میگم- بود . یکی از جاسوسا این حرفا رو شنیده بود و ظاهرا از طریق همین ناصر به گوش بعثیا رسیده بود.
یکی از تلخترین حوادث ماهای آغازین اسارت ، شهادت این جوان مظلوم بود .
بعد از لو رفتن محمد و با توجه به حساسیت بعثیا به نیروهای اطلاعات عملیات و از طرفی بمنظور کشیدن اطلاعات ، دنبال همچی کیسایی می گشتن و زیر شدیدترین شکنجه ها قرار می دادن و معمولا هم زنده بر نمی گشتن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷فرازے_از_وصیت_نامہ 🇮🇷
✍ای برادران و خواهران دست از اسلام بر ندارید که می دانم بر نمی دارید ،
تا شیطان بزرگ را از پای در نیاورید از پای ننشینید و به قول امام عزیزمان تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین بی افکند مبارزه هست ، و مبارزه کنید تا هر چه زودتر سخن گهر بار امام به اجرا درآید..
#شهید_حاج_حسین_معتمدی
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆