#جنگ_به_روایت_تصویر
راوی و عکاس این اثر «مریم کاظم زاده» است
او این صحنه را چنین وصف میکند:
« بهمن ۶۱ برای گرفتن عکس به خرمشهر رفتم بعد از آزادسازی و پاک سازی نسبی شهر میشد به صورت محدودی وارد خرمشهر شد. در همان ایام بود که اولین گروههای ساکن خرمشهر میتوانستند تحت شرایطی به منطقه بیایند. توفیقی برایم شد تا همراه خانواده شهدای اهلِ خرمشهر شوم. شب هنگامِ خواب ، مادرهـا که بعداز مدتها همدیگر را دیده بودند، خواب از سرشان پریده بود و باهم صحبت میکردند. پای صحبتهایشان نشستم. پیوندشان، خون پسرانشان بود. بعضیهایشان برای حفظ خرمشهـر جنگیده بودند و بعضی دیگر برای آزادیاش. یکی از مادرهـا خانم حاجی شاه بود...
سه فرزندش در خرمشهر «شهید» شده بودند.
آن سال آمده بود تا هم خانهاش را ببیند و هم
به زیارت قبر شهنازش و دو پسرش برود....
برایم از دخترش تعریف کرد. شهنازش دروس حوزوی میخواند و در کلاسهای نهضت سوادآموزی معلم بود. هشتم مهر ٥٩، همراه دوستش برای سنگرها غذا میبردند که هر دو با گلوله دشمن شهید میشوند. برایم گفت که چطور خودش، دخترش را کفن و دفن کرده است. بعد از شهناز، به فاصله یک ماه ، محمد حسیناش را از دست می دهد. محمدحسین سه سال از شهنـاز بزرگتـر بود. تاروز آخری که خرمشهر سقوط کرد، ماند و جنگید. پیکر محمدحسین را پیدا نکردند. پسر بزرگش ناصر هم بعد از آزادی خرمشهر در منطقه شهید شد..
آن شب، مادرها شاعر شده بودند و لالاییهای فیالبداهه برای پسرانشان میخواندند...
#مادران_عاشق_پرور
#شهیدان_حاجیشاه
#شهدای_خرمشهر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
پایی که بسته شد !
تا بماند و بایستد و بجنگد ...
"علیحسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی
در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه میشود
نیروهای خودی در کمین و محاصرهی دشمن
قرار گـرفته اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به
پایهی دوشکا میبندد تا بایستد و بجنگد ، تا
یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند.
از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها
۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود،
در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است.
مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام
منطقه عمومی میمک
عکاس: محمود عبدالحسینی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#رزمنده_علیحسن_احمدی
#تیپ_نبی_اکرمﷺ
#قاب_ماندگار
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
نگاه به نگاهم که میشوی
هوای باغهای سیب از سرم میافتد
جاذبه قانون چشمهای تو بود ...
عکاس نوشت :
"خردادماه سال ۱۳۶۱ بود
که برای بچههای خط مقدم
یک وانت سیب آورده بودند.
چهرهٔخاص، کلاه گشاد، معصومیت نگاهِ
یکی از رزمنده های جـوان و حالتی که
دستهایش با گرفتن سیبها پیدا کرده
بود، من را تحت تأثیر قرار داد و
علاقهمند شدم که از او عکس بگیرم
این عکس مرا یاد پرتره های نقاشی
دوران کلاسیک میاندازد انگار کسی
به او گفته بود چگونه در مقابل دوربین
ژست بگیرد! گویا اینجا استودیوی عکاسی
است نه عملیات بیتالمقدس، آرام و راحت
به دوربین نگاه می کند و میتوانیم از عمق
چشمانش داستان های زیادی را بخوانیم"
عکاس : مجید دوختهچی زاده
#سربازی_با_سیب
#عملیات_بیت_المقدس
#جنگ_به_روایت_تصویر
🌷 @byadshohada 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆