🌻 سیره شهدا 🌻
یڪیشان با آفتابه آب می ریخت، آن یڪی سرش را میشست.بهت می گم ڪم ڪم بریز. خیله خب حالا چرا این قدر می گی؟
می ترسم آب آفتابه تموم بشه.
خب بشه میرم یه آفتابه دیگه آب میارم.
رفته بود برایش آب بیاورد ڪه بهش گفتم
« خوبه دیگه ! حالا فرمانده لشڪر باید بیان سر آقا رو بشورن! »
گفت « چی می گی؟ حالت خوبه ؟»
گفتم « مگه نشناختیش؟»گفت نه...
او مهدی باڪری فرمانده متواضع و مقتدر بود.
📚منبع:ڪتاب یادگاران، جلد سه، ڪتاب
ص 75
#شهید_مهدی_باڪری
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊
همه برن سجده..!!!
شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.
بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود. تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد! خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند. هر چه صبر کردیم خبری نشد. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.
بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو هدیه کردند!
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهید غلامعلی بهبهانی نژاد
تاریخ و محل شهادت
راهپیمایی - 12/5/57
گروه
انقلاب اسلامی
زندگینامه
دوازدهم مرداد ماه سالروز شهادت چهارمین شهید انقلاب، شهید غلامعلی بهبهانی نژاد است. شهید بهبهانی نژاد فرزند حبیب در سال 1334 در شهرستان کازرون متولد شد. نام او را از آن جهت غلامعلی گذاردند تا فرزندی که پس از هیجده سال انتظار به دنیا آمده است، همواره غلام و عاشق امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باشد. غلامعلی دوران ابتدایی را در مدرسه مصلایی و متوسطه را در دبیرستان های بو اسحق و شهید بستانپور (شاپور سابق) گذراند و پس از اخذ دیپلم به سربازی رفته و پس از آن در کنار برادر خود در روستای بوشیگان به کشاورزی پرداخت. با اوج گیری تظاهرات مردمی علیه رژیم ستم شاهی پهلوی، وی نیز به صفوف راهپیمایان پیوست. در یکی از راهپیمایی های شبانه که در تاریخ 12 مرداد ماه 1357 برگزار شد، در حالی که مردم غیور کازرون به شعاردادن علیه رژیم مشغول بودند مأموران نظامی حکومت که از یک سو توان مقابله با تظاهرات و راهپیمایی های مکرر مردم کازرون را نداشتند و از سوی دیگر از جانب مقامات مافوق خود به بی لیاقتی متهم می شدند به سمت مردم هجوم آورده تا آنان را متفرق کنند و برای دستگیری گروهی از راهپیمایان به تعقیب آنها مبادرت می کنند. شهید بهبهانی نژاد نیز که در این راهپیمایی حضور داشت، مورد تعقیب مأموران قرار گرفت لذا برای فرار از چنگال مأموران شروع به دویدن می کند اما از پشت تیری به پایش اصابت کرده و به زمین می افتد که در همین حال تیر دوم نیز به گلوی وی (گلویی که تا چند دقیقه پیش فریادهای اسلام خواهانه و عدالت طلبانه او را فریاد کرده بود) اصابت کرده، موجب شهادت وی می شود. جسد شهید بهبهانی نژاد پس از چند روز، شبانه از سوی مأموران رژیم در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.
#شهید_غلامعلی_بهبهانی_نژاد
🌷 @byadshohada🌷
باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🌼 سیره شهدا 🌼
می گویند احمدعلی دائم الوضو بود. به نمازهای اول وقت تقید عجیبی داشت. روزی بر حسب اتفاق و پیشامدی ناخواسته نمازش قضا شده بود. فردایش وقتی برای ناهار صدایش کردند گفت: روزه ام. پدر اصرار کرد دلیل این روزه طولانی تابستان را بفهمد گفت: دو رکعت نمازم قضا شده، دارم خودم را تنبیه می کنم! برای همین چیزها بود که بین فامیل و خانواده اگر کسی می خواست قسم بخورد، به احمدعلی قسم می خورد. این همه قبولش داشتند و از تقیدش به دین و معنویات شناخت داشتند.
#شهید_احمد_علی_کاظمی
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
همہ گلولہهاے جنگنرم خمپاره شصتہ، نہ سوت داره نہ صدا؛ وقتی مےفهمیم اومده کہ میبینیم فلانے دیگہ هیئت نمیاد..
فلانے دیگہ چادر سرش نمے کنه..
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊
ما مگر می شد با آن تکه ها که می آمدند آدم حواسش را جمع نماز باشد!!مثلا یکی می گفت:«واقعا این که می گویند نماز معراج مومن است این نماز ها را می گویند نه نماز من و تو را!!!!!» دیگری پی حرفش را می گرفت که:«من حاضرم هرچی عملیات رفتم بدهم دو رکعت نماز او را بگیرم.»و سومی:«مگر می دهد پسر!!؟؟»و از این قماش حرفا. و اگر تبسمی گوشه لبمان می نشست بنا می کردند به تفسیر کردن:«ببین!ببین! الان ملائک دارند قلقلکش می دهند.» و اینجا بود که دیگر نمی توانستیم جلوی خودمان را بگیریم و لبخند تبدیل به خنده می شد،خصوصا آنجا که می گفتند:«مگر ملائکه نامحرم نیستند؟» و خودشان جواب می دادند:«خوب لابد با دستکش قلقلک می دهند!!!!» 😂😂😂
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهیده مریم فرهانیان
تاریخ و محل شهادت
گلستان شهدای آبادان - 13/5/63
گروه
دفاع مقدس
زندگینامه
شهيد مريم فرهانيان، نماد رشادت و مجاهدت زن ايراني در بیست و چهارم دیماه سال ۱۳۴۲ در آبادان بهدنيا آمد. وی در آغاز جواني به ماهيت پليد استكبار و امپرياليسم جهانی پي برد و به صفوف مبارزان پيوست. اين شهيد بزرگوار با اوجگيري مبارزات مردم در جريان انقلاب اسلامي، در تظاهرات و راهپيماييهاي مردمي عليه حكومت ستمشاهي شركت میكرد. او تنها ۱۴ يا ۱۵ سال سن داشت كه با كمك برادر رشيد خود - مهدي فرهانيان - افكار خود را مزين به شناخت، معرفت و بصيرت الهي كرد. با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه پاسداران، به جمع اين عاشقان خدمت پيوست و دورههاي آموزشي را با موفقيت به پايان رساند. شهيد مريم فرهانيان در بيمارستان امام خميني (ره) آبادان مشغول امدادگري شد او در اين دوران، ۱۷ سال داشت اما بهاندازه يك بانوي دنياديده كه تجربه، عشق و ايثار را زندگی کرده باشد، عمل ميكرد. اين شهيد بزرگوار از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تا روز شهادتش با بيداري كامل و حس زيباي عشق و ايثار در شهر مقاوم آبادان مشغول خدمت و ترويج اخلاق، رفتار و منش يك زن مسلمان بود. وی بههنگام شكست محاصره آبادان و آزادي خرمشهر و بسياري از عملياتهاي ديگر، فعاليت چشمگيري داشت تا بالاخره بر اثر متوقف شدن عمليات پس از آزادي خرمشهر بهمنظور رسيدگي به خانواده شهدا در واحد فرهنگي بنياد شهيد آبادان مشغول فعاليت شد. شهيد مريم فرهانيان در غروب سیزدهم مردادماه سال ۱۳۶۳ش درحالیکه همراه با دو تن از خواهران همکار خود - برای زیارت مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال بهجای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند - راهی گلستان شهداي آبادان شده بود، مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت که دو خواهر همراهش زخمی شدند اما او به فیض عظمای شهادت نائل آمد تا نماد رشادت و مجاهدت زن ايراني شود.
#شهیده_مریم_فرهانیان
🌷 @byadshohada🌷
باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنید و دعا کنید که این انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان متصل شود . پس اگر می خواهید دعاهایتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید.
#شهيد_محمد_رضا_شفيعي
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
💐 سیره شهدا 💐
آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش در جبهه از او سوال می کرد، طفره می رفت و چیزی نمی گفت. یک دفعه در جبهه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: « اگر یکنفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن. » یکی یکی بچه ها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
#شهید_سید_احمد_پلارک
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊
پیرمردی گوشی را برداشت و بعد ازیکی دو تا سرفه گفت : بهشت زهرا بفرمائید راستش من کار دیگری داشتم وقصدم هم اذیت کردن نبود اما نمی دانم چی شد که یک دفعه یاد خوشمزگی بچه های جبهه افتادم و باخود گفتم بگذار یه خورده سر به سر پیرمرد بگذارم ((این بود که تا گفت بهشت زهرا بفرمایید . گفتم شهیدان زنده اند؟
با تعجب پرسيد يعني چه معلومه كه زنده اند بر منكرش لعنت .گفتم 😩پس لطفا وصل كنيد قطعه بيست و سه .)) گفت : چي ؟ ترسيدم بهم بدوبيراه بگوييد كه گوشي را گذاشتم زمين و گفتم ما نبوديم !!!!
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
شهید دکتر حسن آیت
تاریخ و محل شهادت
جلوی درب منزل - 14/5/60
گروه
ترور
زندگینامه
شهيد دكتر حسن آيت در سال 1317 شمسي در نجف آباد اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از اخذ ديپلم، وارد دانشگاه شد و در رشتههاي ادبيات و روزنامهنگاري و حقوق، مدرك كارشناسي و در علوم اجتماعي مدرك كارشناسي ارشد و سپس دكتراي علوم انساني را دريافت نمود. دكتر آيت در آغاز نهضت اسلامي در ارتباط با چاپ و پخش اعلاميههاي امام خميني(ره) دستگير و زنداني گرديد و پس از آزادي از زندان به تدريس در دانشگاههاي كشور مشغول شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طرف مردم اصفهان به نمايندگي مجلس خبرگان قانون اساسي و از طرف مردم تهران به نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد و در شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي نيز عضويت يافت. شهيد دكتر حسن آيت از جمله افرادي بود كه در مجلس خبرگان قانون اساسي، براي به تصويب رساندن ماده مربوط به ولايت فقيه، تلاشهاي موثري انجام داد و بعدها عليه بنيصدر، رييس جمهور خائن، افشاگريهاي زيادي نمود. اين شهيد والامقام سرانجام در 14 مرداد 1360 در تهران، جلوي درب منزل، از سوي منافقان كوردل به درجه شهادت نائل آمد و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
#شهید_دکتر_حسن_ایت
🌷 @byadshohada🌷
باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
به تعلقات دنیایی بیاعتنا باشیم که همه رفتنی هستند و آنچه ماندنی است آن چیزی است که برای خدا باشد. همیشه مراقبت از خویش را داشته باشیم که مهمترین عامل برای صعود بسوی او مراقبت از خویشتن است.
#شهید_احمد_مفید
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🌻 سیره شهدا 🌻
یکی از پنج شش نفری بود
که اولین بار توانستن کار آزمایشگاهی
زنجیره غنیسازی چهار درصد را انجام بدهند. قرار بود رئیس جمهور بهشان جایزه بدهد، ولی اسمش را نفرستادند.
حتی دیدار رهبر که رفتند،
مصطفے را نبردند.
مصطفی حرفش را میزد.
چند وقت بعد دعوایش شد و
آمد بیرون. یکبار هم سراغ هیچ کدام از
رفقایش که توی دولت کارهای شده بودند، نرفت.
رفت یک شرکت دیگر سازمان.
میگفت «میخوام کار کنم».
آنجا شد مأمور خرید؛
ایستاد و کار کرد.
#شهید_مصطفے_احمدی_روشن
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊
256 بفرستید
برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد .بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.
🌷 @byadshohada🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷
نام
سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی
تاریخ و محل شهادت
عملیات برون مرزی - 15/5/66
گروه
دفاع مقدس
زندگینامه
سردار رشيد اسلام، سرلشكر خلبان، عباس بابايي، در سال 1329 ش در قزوين به دنيا آمد و در سال 1348 به دانشكده خلباني نيروي هوايي راه يافت. وي پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتي، براي تكميل دوره به آمريكا رفت و دوره خود را در آمريكا با موفقيت سپري كرد. شهيد بابايي با دارا بودن تعهد و تخصص، در مرداد 1360 به فرماندهي پايگاه هشتم هوايي اصفهان رسيد. اين سردار رشيد اسلام، قسمت اعظم حضور خود را در پروازهاي عملياتي گذراند و سه هزار ساعت پرواز كرد. سرلشكر بابايي با روحيه شهادتطلبي به همراه شجاعت و ايثاري كه در طول سالهاي دفاع مقدس به نمايش گذاشت، صفحات نوين و زريني بر تاريخ نيروي هوايي افزود و تنها در دو سال آخر عمر، بيش از شصت ماموريت جنگي را با موفقيت كامل به انجام رساند. اين خلبان غيور ارتش اسلام سرانجام در پانزدهم مرداد 1366 ش برابر با عيد قربان، در يك عمليات برون مرزي به شهادت رسيد و در تشييعي با شكوه در گلزار شهداي قزوين به خاك سپرده شد. وي در هنگام شهادت، معاون عملياتي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود.
#شهید_عباس_بابایی
🌷 @byadshohada🌷
باماباشهدابمانید🖕🖕🖕
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷
نگاه های خود را کنترل کنيد تا بتوانيد حسين و ائمه و شهدا را ببينيد و زيارت کنيد .بينی خود را از بوهای حرام نگه داريد تا بوی حسين و عشق را بشنويد. با زبان خود غيبت نکنيد و تهمت نزنيد تا بتوانيد با مولايتان صحبت کنيد...
#شهيد_علی_حيدری
🌷 @byadshohada 🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🌹 سیره شهدا 🌹
یاری خواستن از خداوند برای ادای تکلیف الهی همچون نماز در اول وقت و عنایت همیشگی خداوند.
یکی از هم رزمان شهید حمیدرضا نوبخت، درباره اهمیت دادن این شهید بزرگوار به نماز اول وقت نقل می کند: «با حمیدرضا در جزیره مینو بودیم. روزی برای انجام دادن کاری سوار بر خودرو شدیم و به طرف اهواز حرکت کردیم. فصل تابستان بود و گرمای طاقت فرسای خوزستان همه را اذیت می کرد. ناگهان در نزدیک های اهواز، حمیدرضا خودرو را کنار جاده متوقف کرد. دلیل توقف را پرسیدم. او گفت: مگر صدای اذان را نشنیدی؟ به او گفتم: تا اهواز راهی نمانده است و در آنجا زیر سرپناهی نماز می خوانیم. حمیدرضا نگاه معنی داری به من کرد و گفت: تو از کجا می دانی تا اهواز ما زنده هستیم؟ سپس با مقدار آبی که در ماشین داشتیم، وضو گرفتیم و همان جا نماز را در اول وقت به جا آوردیم»
🌷 @byadshohada 🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
😊 لبخند شهدایی 😊
مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!
- عباس
اهل کجایی؟!
- بندر عباس
اسم پدرت چیه؟!
- بهش میگن حاج عباس!
کجا اسیر شدی؟!
- دشت عباس!
افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد
حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!
او که خود را به مظلومیت زده بود گفت:
- نه به حضرت عباس (ع) !!
🌷 @byadshohada 🌷
بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
📖 #خاطرات_شهدا
🌷 #شهید_علی_سیفی 🌷
🔹یه روز بعد از ظهر ڪه شبش
قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام بشه اومد برای سر زدن و خداحافظی.
🔸همین ڪه من رو دید چشمش خورد به پوتین هام.(پوتین های ڪهنه و پاره ای داشتم)
🔹بعد از سلام و احوال پرسی بهم گفت : پوتین هاتو با پوتینای من عوض می ڪنی !؟
🔸نگاه ڪردم و دیدم پوتینهای علی نو و تمیزه ... مثل اینڪه یڪ ساعت قبل از حرف زدن با من بهش پوتین نو تحویل داده بودند.
🔹چون شوخ طبع بود گفتم شاید داره شوخی می ڪنه. اما نه ڪاملا جدی بود.
🔸گفتم: علی برای چی میخوای این پوتین های منو بگیری؟ خودت ڪه پوتین نو داری؟
🔹چیزی نگفت فقط اصرار داشت ڪه این ڪار رو انجام بدم.
🔸بعد از اصرار فراوون گفت : عملیات نزدیڪه من برم یا شهید می شم یا ... میخوام اگه خدا خواست و شهید شدم با پوتین های ڪهنه شهید بشم و این پوتینای نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده ڪنه. اینا برای بیت الماله. نباید به بیت المال ضرر زد. ✌️
✍ راوی: دوست شهید
🌹 #یادشهداباصلوات
💎 @byadshohada💎
─═इई 🍃🌷🍃ईइ
هدایت شده از 🌷به یاد شهدا🌷
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
🌷 @byadshohada 🌷