eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
697 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 نماز_اول_وقت ✍دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند، علت را پرسیدم ، گفتند : "وقت نماز است " همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نماز اول وقت بخوانیم.خلبان گفت : "این منطقه زیاد امن نیست اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم " شهید صیاد گفتند :"هیچ اشکالی ندارد .. ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم .. " خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست.با آب قمقمه ای که داشتیم وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمودند : "بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت را .. " 🌷 @byadshohada 🌷
🌷به یاد شهدا🌷: 😊 لبخند شهدایی 😊 پس کو این امام جماعت؟ همه به‌ردیف نشسته بودند تو صف نماز جماعت. آقای صفری گفت: پس کو این شیخ مهدی؟ اکبر کاراته گفت: داشت شنا می‌کرد. آقای صفری گفت: شنا؟ و بعد با اکبر کاراته و من اومد، رفتيم تا شیخ مهدی رو بیاریم. شیخ مهدی انگار نه انگار وقت نمازه، وسط کانال آب برای خودش شنا می‌کرد. آقای صفری را که دید، از آب دوید بیرون. زود لباسشو پوشید و دوید طرف سنگر. آقای صفری گفت: خجالت بکش شیخ مهدی! شیخ مهدی دوید، ایستاد جلوي بچه‌ها تا دو رکعت نماز مستحبی بخونه. اکبر کاراته نگاهش می‌کرد. رفت به رکوع؛ که ديدند خیسی شورتش زده به شلوارش. اکبر کاراته بلند گفت: بچه‌ها نماز نخونید. نمازتون باطله! حاج عباس‌علی گفت: چرا اکبر؟ اکبر کاراته گفت: مگه نمی‌بینید؟ شیخ مهدی جیش کرده! صدای خنده سنگرو پر کرد. شیخ مهدی نتونست خودشو کنترل کنه. خندید و خندید و بعد نشست. اکبر کاراته گفت: حالا امام جماعت خوب می‌خواید، من. برم جلو؟ طاهری گفت: نه بابا، این که شیخمون بود این بود، وای به حال تو! 🌷 @byadshohada 🌷
از روزها من جمعہ ها را دوست دارم این جمعہ هاے آشنا را دوست دارم هر صبح جمعہ ندبہ میخوانم برایت ازکودکے ام، این دعا را دوست دارم 🌷 @byadshohada 🌷
🌷باماباشهدابمانید👇 🌷 @byadshohada🌷
♦️دوستان این همه زحمت میکشیم مطالب رو مینویسیم لطفا شماهم مطالب رو درگروهایتان یا به دوستانتان ارسال کنید☑️ ممنون و سپاسگزارم 🔹اجرتون باشهدا
از آیه قران مثال می زد و می گفت: خدا در قران گفته اگر بعد از من سجده بر کسی واجب باشد آن هم پدر و مادر است. خیلی تأکید به احترام پدر و مادر داشت. از عشق زیادی که به او داشتم راضی شدم برود سوریه چون نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم. خیلی خیلی به رضا وابسته بودم. 🌷 @byadshohada 🌷
اگر دوست شهیــــد داشته باشی... کم کم شبیـهش می شوی... آنقدر شبــــیه که حتی... ظاهرت هم شبـــیه او می شود... تا آنجا پیــــش خواهی رفت که... دوست شهیــدت ، شهیـــدت می کند... ... 🌴🌸🌴🌸 🌷 @byadshohada🌷
✍️وداع، تلخ‌است‌وشیرین! تلخ، برای اوڪه مےماند وباغم‌فراق سرمیڪند وشیرین، برای اوڪه به شوق وصال میرود سوی دلـدار.... 🌷 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 🔰فرمانده گردان یا زهرا (سلام اللہ علیها) 🍃ولادت : ۱۳۴۳/۴/۲۱ - اصفهان 🍂شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵-ارتفاعات شهر بانہ 🍁آرامگاه : اصفهان - گلستان شهدا 🔰 🌺شهید به حضرت زهرا (سلام الله علیها) علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحے هایشان از مصائب ایشان مےخواندند . 🌺همچنین ایشان وصیت نمودند ڪہ بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : 🌺ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانے مےدادند . و قرآن ڪریم را بسیار تلاوت مےنمودند. 🌺همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز مےپرداختند . صدای گریہ های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران مےشد. 🌺این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامہ داشت . 🌺ایشان در جبهہ بارها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی ڪامل باز بہ جبهہ عزیمت ڪردند 🌷 @byadshohada🌷 بہ ما بپیوندیـــــــ👆👆👆ــــــد
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 💠 🌸مےخواست برای عروسیش ڪارت دعوت بنویسہ اوّل رفتہ بود اهل بیت . یڪ نوشتہ بود برای امام رضا (ع) مشهد . یڪ ڪارت برای امام زمان (ارواحنا فراه ) مسجد جمڪران . یڪ ڪارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومہ . 🌺 قبل از عروسے اومده بود بہ ڪہ در عروسیش شرڪت ڪردند ! شهید گفتہ بود قصد مزاحمت نداشتم فقط مےخواستم احترام ڪنم . 🌸حضرت بودند : "چرا دعوت شما را رد ڪنیم ؟ چرا بہ شما نیایم ؟ ڪے بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم "«شما عزیز ما هستے» 🌺امام خطبہ را خواند، مصطفے بہ امام عرض ڪرد ، ما را نصیحتے بفرمایید . امام (ره) نگاهے بہ عروس ڪردند و فرمودند ، خدا بہ شما دهد . 🌸 تنها بعد از عروسیش بود ڪہ دست خانمش را گذاشت تو دست مادر و گفت : دلم مےخواهد برای مادرم دخترخوبـے باشے . بعد هم منطقہ . و همانطور ڪہ آرزو ڪرده بود پیڪر پاڪش هرگز پیدا نشد . 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 برداشت من از زندگی ، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت ، رسیدن به کمالِ بندگی خداست. بندگی او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی می باشد. همه دستور های اسلام در این دو جمله خلاصه می گردد: فرمانبرداری از خدا و نافرمانی از شیطان ! سفارشم این است : مردم! به یاد خدا و روز جزا باشید. پیرو ائمه اطهار باشید 🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊 اوایل ڪہ بہ گردان تخریب رفتہ بودم، یڪے از دوستان جدیدم یڪ پاے خود را در عملیات از دست داده بود. بعد از این ڪہ صمیمے تر شدیم، از او خواستم برایم جزییات مجروح شدنش را توضیح دهد. او هم با ڪلے طفره رفتن، آخر این طور گفت: «راستش من قبل از این ڪہ از ناحیہ ےپا زخمے بشوم، شهید شدم! بہ اتفاق چند نفر از دوستان رفتہ بودیم آن دنیا». بعد ڪہ تڪلیفمان روشن شد، خواستیم برویم بهشت، همہ ڪہ داخل شدند، تا من خواستم بروم داخل، در را بستند و پایم ماند لاے در و از بالای ران قیچی شد! ناچار برگشتم بہ دنیا تا پرونده ام را تڪمیل ڪنم. 🌷 @byadshohada 🌷
@byadshohada(1).mp3
3.94M
📢 حواست هست؟ حاج حسین یکتا 🌷 @byadshohada 🌷
: براى شهادت و یا رفتن تلاش نکنید براى رضاى او کار کنید و بگویید خداوندا فقط از ما راضى باشى براى ما کافیست. 🌷 @byadshohada 🌷
🔰کانال‌ های رسمی به یاد شهدا در پیام‌رسان‌های ایرانی پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/byadshohada پیام رسان سروش👇 https://sapp.ir/byadshohada پیام رسان گپ👇 https://gap.im/byadshohada پیام رسان بله👇 https://ble.im/byadshohada
✍خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر گفت: بر محمـد و آل محمـد صلوات نگاهش ڪردم ، انگار چیز نمےتوانست تکانش بدهد... دلم ازاین ایمانها مےخواهد... @byadshohada
‍ 🇮🇷 زندگی نامه شهدا 🇮🇷 فرزند سیدعباس، متولد ۱۳۴۴ تهران و اصالتاً تبریزی. در سال ۶۶ عملیات کربلای ۸ در شلمچه به شهادت رسید. در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز برعهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد. او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج‌آقا ضیاء‌آبادی""علی‌بن موسی‌الرضا"" مأمن همیشگی‌اش بود. وی دائماً به منطقه می‌رفت. او فرمانده آر.پی.جی‌زن‌های گردان عمار در لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. مزار این شهید بزرگوار که در بهشت زهرا سلام الله علیها تهران در قطعه 26، ردیف 32، شماره 22 قرار دارد، بوی شمیم گل یاس و عطر به مشام می رسد که این مسئله او را شهره کرده است. درباره علت این موضوع تا بحال صحبتهای فراوانی شده و نقل قولهای زیادی شنیده شده است، اما فقط به این نکته از قول مادر شهید اشاره می کنیم: بوی مزار احمد هیچ علتی جز لطف و فضل الهی و رابطه ماورایی که او با خدا و اولیا الله داشته است، ندارد و هیچ کس هم چیزی از این رابطه نمی داند، هر کس هم موردی نقل کرده، جز شایعه چیزی بیش نیست. علتش را فقط خدا می داند و بس! 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 ✍یڪ روز «امیر» بہ یکے از دوستانش ڪہ بہ دلیل اقامت زیاد در جبهہ و نرفتن بہ مرخصے براے خانواده اش اظهار دل تنگے مے ڪرد، گفت: «سعے ڪن همیشه خداوند را در وجودت احساس ڪنے اگرزیاد بہ خانواده ات وابستہ باشی، محبت خداوند دردلت ڪمتر مے شود. . باید محبت خداوندرا چون لیوان پر آبے تصورکنے ڪہ محبت بہ خانواده و دوستان مثل ریختن سنگ ریزه در آن است. هر قدرسنگ ریزه در لیوان بیشتر ریختہ شود، آب بیشترے از آن سرازیر مےڪند». 🌷 @byadshohada 🌷
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 ✍خدایا، اگر انسان از اول که بدنیا می آید از عظمت و هیبت تو؛ پیشانی خود، این مقدس ترین جوارح بدن را به خاک نهد و به سجده رود تا آخر دنیا ذکر تو را کند، هنوز هم کم است و اصلا تو به وصف تمام موجودات عالم از اول تا آخر نمی آیی. ✍خداوندا، اگر قرار باشد من الان بمیرم. امشب چه طور فشار قبر را تحمل کنم، فشار قبری که مغز انسان را از فشارش به بیرون می ریزد. من چه طور فراق تو و عذاب تو را تحمل کنم، با این همه گناهانم فردای قیامت چطور می توانم جوابگوی سوالاتت باشم. 🌷 @byadshohada 🌷
😊 لبخند شهدایی 😊 عجب خاک ریزی اکبر کاراته گفت: من امشب این خاک ریز رو می‌زنم. فرمانده گفت: آ ماشاالله. اکبر بادی به غبغب انداخت و پرید بالای لودر. هرجا رو نگاه می‌کردی، باتلاق بود و همه‌جا تاریکِ تاریک، که یک‌دفعه منوری پرید توی هوا. اکبر کاراته دوروبرشو نگاه می‌کرد که چشمش خورد به یک کُپه‌ي خاک. گفت: عجب کُپه‌ي خاکی! حالا یه خاک ریز می‌زنم که همه مات و مبهوت بمونند و بگن عجب اکبر کاراته‌ای! چه رزمنده‌ي شجاعی! برای خودش خوش‌حال بود و رفت سر کُپه‌ي خاک، بیل لودر رو زد به کُپه‌ي خاک و رفت جلو. بیل اوّلو سر خاکريز، خالی کرد و اومد عقب. بیل دوّمو که پرکرد، از بوی گندی که همه‌جا پیچیده بود حالش به‌هم خورد و غش کرد. بچه‌ها هی آب می‌زدند به صورتش و می‌گفتند: اکبر کاراته پاشو، پاشو ببین چه‌کار کردی، گل کاشتی! اکبر با لودر زده بود به کُپه‌ي خاکی که صد و بیست تا مرده‌ي عراقی زیرش بودند. همه رو ریخته بود به‌هم و خودشم از بوی گند مرده‌ها غش کرده بود. وقتی به‌‌هوش اومد، فرمانده گفت: عجب خاک‌ریزی زدی آقای رزمنده! 🌷 @byadshohada 🌷
خدایا ! مرا بہ خاطر گناهانی ڪه در طول روز ، با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌ڪنم ببخش خدایا دردمندم ، روحم از شدت درد می سوزد ، قلبم می جوشد ، احساسم شعلہ می ڪشد ، و بند بند وجودم از شدت درد صیحہ می زند تو مرا در بستر مرگ آرامش بخش 🌷 @byadshohada🌷