eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
704 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
دلنوشته شهید حسن رجایی فر با خدا «خدایا نمی‌دانم چرا مرا از بسیاری از حوادث نجات دادی و مرا در این راه مقدس قرار دادی. خداوندا به خاطر همه موهبت‌ها و حکمت‌هایت سپاسگزارم. برخی از آن حوادث عبارت بودند از: من در حال گردو کندن درخت بودم. از بالای درخت سر خوردم و روی یک شاخه گیر کردم و تو مرا از مرگ حتمی نجات دادی. خدایا تو خود شاهد بودی که من یک پسربچه 12 یا 13 ساله ای بیش نبودم که از حاجی شیخ موسی به سمت روستای کتیوک راهی شدم. آن میان پر از سگ های چوپان بود و تو مرا از دید آنها پنهان کردی و بدون هیچ دردسری به کتیوک برای اولین بار رساندی. خدایا تو خود شاهد بودی که در آموزش اصفهان، هنگامی که تمرین کمین داشتیم؛ ناگهان خود را در وسط مواد منفجره و فوگاز دیدم و همه آنها عمل کردند. دریغ از یک تکه سنگ که به من بخورد. تمام بچه ها و مربیان آموزش گفته بودند که من مرده‌ام. وقتی مرا در آن حال دیدند،گفتند این یک معجزه بود که شما اتفاقی برایتان نیفتاد. خدایا من در حال برق کشی خانه پدربزرگم حاج خان آقا بودم که موقع نصب شدن سیم کنتور از بالای تیر برق، مرا برق گرفت و از ارتفاع 8 متری به روی زمین انداخت. انگار یک نفر من را از بالا به زمین آورد و هیچ عیبی ندیدم. ✅ یادآوری لطفهای خدا به ما، هم باعث دلگرمی خود انسان میشه ، هم تشکر از خداست و باعث جلب رحمت الهی میشه ، توطئه شیطان را برای دور کردن انسان از خدا خنثی می کنه، همچنین برای افرادی که می شنوند باعث میشه به یاد محبتهایی که خدا بهشون کرده بیفتن و آثار مثبتش دوچندان بشه» 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید... رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت زهـــــرا(س)میخورد... شهـــید... قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیدانہ بمیری... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
‍ ‍ 🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :1⃣4⃣ صمد چیزی نمی گفت. مواظبم بود توی چاله چوله های کوچه های باریک و خاکی نیفتم. فردای آن روز صمد رفت. باید می رفت. سرباز بود. با رفتنش خانه برایم مثل زندان شد. مادر صمد باردار بود. من که در خانه پدرم دست به سیاه و سفید نمی زدم، حالا مجبور بودم ظرف بشویم. جارو کنم و برای ده دوازده نفر خمیر نان آماده کنم. دست هایم کوچک بود و نمی توانستم خمیرها را خوب ورز بدهم تا یک دست شوند. آبان ماه بود. هوا سرد شده بود و برگ های درخت ها که زرد و خشک شده بودند، توی حیاط می ریختند. هر روز مجبور بودم ساعت ها توی آن هوای سرد برگ ها را جارو کنم. دو هفته از ازدواجمان گذشته بود. یک روز مادر صمد به خانه دخترش رفت و به من گفت: «من می روم خانه شهلا، تو شام درست کن.» در این دو هفته همه کاری انجام داده بودم، به جز غذا درست کردن. چاره ای نبود. رفتم توی آشپزخانه که یکی از اتاق های هم کف خانه بود. پریموس را روشن کردم. آب را توی دیگ ریختم و منتظر شدم تا به جوش بیاید. شعله پریموس مرتب کم و زیاد می شد و مجبور بودم تندتند تلمبه بزنم تا خاموش نشود. عاقبت آب جوش آمد. برنج هایی که پاک کرده و شسته بودم، توی آب ریختم. از دلهره دست هایم بی حس شده بود. نمی دانستم کی باید برنج را از روی پریموس بردارم. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
همسرم هرگاه فشارهاي زندگي و ناملايمات اجتماعي باعث آزردگي شما شد ابتدا به خدا توكل كن و بعد روز عاشورا و مصائبي كه به حضرت زينب (س) وارد شده است را براي خود مرور كن كه اين باعث روحيه دادن به شما خواهد بود. فرزندانم اميدوارم با حجاب و عفتي كه خواهيد داشت مبارز خوبي براي اسلام در كل مقاطع زندگي باشيد و بدانيد تازماني كه حجاب داريد مانند دري در ميان صدف محفوظ هستيد... 🌷 ●ولادت : ۱۳۵۵/۴/۳ خمین ، مرکزی ●شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ آزادسازی نبل الزهرا ، سوریه 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔰 چرا ایران به سوریه کمک کرد ولی به کمک نمی‌کند؟ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
با این که مدام به جبهه میرفت، خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه، معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی ... آن وقت میخواهی داماد شوی؟» محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متاهل باشد در لحظه‌ی شهادت، سرش بر دامان امیرالمومنین (ع) خواهد بود؛ در حالی که شهدای مجرد، فقط موفق به رویت آقا میشوند. میخواهم بعد از شهادت، سر بر دامان مولایم بگذارم.» تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهمیدم ... وقتى من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مى‏ كردم، مى‏ گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمى‏ خوانيد: كاش بودم و ياريت مى‏ كردم. امروز روز يارى امام خمينى، فرزند حضرت زهرا(س) است، چگونه مى‏ خواهى من دست از يارى او بردارم.» ✍به روایت مادربزرگوارشهید 📎معاون طرح‌وعملیات و قائم‌مقام تیپ‌جوادالائمه 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۱۸ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۴/۱/۲ هورالعظیم ، عملیات بدر 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :2⃣4⃣ خواهر صمد، کبری، به دادم رسید. خداخدا می کردم برنج خوب از آب دربیاید و آبرویم نرود. کمی که برنج جوشید، کبری گفت: «حالا وقتش است، بیا برنج را برداریم.» دو نفری کمک کردیم و برنج را داخل آبکش ریختیم و صافش کردیم. برنج را که دم گذاشتیم، مشغول سرخ کردن سیب زمینی و گوشت و پیاز شدم برای لابه لای پلو. شب شد و همه به خانه آمدند. غذا را کشیدم، اما از ترس به اتاق نرفتم. گوشه آشپزخانه نشستم و شروع کردم به دعا خواندن. کبری صدایم کرد. با ترس و لرز به اتاق رفتم. مادر صمد بالای سفره نشسته بود. دیس های خالی پلو وسط سفره بود. همه مشغول غذا خوردن بودند، می خوردند و می گفتند: «به به چقدر خوشمزه است.» فردا صبح یکی از همسایه ها به سراغ مادرشوهرم آمد. داشتم حیاط را جارو می کردم. می شنیدم که مادرشوهرم از دست پختم تعریف می کرد. می گفت: «نمی دانید قدم دیشب چه غذایی برایمان پخت. دست پختش حرف ندارد. هر چه باشد دختر شیرین جان است دیگر.» اولین باری بود در آن خانه احساس آرامش می کردم. 🔸فصل هفتم دو ماه از ازدواج ما گذشته بود. مادر صمد پا به ماه شده بود و هر لحظه منتظر بودیم درد زایمان سراغش بیاید. عصر بود. تازه از کارهای خانه راحت شده بودم. می خواستم کمی استراحت کنم. کبری سراسیمه در اتاقم را باز کرد و گفت: «قدم! بدو... بدو... حال مامان بد است.» ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🔸از ناحيه هاي مختلف زخمي شده بود و بالاجبار درخانه مانده بود ، امّا با آن حال وقت نماز به خواهرهايش مي گفت تا زير پهلوهايش را بگيرند و به او كمك كنند تا وضو بگيرد، من به ايشان مي گفتم كه حسين جان، شما الآن تمام سر و بدنت خوني است و اون مي گفت كه خدا با همين خون هم نماز من را قبول مي كند. 🔹وقتي ميخواست با همان حالتي كه زخمي بودند به جبهه برود به او گفتم كه الآن كه زخمي شدي نرو تا حالت بهتر شود، گفت : كه من نمي خواستم اين قضيه را به شما بگويم، حدود سه سال است كه من فرمانده هستم، نمي خواستم به شمابگویم و شما هم به كسي نگوئيد . 🔸نمیخوام از خودم تعریف کرده باشم اگر الآن من به جبهه نروم، كساني را كه تجربه كمتري دارند جايگزين من مي كنند كه اگر كارشان را خوب بلد نباشند افرادي كه زير نظر آنهاست را نمي توانند خوب هدايت كنند و جان بچه ها به خطر مي افتد. 🔹حالا ممكن است من چند روز ديرتر به جبهه بروم كه ممكن است در همين جا تصادف كنم و بميرم، پس بهتر است مرگ انسان به شهادت باشد، مادر جان احترام شما واجب است ولي خدا و پيامبر بالاتر از همه چيزها هستند و رضاي خدا مهم تر است و خلاصه با كلام خود ما را راضي نمودند و راهي جبهه شدند. ✍️به روایت مادربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گروهان حر گردان امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت :۱۳۴۲ قم ●شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲ شلمچه ، عملیات کربلای۸ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 📛 [فیلم] تزریق آب مقطر به‌جای کرونا!! ❇️ پاسخ ❇️ ✅ فیلم مربوط به توضیحات چندماه پیش دکتر بیگلری رئیس انستیتو پاستور درباره‌ی مرحله کارآزمایی واکسن کروناست و نه واکسیناسیون عمومی. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✾شهید یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه🏡 آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای می‌آید، در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، (س) ✾چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند❌ در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم کنم، ناراحت شد😔 به سمت اتاق دیگری🚪 رفت، من نیز پشت سرش رفتم ✾دیدم گوشه‌ای نشست، اسم (س) را صدا می‌زد و از شدت گریه😭 شانه‌هایش می‌لرزد؛ آرام‌تر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم را از بی بی فاطمه(س) می‌گرفتم😭 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
✅رشد چشمگیر حضور زنان در عرصه پزشکی بعد از انقلاب اسلامی 🔺تعداد زنانی که در مراکز پزشکی و درمانی و در مراکز گوناگون علمی در این کشور مشغول کار و تحقیق هستند، امروز بیشتر است یا آن روز [پیش از انقلاب] بیشتر بود؟ می‌بینید که امروز بیشتر است. زن مسلمان امروز، در مجامع جهانی، در کنفرانسهای گوناگون جهانی، در مراکز علمی و در دانشگاهها، حضور علمی یا سیاسی یا خدماتی دارد. اینها ارزش دارد. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :3⃣4⃣ به هول از جا بلند شدم و دویدم به طرف اتاقی که مادرشوهرم آنجا بود. داشت از درد به خود می پیچید. دست و پایم را گم کردم. نمی دانستم چه کار کنم. گفتم: «یک نفر را بفرستید پی قابله.» یادم آمد، سر زایمان های خواهر و زن برادرهایم شیرین جان چه کارهایی می کرد. با خواهرشوهرهایم سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم و روشنش کردیم. مادرشوهرم هر وقت دردش کمتر می شد، سفارش هایی می کرد؛ مثلاً لباس های نوزاد را توی کمد گذاشته بود یا کلی پارچه بی کاره برای این روز کنار گذاشته بود. چند تا لگن بزرگ و دستمال تمیز هم زیر پله های حیاط بود. من و خواهرشوهرهایم مثل فرفره می دویدیم و چیزهایی را که لازم بود، می آوردیم. بالاخره قابله آمد. دلم نمی آمد مادرشوهرم را در آن حال ببینم، پشتم را کردم و خودم را با سماور مشغول کردم که یعنی دارم فتیله اش را کم و زیاد می کنم یا نگاه می کنم ببینم آب جوش آمده یا نه، با صدای فریاد و ناله های مادرشوهرم به گریه افتادم. برایش دعا می خواندم. کمی بعد، صدای فریادهای مادرشوهرم بالاتر رفت و بعد هم صدای نازک و قشنگ گریه نوزادی توی اتاق پیچید. همه زن هایی که دور و بر مادرشوهرم نشسته بودند، از خوشحالی بلند شدند. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هیـچ بدنـی در مقـابل آنچـه روح اراده آن را می‌کند ناتوان نیست؛ بہ امیـد آنڪہ درتمـام احـوال مراقبت از نمـاز خود بڪنیم ... 📎پ ن :فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا(؏) 🌷 ●شهادت: فکہ ۱۳٦۷ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ⛔️شبهه: با کدام مجوز؟ احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی تلگرامی نوشت: سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان از بارگیری گازوئیل ایران به مقصد لبنان خبر داده است. طبعاً من مخالف فروشِ نفت و مشتقات آن به لبنان نیستم، اما می‌دانم که دولت لبنان ورشکسته است و آه در بساط ندارد که بابت خرید مشتقات نفتی به صادرکنندگان بپردازد. بنابراین، لازم است که مسئولان جمهوری اسلامی به طور شفاف به مردم توضیح دهند که گازوئیل بارگیری شده و سایر محصولات نفتی که قرار است به لبنان صادر شود، تحت چه نوع قراردادی انجام می‌گیرد. آیا فروش است؟ اگر هست دولت ورشکستۀ لبنان از چه منبعی می‌خواهد بهای آن را بپردازد؟ یا اینکه هبه است؟ اگر هبه است با کدام مجوز، دارایی‌های مردمِ تحت فشار ایران به کشور دیگری اهداء می‌شود؟ ❇️پاسخ: دبیرکل حزب‌الله لبنان در سخنرانی خود به مناسبت یوم‌الله عاشورای حسینی با اعلام خبر حرکت کشتی‌های حامل سوخت از ایران به سمت لبنان، نسبت به هرگونه تعرض به آنها شدیدا هشدار داد. بلافاصله پس از طرح این خبر از سوی دبیرکل حزب‌الله برخی افراد، رسانه‌ها و شبکه‌های معاند داخلی و خارجی با هدف تشویش اذهان عمومی داخل کشور نسبت به این موضوع، اقدام به شبهه‌افکنی پیرامون چگونگی پرداخت هزینه محموله‌های مذکور کردند. این در حالی است که بنا بر اخبار رسیده به «نورنیوز»، محموله‌های ایرانی سوخت که سیدحسن نصرالله امروز بدان اشاره کرد، *تماما از سوی گروهی از تجار شیعه لبنانی خریداری شده و از لحظه بارگیری به عنوان مایملک آنها محسوب می‌شود. https://b2n.ir/b63541 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●این شالشوفقط محرم دورگردنش می انداخت. تاآخربعدبه من میگفت بشورم، ومیذاشت کنارتا محرم سال بعد.. محرم 92میخواست جمع کنه گفتم:هنوز نشُستم. گفت:میخوام همینطوری نگه دارم منم قسم دادکه یه وقت نشورم. وهمونطورگذاشتم کنار، تاروز رفتنش شالشوازمن خواست وباخودش برد. ●نمیدونم چی تودلش میگذشت، فقط اینومیدونم که شالشوبرد تاروزوفات حضرت زینب توسوریه استفاده کند. روزوفات حضرت تومشهدپیکرقشنگش هم بسترخاک شد... ●به نقل ازمادرشهید:یک روزظهرواردخانه شدسلام کرد، خیلی خسته وگرفته بود، یک ساک دستش بود. آن روزازصبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام وبی صدابه اتاقش رفت. صداکرد:مادربرایم چای می آوری!؟ برایش چای ریختم وبردم. ●وارداتاقش شدم. روی تخت درازکشیده بود، من که رفتم بلندشدونشست. پرسیدم:چه خبر؟ درجواب من ازداخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم(الله) بیرون آورد. پرچم خاکی وپاره بود. اول آن رابه سر وصورتش کشید وبعدبه من گفت:(این را یک جایی بگذارکه فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن راروی جنازه ام بکش). ●خیلی ناراحت شدم، گفتم:خدانکندکه تو قبل ازمن بری! اجازه ندادحرفم راتمام کنم، خندیدوگفت:این پرچم روی تابوت یک شهیدگمنام تبرک شده است. وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشیدواگرشدبامن دفنش کنید تاخداوند به خاطرآبروی شهیدبه من رحم کندوازگناهانم بگذردوشهیدمراشفاعت کنند. نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود! 🌷 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🦋عــــــــــفاف🦋 🔹دامنه‌ی #عفاف خیلی‌ وسیع‌تر از #حجاب و #پوشش هست 🔹عفتِ گفتار،رفتار،شنوایی،بینایی،ذهن و فکر 🔸شخصی عفیف و پاکدامن هست که بتونه شهوت و غرایز خودش رو تحت کنترل دربیاره، نه اینکه شهوت؛ بر رفتار ، کردار و ذهنش مسلط بشه ! 🔺نه افراط و تندروی در بها دادن به غرایز 🔻نه تفریط و سرکوب غرایز ✅بلکه اعتدال در محدوده‌ای که خدا اجازه داده 🔹مثلا گرایش به زیبایی مثل زیبا پوشیدن، زیبا صحبت کردن، تمایلات جنسی...همه از فطرت انسان ناشی می‌شن و با کمی دقت در مسیر صحیح و اخلاقی میشه از اون‌ها بهره برد 🌻به دخترانمان اجازه بدیم در محیط خانه و مقابل محارم در حد اعتدال، زیباییهاشون رو نشان بدن 🌻به بانوان جوان هم آموزش بدیم که مقابل همسر ، لباس حیا رو از تن برکنن و محبت و عشوه‌گری و آراستگی رو چاشنی زندگی عاشقانه‌شون کنند ( آقای خونه هم توجه و محبت بیشتری به بانوی خونه‌ داشته باشه) 👈تا برای جلب توجه و محبت ،زیبایی و لطافتشون رو به غریبه عرضه نکنن! 📝منبع: مطالعات راهبردی زنان ۱۳۸۰ شماره ۱۲ #پویش_حجاب_فاطمی
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :4⃣4⃣ قابله بچه را توی پارچه سفید پیچید و به زن ها داد. همه خوشحال بودند و نفس هایی را که چند لحظه پیش توی سینه ها حبس شده بود با شادی بیرون می دادند، اما من همچنان گوشه اتاق نشسته بودم. خواهرشوهرم گفت: «قدم! آب جوش، این لگن را پر کن.» خواهرشوهر کوچک ترم به کمکم آمد و همان طور که لگن را زیر شیر سماور گذاشته بودیم و منتظر بودیم تا پر شود، گفت: «قدم! بیا برادرشوهرت را ببین. خیلی ناز است.» لگن که تا نیمه پر شد، آن را برداشتیم و بردیم جلوی دست قابله گذاشتیم. مادرشوهرم هنوز از درد به خود می پیچید. زن ها بلندبلند حرف می زدند. قابله یک دفعه با تشر گفت: «چه خبره؟! ساکت. بالای سر زائو که این قدر حرف نمی زنند، بگذارید به کارم برسم. یکی از بچه ها به دنیا نمی آید. دوقلو هستند.» دوباره نفس ها حبس شد و اتاق را سکوت برداشت. قابله کمی تلاش کرد و به من که کنارش ایستاده بودم گفت: «بدو... بدو... ماشین خبر کن باید ببریمش شهر. از دست من کاری برنمی آید.» دویدم توی حیاط. پدرشوهرم روی پله ها نشسته و رنگ و رویش پریده بود. با تعجب نگاهم کرد. بریده بریده گفتم: «بچه ها دوقلو هستند. یکی شان به دنیا نمی آید. آن یکی آمد. باید ببریمش شهر. ماشین! ماشین خبر کنید.» ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ⛔️شبهه: شانس آوردیم مغول‌ها با خودشان دین نیاوردند و فقط کشتند و خوردند و چاپیدند وگرنه الان خوردن نذری هلاکوخان لیاقت می خواست و عزاداری برای چنگیزخان واجبات بود و هر قطره اشکی که در عزاداری برای تیمور لنگ ریخته می‌شد آخرت و بهشت ما را بیمه می کرد ❇️ پاسخ: 1️⃣ آموزه های دین اسلام اساسا منطبق با عقل پذیرفته شده.در خیلی از کشورهای دنیا و در خود ایران حتی و خیلی از جاها با شمشیر جلو نرفته. و آموزه های اسلام ،آموزه هایی نیست که بخواهد با شمشیر توجیه بشود. https://b2n.ir/494599 2️⃣ آموزه های اسلام با عقل و منطق بررسی شده و مردم با عقل و منطق اونها رو پذیرفته اند و امروز هم در دنیا رشد و گسترش اسلام از همین جهت است. https://b2n.ir/478413 3️⃣ الان که دیگه ما با شمشیر دین اسلام را جایی منتشر نمیکنیم. دلیل این همه روی آوردن به اسلام چیه؟ اینکه بیشترین نامگذاری سال گذشته در انگلستان ، ولز و اروپا ،نام پسر محمد بوده ، علتش چیه؟؟ https://b2n.ir/318589 https://b2n.ir/300629 4️⃣ مغول ها هم که آن را آیین شمنی نامیده اند، عبارت بوده است از نوعی یگانه پرستی ناقص که در آن ایزدان گوناگون با مرتبه‌های پایین‌تر در نگهداری و نظم کائنات با خدای یکتا سهیم شناخته می‌شدند. بت‌های گوناگون به عنوان مظاهر این ایزدان پرستش می‌شده است و اعتقادات توتمیسم در افکار مغولان باعث خرافه پرستی‌های فراوانی شده بود. مغولان اگر حتی شمشیر نمی آوردند ولی دینشان منطبق بر عقل و فطرت بود باز پذیرفته میشد. که مورد پذیرش ایرانیان قرار نگرفت و حتی بسیاری از حاکمان مغول نیز از آیین شمنی رویگردان و به دین اسلام و مذهب شیعه روی آوردند . https://b2n.ir/355680 https://b2n.ir/679673 5️⃣ به گفته زرین کوب «فتح اسلامی با جنگ حاصل شد اما نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود خاصه در جاهایی که مردم از نظر اسلام اهل کتاب بودند یا در ردیف آن -یهود، نصارا، مجوس و صائبین … با وجود محدودیتی که اهل زمه در دارالسلام داشتند، اسلام آزادی و آسایش آنها را تا حد ممکن تأمین می‌کرد و به ندرت ممکن بود بدون نقض عهدی مورد تعقیب باشند.» عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، صفحه ۱ و ۶ 6️⃣ به گفته سید حسین نصر، به‌وجود آمدن تعداد زیاد محققان ایرانی بزرگ مسلمان نشان از تحول درونی، و نه زور و فشار اجتماعی است، زیرا با فشار نمی‌توان مشارکت خلاقانه و برجسته را انتظار داشت. Seyyed Hossein Nasr, The Cambridge History of Iran, p. 464 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین فیلم از لحظه تفحص پدر و پسری که در اغوش هم شهید شدند سردار باقرزاده روايت می‌كند: «... پلاک‌ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ . فهمیدیم که آن‌ها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً این‌ها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند...» 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🏴 شب زیارتی من هنوز تو رو میخوامت حسین، مثلِ بچگیام... 🎤امیرکرمانشاهی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❌ تکذیب شایعه انتشار گزارش مرگ ۲۰۰۰ نفر بعد از واکسیناسیون توسط مرکز آمار ایران! ✅ مرکز آمار: هیچ‌گونه گزارشی در این رابطه تهیه و ارائه نکرده و اصلا در حوزه وظایف مرکز آمار ایران قرار ندارد. ❌ اخیرا گزارش‌هایی منتشر شد در رابطه با این‌که مرکز آمار ایران گزارش آماری مفصلی در رابطه با وضعیت واکسیناسیون کووید – ۱۹ تهیه کرده و به وزیر بهداشت ارائه کرده است و در آن جزئیات تزریق واکسن و  آثار پس از آن ارائه و حتی اعلام شده که حدود ۲۰۰۰ نفر حدود دو هفته پس از تزریق واکسن جان خود را از دست داده‌اند. ✅طبق توضیحی که این سازمان ارائه کرد، مرکز آمار ایران به هیچ وجه آماری از واکسیناسیون کووید - ۱۹ تهیه نکرده و هیچ گزارشی به وزیر بهداشت یا این وزارتخانه ارائه نکرده است. براساس اعلام مرکز آمار ایران، این سازمان تاکنون حتی جلسه‌ای در مورد واکسیناسیون کووید- ۱۹ با وزارت بهداشت نداشته و خارج از آن تهیه چنین گزارشی با این محتوا اصلا جزو وظایف مرکز آمار ایران نیست. 🔺طبق اعلام مرکز آمار ایران، به طور کلی هر دستگاه اجرایی مرکز آمار تخصصی خود را دارد و جدا از مرکز آمار ایران است، اما برخی مرکز آمار دستگاه‌های اجرایی را با مرکز آمار ایران تفکیک نمی‌کنند و اغلب نامی از مرکز آمار می‌آید آن را به مرکز آمار ایران ارتباط می‌دهند. https://www.isna.ir/news/1400060100384/ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●پسرم ازروی پله ها افتاد ،دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.بچه راکه داشت به شدت گریه میکرد بغل گرفت. ازخانه دویدبیرون.چادرسرم کردم ودنبالش رفتم.ماتم برد وقتی دیدم دارد می رودطرف خیابان.تامن رسیدم به او،یک تاکسی گرفت. درآمد لحظه ها،ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. ●خانه ما آفتاب گیربود.ازاواسط بهارتااوایل پاییز من وچند بچه قدونیم قد،دایم باگرما دست و پنجه نرم می کردیم. فقط یک پنکه درب وداغان داشتیم.من نمی دانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی می دانستم حقوق اوکفاف خریدن یک کولر را نمی دهد‌. یک رو اتفاقی فهمیدم ازطرف سپاه تعدادی کولر به او داده اند تابه هرکس خودش صلاح میداندبدهد. بعضی از دوستانش واسطه شده بودند تایکی ازآنهاراببردخانه خودش ،قبول نکرده بود.بهش اصرارکرده بودند. گفته بود:این کولرهامال آن خانواده هاییه که جگرشون داغ شهید داره ،تاوقتی اوناباشن نوبت به خانواده من نمی رسه... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ✫⇠قسمت :5⃣4⃣ پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش زد و گفت: «یا امام حسین.» و دوید توی کوچه. کمی بعد ماشین برادرم جلوی در بود. چند نفری کمک کردیم، مادرشوهرم را بغل کردیم و با کلی مکافات او را گذاشتیم توی ماشین. مادرشوهرم از درد تقریباً از حال رفته بود. برادرم گفت: «می بریمش رزن.» عده ای از زن ها هم با مادرشوهرم رفتند. من ماندم و خواهرشوهرم، کبری، و نوزادی که از همان لحظه اولی که به دنیا آمده بود، داشت گریه می کرد. من و کبری دستپاچه شده بودیم. نمی دانستیم باید با این بچه چه کار کنیم. کبری بچه را که لباس تنش کرده و توی پتویی پیچیده بودند به من داد و گفت: «تو بچه را بگیر تا من آب قند درست کنم.» می ترسیدم بچه را بغل کنم. گفتم: «نه بغل تو باشد، من آب، قند درست می کنم.» منتظر جواب خواهرشوهرم نشدم. رفتم طرف سماور، لیوانی را برداشتم و زیر شیر سماور گرفتم. چند حبه قند هم تویش انداختم و با قاشق آن را هم زدم. صدای گریه نوزاد یک لحظه قطع نمی شد. سماور قل قل می کرد و بخارش به هوا می رفت. به فکرم رسید بهتر است سماور به این بزرگی را دیگر خاموش کنیم؛ اما فرصت این کار نبود. واجب تر بچه بود که داشت هلاک می شد. ادامه دارد...✒️ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●به خدمت در راه رضاي خدا و خدمت بي مزد و منت اعتقاد داشت. هيچ گاه حتي در بحبوحه جنگ و نبرد، نماز شب را ترک نمي کرد، به فکر پدر و مادرش بود. از او رضايت کامل داريم؛ هم من و هم مادرش عزيزترين بچه من بود و مي گفت هر کسي که مي تواند به انقلاب کمک کند بايد اين کار را بکند. ●از اين که در کنار او مي جنگيدم بسيار شاد بودم و هميشه براي او دعاي خير مي کردم. در عمليات کربلاي 4 هر دو با هم بوديم ولي من ترکش خوردم و برگشتم. ●از اين که بعضي افراد به مال دنيا و يا مقام و پست حريص بودند ناراحت مي شد و از خدا مي خواست که اخلاص را به همه مردم عطا کند. به حفظ حجاب و تقواي الهي بسيار توصيه مي کرد. ●هنگامي که عمليات کربلاي 5 در حال آغاز شدن بود، به خانه آمد و گفت عمليات سختي را در پيش داريم رفتن به اين عمليات با خودمان است ولي برگشتن، با خداست، دعا کنيد که به اجل خودم نميرم بلکه شهيد شوم. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 📎جانشین گردان محمدرسول‌الله لشگر۵نصر 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۲/۱۰/۸ بجنورد ، خراسان شمالی ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ ⛔️شبهه: یکی از شغل های مسخره برای آخوندها ناظر ذبح شرعی است که اتفاقا دستمزدهای نجومی دریافت می‌کنند. آیا شغلی مفت خورانه تر از شغل آخوندهای حکومتی ایران وجود دارد؟ ❇️پاسخ: 1⃣نرخ‌حق‌ماموریت خارج کشور برای هر ارگان یا فردی دستور العمل خاصی دارد که هرسال ابلاغ می گردد و چیزی نیست که مخصوص روحانیت یا غیر آن باشد. 2⃣طبق آئین نامه ناظران شرعی، هر ناظر شرعی پس از ۶ سال نظارت در در کشتارگاه های داخلی، (و با حقوقی حدود ۲میلیون تومان) برای یک مرتبه می تواند به عنوان ناظر شرعی به یکی از کشورهای مدنظر اعزام می شوند. 3⃣ناظران شرعی که در یکسال به خارج از کشور اعزام می شوند، به تعداد انگشتان دست نمی رسد، بنابراین القاء اینکه آخوندا این مقدار درآمد دارند، نه شامل همه روحانیون می شود و نه حتی یک امر ثابت برای یک نفر است. 4⃣برخلاف ادعای شایعه، حقوق ناظران شرعی کشتارگاه ها بنابر مواد ۱۱ و ۱۲ دستورالعمل نحوه پرداخت حقوق ناظرين شرعی ذبح و صید، مطابق ماده ۳۶ قانون اداره کار و مطابق سایر مشاغل است! بنابراین ادعای درآمد بیشتر آخوندا از دام پزشک، مغالطه آشکاری است زیرا چه بسا یک دامپزشک همین مبلغ یا بیشتر از آن را در داخل کسب کند، چه رسد به ماموریت‌های خارج از کشور. نکته آخر اینکه: تنها کسانی که را قبول ندارند و فقط امور مربوط به خورد و خوراک را کار می‌دانند، روحانیت را بیکار میدانند، وگرنه هرگونه تلاشی چه بدنی (مانند کارگران) چه فکری (مانند معلمان و نویسندگان)، چه در جهت امور دنیا چه در جهت امور دینی، کار محسوب می‌شود. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆