این تیر که رد میشود از رهگذر چشم
امروز قرار است شود همسفر چشم
فرمود برادر که برو آب بیاور
عباس ادب کرد که یعنی: به سر چشم
آن لحظه که تیر آمد و عالم همه شد تار
پر شد همه جا خیمه به خیمه خبر چشم
«غیر از شبحی مات در اطراف نبیند
کم گردد اگر سایۀ ابرو ز سر چشم
ابروی تو شد پاره به همدردی چشمت
ای جان به فدای تو خدا را پسر چشم»
گفتند به چشمش بزن امروز کماندار
آن گونه که بر جای نماند اثر چشم
پلک و مژه و طاق دو ابرو متلاشیست
روئیده گل لالهای از دور و بر چشم
یک عده در آن غائله رفتند پی دست
بودند غنیمتطلبان دربهدر چشم
از چشم و نظر بود که آن تیر اثر کرد
ای کاش در این بیت بسوزد پدر چشم
ما روضۀ مکشوف تو را تاب نداریم
مکشوفتر از «چشم» در این باب نداریم
#شب_تاسوعا
#حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#احمدعلوی
@bynolharamyn