eitaa logo
بین الحرمین
1.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
54 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#التماس_دعای_فرج روزی جَهانی می شَوَد مَجذوبِ نورِ تو روزی خَبرها می شَوَد شَرحِ ظُهورِ تو...! #محسن_کاویانی می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد #سیدحمیدرضا_برقعی #امام_زمان #یا_مهدی #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @bynolharamyn
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبهء او روز دشمن شد سیاه قصهء کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ ها ویرانه شد ویرانه اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر انا فتحنا اشک می ریزد ولی گریه های او ندارد رنگ زاری هیچ گاه بر سرش می ریخت خاک از بام ها ، می سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان غنچه و گل سر در آغوش هم اند او به زینب یا که زینب می برد بر او پناه تا شود زهرا فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می آمد خجالت می کشید با سرِ بابا سخن می گفت ، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم ، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالهء من بر دل دشمن فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می جنگید با دستان بسته ، بی سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می آیم پدر پای من زخمی ست اما روبه راهم رو به راه... @bynolharamyn
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا #هشتم_محرم #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام #سیدحمیدرضا_برقعی @bynolharamyn
مشهد به دست، تربت جانان گرفت و گفت: جان جهانیان همه قربان کربلا فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هر جا سر @bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست سامرایی شده‌ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش، به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرایی‌ست که در ایل تو چندان کم نیست بوسهٔ جام به لب‌های تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضهٔ دندان کم نیست از همان دم پسر کوچکتان باران شد تا همین لحظه که خون گریهٔ باران کم نیست در بقیع حرمت با دل خون می گفتم که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست @bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد 💐خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد 🌸به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد 💐چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد 🌸بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد 💐غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد @bynolharamyn
باز هم روز دهم ساعت سه ساعت سر   ساعت وقت ملاقات سری با مادر ساعت رفتن جان از بدن یک خواهر چون خداحافظی پیرهنی با پیکر ساعت سینه ی مولا شده سنگین ناگاه ریخت عبدالله از آغوش ابا عبدالله ساعت روضه ی تن روضه ی سر باز شود تنش آنگونه که عمامه اگر باز شود ساعت غارت خیمه شده  آماده شوید دین ندارید شما لااقل آزاده شوید بکشیدش سپس آماده ی منظور شوید او نفس می کشد از اهل حرم دور شوید @bynolharamyn
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می‌دهد بی‌تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می‌زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی‌بینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند اگر تیر سه‌شعبه کرده پیشت عرض اندامی «اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....» برید این جمله را ناگاه تیرِ نابه‌هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمی‌داشت به سوی خیمه‌ها گامی، به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک‌ها گهواره می‌سازد ندارد دفنت ای شش‌ماهه غیر از بوسه احکامی کنار گاهواره مادر چشم‌انتظاری هست برایش می‌برد با دست خون‌آلوده پیغامی @bynolharamyn