eitaa logo
بین الحرمین
1.7هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
54 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
[أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ] سلام بر کسی که خدا، شِفا را در خاک قبر او قرار داد Peace be upon [Hussain] whom God placed the cure in his grave’s soil @bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دستورالعمل آیت الله کشمیری برای نزدیک شدن به امام زمان (عجل الله) @bynolharamyn
این‌ مرض چیست که افتاده به جان عالم؟ که نشد زائر بین الحرمینت باشم ...🖤 اللهم ارزقنا زیارت @bynolharamyn
جان! صدای گریه‌های تو از پشت هر واژه‌ی مقتل به گوش می‌رسد. برای تمام دردهای سرت، برای دانه‌دانه‌ی اشک‌هایت، برای زخم‌های عمیق دلت، فقط یک مرهم سراغ دارم! مرهمی از جنس دعا؛ دعا برای آمدن مردی که امید آخرِ شماست... @bynolharamyn
HajMahmoud Karimi - Karbala Yani.mp3
7.31M
▪️ یعنی تولا داشتن ▪️مهر حیدر عشق زهرا داشتن 💠حاج محمود کریمی @bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا رَّبْ از هرچه خـطـا رفت هــزار استـغفار... خدایا صدای افکار مرا خاموش کن "تاصدای تو را بشنوم. خدایا مرا ببخش آن قدر غرق در قضاوت هستم" که فراموش کرده ام قاضی تویی..‌ @bynolharamyn
☀️از امام حسین علیه السلام معنای ادب را پرسیدند؟ امام علیه السلام فرمود: (ادب) آن است که از خانه که خارج می شوی به هرکسی برخورد می کنی او را برتر از خود بینی (یعنی همیشه دیگران را از خود بهتر بینی و احترام آنها را نگهداری) 📚موسوعة کلمات الامام الحسین (ع) ص ۹۱۰ @bynolharamyn
قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین زینت دوش نبی کیست, أباعبدالله دین ناب نبوی چیست, أباعبدالله غیر حق فانی و باقیست, أباعبدالله این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست @bynolharamyn
🏴جدیدترین اخبار از ۱۴۰۰ 👈 به گفته یک منبع آگاه، با توجه به درخواست‌های مکرر عاشقان حسینی از کشورهای مختلف، قرار است امسال دولت عراق به صورت محدود زائران خارجی را پذیرش کند؛ تا جایی که تاکنون پذیرش پنج هزار زائر از هر کشور مطرح شده است. البته این تعداد هنوز به قطعیت نرسیده و قرار است برای برخی کشورها تعداد زائران پذیرش شده افزایش یابد؛ به طوری که به نظر می‌رسد با توجه به مذاکرات ایران و عراق، دولت عراق تعداد زائران ایرانی در سال جاری را افزایش دهد. 👈یکی دیگر از اقدامات دولت عراق برای تشرف زوار خارجی به کربلا، صدور ویزای ۱۵ روزه است. عراق که پیش از این ویزای یک ماهه به زائران می‌داد، اکنون ویزای ۱۵ روزه برای اربعین پیش‌بینی کرده است. البته با توجه به اینکه طبق تفاهم‌نامه ایران و‌ عراق ویزا در اربعین حذف شده است، باید منتظر اعلام دولت عراق و همچنین ستاد مرکزی اربعین درباره لغو‌ ویزای اربعین باشیم. 👈درباره محدودیت تعداد پذیرش زائران نیز باید منتظر تصمیم مسؤولان کشورمان در این زمینه باشیم./فارس @bynolharamyn
ای قبله‌ی نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان @bynolharamyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔴داستان و دعای سگ گرسنه 💠نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال ۱۱۷۵ ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال ۱۲۶۰درسن ۸۵سالگی در از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. 📚 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ۱۵۸ @bynolharamyn
🔴*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه هوای امام حسین علیه السلام رو کردید، التماس دعا* یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بود و۳۰۰ مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود ۳۰۰بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. 👇 @bynolharamyn
(خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر ۳شعبه به گلوی این طفل زدند؟ گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل ۶ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📚کتاب خروش خدا صفحه ۸۳ علیرضا ثبتی گجوان خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام، خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام "اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد، خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد" قَسَمت می‌دهیم آخرین خلیفه و جانشینت را بدون وقوع علائم حتمی در عالم، ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین... 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 @bynolharamyn
دست‌مان را گرفتند! وقتی نه الفبا بلد بودیم... نه از قافِ خبر داشتیم! راهی شدیم... و با نگاه کردن مستمعین... آموختیم بگوییم: حسین! از آن روز... کار و بارمان... فکر و ذکرمان... و نان و نام‌مان... عجین شده با ! این عشق را... باید نسل به نسل... به فرزندان‌مان کنیم! @bynolharamyn
🖤°•﷽•°🖤 السلام علیک یا اباعبدالله الحسینـــ♥️ــــ .... قرائت زیارت عاشورا " شب دوازدهم " ثواب خواندن زیارت عاشورا امشب به نیت خونه دار شدن تمام مستاجرا 📤 🥀 @bynolharamyn
الهی... من به بهشت تو محتاجم و نیازمند گذشت توام. تو را می‌خوانم و هرگز از لطفت ناامید نمی‌شوم. تو را صدا می زنم و از خشمت احتراز نمی‌کنم. خدایا... ندایم را پاسخ ده و به غفران شیرینت بر من منت گذار. و در زمره خوبان و نیکان جایم ده. پروردگارا از لطفت محرومم مدار و تنها و خسران زده رهایم مکن. @bynolharamyn
☀️ امیرالمومنین‌(ع) فرمودند؛ بزرگترین بلاهـا، است... @bynolharamyn
نوڪر ڪنار سفره دل خوش اسٺ شڪرخدا ڪه گشتہ خریدار ما آرے وصیّٺ همہ ے ما همین بُوَد بر روے قبر ما بنویسید: @bynolharamyn
15-abdolbaset-hamd(www.rasekhoon.net).mp3
1.35M
☀️صوت سوره حمد 💠استاد عبدالباسط @bynolharamyn
✨﷽✨ 🔴ذخر الحسین کیست ؟ 💠جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله... امیرالمومنین(ع) نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانه ی میدان کردند. 💠 معاویه ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد ابوشعتاء گفت اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شأن من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست. ☀️۹ پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم به درک واصل شدند. 💠خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد... جنگ مغلوبه شده بود... همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند... ☀️امیرالمومنین(ع) به عباس گفتند برگرد پسرم... سپاهیان گفتند یا امیرالمومنین اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند... ☀️فرمودند: اِنّهُ ذُخرُ الحسین... او ذخیره برای است... السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس ای کاش تنها این از من یادگار بماند... 📚امالى طوسى، ص۲۷۵ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bynolharamyn
🌹همه‌ی عالم تو زيارت عاشورا میگن: "بابي انت و امي" پدر و مادرمون فدات بعد به حضرت ميفرماید بنفسي انت... ‌ @bynolharamyn