𖥔🌞 ݁˖
🌞
جوری بخوانش که مرا میان مصراع ها بیابی.
لبخندی گرم که نمی سوزاند.
محبتی که مثل نور قطع نمی شود.
دختر خورشید باشد؟
یک مدار و دو نور. یک مدار و هزار صدای خنده.
یک مدار... یک مدار.
مداری که زمانی مدار تنهایی بود.
مدار تنهایی من، بر آن می چرخیدم.
درخشیدی، ناگهان، درخشیدی.
ستاره ای بودم که از تو یاد گرفتم.
از تو یاد گرفتم، از خورشیدکم.
که خورشید باشم و بدرخشم.
نسوزانم،گرم کنم،اما بدرخشم.
دختر خورشید باشد؟
شاید از همان اول مقدر بود.
شاید آپولو میدانست مهرش چه می شود.
دلفی شاید دیر روزی صدایی. صدایی،صدایی،صدایی...
مقدر ز پیش، برای نور.
دختر خورشید باشد؟ دختر خورشید باشد؟؟