💌
برایت نوشته بودم که دلم لک زده برای پریدن روی ابرها؟ دلم تنگ شده برای دست زدن به آبی آسمان میرزا!
اقلکم به قواره ی یک وجب خاک دنیا نشسته روی تنم، هرچه می تکانم یا راه غبار می شود یا سینه ام تنگ و سرفه و سرفه و سرفه...
این پا و آن پا می کنم برای پریدن، این پا و آن پا می کنم و کنده نمی شود پاهایم...
گرفتاریم میرزا!
گرفتار تعصب نابه جا و شک نکردن به راه و چاه، گرفتار سکوت نابه جا و حرف و حرف و حرف، گرفتار های و هوی و قیل و قال ...
توی گلو و چشم هایم گُله به گُله ابر نشسته، اشک از چشمانم سیاه سرمه برمیدارد و شالاپی میافتد روی دامنم، مثل گنجشک خیس کز کردم گوشه ی حیات و لرز گرفتم، انگار کن بی بلدیِ شنا پریده ام توی اقیانوسِ حُزن، تو بودی میگفتی موقع حزن ذکر یونسیه بخوانم؟ میگفتی رو کن به سمت خدا و صدایش کن و بگو که جز تو خدایی نیست، منزهی تو و من از ستمکاران(به خویش)م.
رو کردهام به آسمان و ذکریونس درشکم نهنگ میخوانم، دلم...آخ دلم تنگ شده برایدست زدن به آبی آسمان میرزا
🍀☘🍀
لااِله اِلّا اَنت سُبحانکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمین
#دلم_پرواز_میخواهد🕊
@anarestane_maneto